Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
شفیعی کدکنی٬ صدای زمانه
باقر معین

شعرش صدای زمانه ما٬ پژوهش‌هایش پایه‌های میراث ادبی٬ نوشته‌هایش پنجره شناخت شعر٬ و درس‌اش زمزمه محبت برای دانشجویان. او از سرآمدان شعر و ادب امروز است که ریشه در سنت و رو به آینده دارد.

حضورش ترکیبی است از آرامش و شور. گوش می‌کند. آرام و کم سخن می‌گوید. چون به وجد می‌آید سخن‌اش را با شور و حماسه می‌آمیزد٬ چندان که دیگر او نه آن استاد مته به خشخاش گذار٬ بل شاعری حماسی است که پرده‌های مواج خیال را یک یک پس می‌زند تا مخاطب را با حقیقتی آشنا کند که گویی در برابر چشم خود می‌بیند. در زندگی‌اش به گونه‌ای ریاضت‌پیشه است. در کوهنوردی و راه رفتن چابک است و سبکبار. موهایی گاه بلند و بیشتر ژولیده دارد و چشمانی روشن که زیر عینک پنهان است.

او مردی است افتاده و ایستاده. افتاده در دوستی‌ها و در برابر همگنان و شاگردانش و ایستاده بر باورهایش. افتادگی‌اش در سادگی پوشش و بی‌تکلفی در برخورد٬ مایه شیفتگی بیشتر دوستدارانش شده. در ایستادگی هم٬ منش ویژه خود را دارد که ترکیبی است ازاعتدال و پرهیز و گاه ایستادگی همراه با خروش- یادآور شاعرانی چون ناصر خسرو و سنایی غزنوی که شعرشان شعر باور و ایستادگی است. در زمینه عرفان نیز الگوی او بایزید بسطامی و عطار و مولوی است. نگاهش به الاهیات نیز همانند بایزید بسطامی از روی ذوق است و جمال‌شناسی و هنر. او این تجربه عرفانی را شخصی٬ واگذارناشدنی و تکرارناشدنی می‌داند. از همین رو شاید بتوان او را رازوَر یا عارفی امروزین شمرد که به گفته خودش، از فراسوی مرز باور و تردید آمده است. او از سنت آغاز کرده و به نوگرایی رسیده و میان مسجد و میخانه برای خود راهی یافته٬ و سلوکی هنری و ذوقی را پیموده که از یک سو یادآور عارفان سده‌های پیشین خاور است و از سویی شاعران اهل ایمان باختر که می‌تواند "خویش را از خویشتن بتکاند و رها شود و در ناکجا صدای خدا را بشنود."

شعرهای پاسخ، زندگی نامه شقایق، آرایش خورشید، سیاه قلم، سفر بخیر و به نام گل سرخ با صدای محمدرضا شفیعی کدکنی و همراهی سالار عقیلی
اگر به جلسه درس‌اش در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران سری بزنید٬ می‌بینید که این استاد ادبیات٬ خودمانی روی میزمی‌نشیند و قصه می‌کند عصاره فرهنگ و عرفان ایران را برای شاگردانش و نیز گریزپایانی از درس‌های دیگر که گاه بیست برابر دانشجویان خود او هستند. آن‌ها بیشتر از کمبود جا روی زمین می‌نشینند و با شیفتگی به سخنان او گوش می‌کنند. از همین رو جلسات درس‌اش خود حادثه‌ای است سزاوار تجربه. او با حافظه‌ای بی‌همتا٬ برای هر گفته شاهدی می‌آورد از شعر و نثر و آیه و حدیث٬ و نقل می‌کند از نویسندگان و شاعران شرق وغرب. چراکه برایش هر واژه تاریخ دارد و هر جمله معنایی ژرف و درخور کشف. او همه این‌ها را از منظری ارائه می‌کند که در روزگار عسرت٬ نویدی دارد از مدارا و آزاداندیشی. او نسلی از ادیبان و ادب‌شناسان امروز را آموزش داده که٬ به گفته خودشان٬ در کنار نگاهی دیگر به شعر و ادب٬ از او درس اخلاق و معرفت هم آموخته‌اند. کمتر کسی را از استادان ادب فارسی می‌توانید ببینید که شاگرد او نبوده یا از دانش او بهره نبرده باشد. از جذابیت‌های دیگر او برای بسیاری از هوادارانش شیوه سخن گفتن٬ لحن او در گفتار روزانه و خواندن شعر٬ و بویژه نحوه تکیه‌اش برکلمات است که یادآور استادان خراسانی او مانند ادیب نیشابوری است.

