Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
راز توفیق سپهری

سهراب سپهرى از برجستگان شعر معاصر و يكى از نقاشان نوگراى ايران هشتاد سال پيش يعنى در سال ۱۳۰۷ شمسى  در كاشان به دنيا آمد و در سال ۱۳۵۹ در گذشت. 

نقاشى هاى او درموزه هاى جهان و نيز در بازارهاى آثار هنرى همچنان پر طرفدار است. شعرهايش در مجموعه "هشت كتاب" گرد آمده و   از سال ۱۳۵۵ تا كنون در شمار پرفروش ترين ديوانهاى شعر معاصر بود ه است. براى بزرگداشت او به مناسبت هشتاد سالگى اش  گروهى از اهل هنر و ادب در كاشان گرد هم امده اند.

يكى از كسانى كه با سپهرى آشنا بود، روانشاد كريم امامى بود كه در باره هنر سپهرى هم  بسيارنوشته است. امامى گزيده اى از شعرهاى سپهرى را در كتابى به نام "عاشق هميشه تنهاست" به زبان انگليسى  ترجمه كرده و در باره راز موفقيت شعر سپهرى نكاتى را در مقدمه آن  برشمرده است كه ترجمه چكيده اى از آن را اينجا مى آوريم:

راز توفیق سپهری
کریم امامی