دانش گسترده او در شعر و ادب و بلاغت و علوم دیگر از تلمذ نزد استادانی چون محمد تقی ادیب نیشابوری٬‌ شیخ هاشم قزوینی٬ بدیع‌الزمان فروزانفر٬ پرویز ناتل خانلری و دیگران ریشه گرفته است. اما نگاه امروزین‌اش برمی‌گردد به حضورش در مراکز فرهنگی و دانشگاهی شرق و غرب٬ آشنایی‌اش با فنون شعر و نقد در مغرب زمین و بخشی دیگر هم از هم‌نشینی با ناقدان و شاعران جهانی و ایرانی. اما فراتر از همه این‌ها٬ ویژگی‌های این شاعر و ادیب چند ساحتی٬ بر‌آمده از طبع جستجوگر خود اوست که آن چه را که آموخته٬ درونی کرده و آمیزه‌ای نادر شده است. او توانسته این جستجوگری را از پهنه آیات و روایات و تاریخ اسلام و عرفان و شعر و ادب گذشته چنان به ساحت‌های گوناگون ادب و نقد شعر امروز بکشاند که هم به او توانایی اجتهاد را بدهد و هم نظریه‌پردازی و نوآوری در ادبیات را. با این بینش و البته اشتیاق و پشتکار٬ او توانسته است بسیاری از متون پایه و میراث ادبی ایران را با دیده‌ای انتقادی پژوهش٬ ویراسته و بازنشر کند. فهرست نوشته‌ها ٬پژوهش‌ها و نوآوری‌هایش در نقد متون و سنجش شعر دراز است. او کم می‌گوید و بسیارمی‌نویسد و شاید بتوان گفت که هم سنگ٬ و چه بسا بیش از وزن خود٬ در پهنه‌های گوناگون کاری‌اش کتاب منتشر کرده است.

تالیف‌های او مانند "موسیقی شعر" و "صور خیال در شعر فارسی" و " با چراغ و آینه" پنجره‌های کشف و پایه‌های شناخت و نقد ادبیات و بویژه شعراند. پژوهش‌هایش درباره کسانی چون عطار٬ مولوی، ابو سعید ابوالخیر٬ سنایی٬ خرقانی٬ بایزید و بسیاری دیگر٬ راهگشای آشنایی‌اند برای نسل نو با ادبیات کهن و راهی برای گذار از سنت به دنیای نو ادبیات.

نام او اما بیشتر به عنوان شاعری بر سر زبان‌ها است که زمینه‌های شعری گسترده‌ای دارد٬ و بسیاری از هواداران‌اش٬ بویژه جوانان٬ بیان وضع انسانی و بیان ناکامی‌ها و امیدهای خویش را در سروده‌هایش می‌ جویند. چرا که او هم از طبیعت در چهره‌های گوناگونش می‌گوید و هم از حضور و برخورد انسان با طبیعت و از زیبایی‌ها و زشتی‌ها: "آخرین برگ سفرنامه باران این است/ که زمین چرکین است." هم از عشق می‌گوید و هم از غم عشق: "تمام آرزوهای منی کاش/ یکی از آرزوهای تو باشم." ولی بیشتر از سرنوشت و سیر انسان و آرزوی رسیدن به کمال در زندگی می‌گوید که: "تمام پویه انسان به سوی آزادی است." حدیث نفس او روایتی است کمتر شخصی و بیشتر جمعی. گهگاه از روزنه‌هایی در نوشته‌ها و گفته‌هایش شاید بتوان به سراچه درونش راه یافت و حسب حالی محسوس از او یافت.

برای شناخت بهتر او یا باید به رمزگشایی و درک ایماها و اشارات شعری‌اش پرداخت و یا در میان توصیفاتش از قهرمانان تاریخی و ارجاع‌های شعری و نوشته‌هایش. او با ذهنیتی باز و رو به آینده‌ای که دارد٬ هر چه بیشتر بر او گذشته٬ بهتر توانسته دْرد تجربه‌های معنوی و روحی‌اش را با نگاه به طبیعت و آزادی و برداشت ویژه‌اش از دادگری اجتماعی آمیخته‌تر کند.

او حتا در تغزل زبانی دارد حماسی و برآمده از طبعی روان که موسیقی کلامش را می‌تواند دلپذیر کند. خوانندگان شعر او هر یک به تمنایی از لایه‌های شعرش در جستجوی معنایی است٬ چرا که کنایات سیاسی و اجتماعی او با اشارات و اسطوره‌ها و نمادهای عرفانی درهم تنیده است. او شعرش را به شعار نمی‌آلاید٬ اما هوشمندانه شعارهای از دل برآمده زمانه را به شعر بدل می‌کند: "شهر خاموش من! آن روح بهارانت کو؟.../ چهره‌ها در هم و دل‌ها همه بیگانه زهم/روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟" در شعر و در زندگی از اهل مقام و قدرت می‌گریزد و با طنزمی‌گوید: "پیش از شما به سان شما صد هزارها/ با تار عنکبوت نوشتند روی باد/ کاین دولت خجسته جاوید زنده باد!" و این نگاه اجتماعی بسیاری از بریده‌ها و گزیده‌های شعری‌اش را ورد زبان‌ها کرده است. کیست که نشینده باشد "به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید." یا: "من و دریا نیاساییم هرگز/قرار کار ما بر بی‌قراری است." و یا "طفلی به نام شادی دیریست گمشده است/ باچشم‌های روشن براق/ باگیسویی بلند به بالای آرزو/ هرکس از او نشانی دارد/ ماراکند خبر/ این هم نشان ما/ یک سوخلیج فارس/سوی دگر خزر." و بسیاری از شعرهای او ترانه‌هایی شده‌اند شنیدنی با صدای خوانندگانی شناخته چون شجریان٬ ناظری٬ قربانی٬ سالار عقیلی و یا جوانانی که تازه آمده‌اند.

زمانی که برای مطالعه به یکی از دانشگاه‌های غرب دعوت می‌شود٬ آرامش برکه‌ها او را به یاد کودکان منتظر نیشابورمی‌اندازد که در هرم آفتاب قلبش را محاکمه می‌کنند. و اگر به قاهره می‌رود در شهر مناره و قناری‌ها می‌گوید: "بربستر خزانه فرعون/ در سایه بلند ابوالهول/با دست می‌توان سود/مرگی که کبره بسته براندام زندگی/جایی که عمق فقر در آن جا/ کمتر ز ارتفاع بلند مناره نیست.

این شاعر٬ مفاهیمی را که به آن‌ها دل بستگی دارد از نو بازبینی می‌کند و به آن‌ها ژرفا می‌دهد٬ همانند وطن‌گرایی که در آغازمی‌گوید: "من از خراسان و تو از تبریز و او از ساحل بوشهر/باشعرهامان شمع هایی خرد/بر طاق این شب‌های وحشت برمی‌افروزیم/یعنی که در این خانه هم/ چشمان بیداری/باقی‌ست." و بعد در شعری دیگر آن را تلطیف می‌کند: "ای کاش/ ای کاش آدمی وطنش را/ مثل بنفشه‌ها/ (در جعبه‌های خاک)/ یک روز می‌توانست/همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست."

از همین رو اگر همه سروده‌هایش تاریخ می‌داشت٬‌ می‌شد عصاره دگرگونی‌های مهم را از آن‌ها بیرون کشید٬ اما: "صد واژه منقلب بر لبانت/ جوشید و شعری نگفتی/ مبهوت و حیران نشستی/ یا گر سرودی سرودی/ از هیبت محتسب واژگان را/ در دل به هفت آب شستی/صد کاروان شوق /صد دجله نفرت/در سینه‌ات بود /اما نهفتی."

پس از نیما او چهار شاعر را برجسته می‌داند: اخوان٬ شاملو٬ فروغ و سپهری . در روزگار ما خود او از سرآمدان شعر و ادب فارسی است.

* * *
جدیدآنلاین: خوشحالیم که برای نخستین بار شعرهای "استاد محمدرضا شفیعی کدکنی" را با صدای خود او در چند گزارش به شما عرضه می‌کنیم. در نخستین نمایش تصویری این صفحه٬ شعر "قصیده در ستایش عشق" با صدای محمدرضا شفیعی کدکنی همراه با تصاویری از شاعر و دو نقاشی از پری آزرم معتمدی ارائه شده که موسیقی‌اش از آلبوم "حال دل" ساخته مهدی ستایشگر است. در نمایش تصویری دوم شعرها با صدای استاد همراه با نقاشی‌ها و با آهنگی از آلبوم "لولیان" ساخته حمید متبسم عرضه شده است. در سومین بخش که یک گزارش صوتی است شعرهای محمدرضا شفیعی کدکنی را با صدای او و همراه با قطعه موسیقی "به نام گل سرخ" ساخته حمید متبسم می‌شنوید.
 
آهنگسازان بسیاری برروی اشعار استاد شفیعی کدکنی موسیقی ساخته‌اند. اما پری آزرم معتمدی اولین نقاش و مترجمی است که حدود صد شعر او را به زبان انگلیسی ترجمه و به تصویر کشیده است و در چند نمایشگاه در ایران و کانادا به نمایش گذاشته است. مجموعه دو زبانۀ "در آئینه رود" از نقاشی‌ها و ترجمه‌های وی از اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۸۷ توسط "انتشارات سخن" به چاپ رسیده است. وی در حال حاضر به طور تمام وقت کار ترجمه و نقاشی اشعار دیگری از شفیعی کدکنی را ادامه می‌دهد و امیدوار است در آینده مجموعه دیگری از ترجمه و نقاشی این اشعار را به چاپ برساند.
 
* انتخاب از آرشیو جدیدآنلاین.

 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2016/12/24
استاد شفیعی کدکنی در مقاله که سالیان پیش مرقوم نموده اند راه های انتشار یک شعر را نشان داده‌اند. این هم راه هنرمندانه ای است که استاد بزرگوار خانم پری آزرم برای نمایش اشعار پیر خراسان ما برگزیده اند. با سپاس از ایشان.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.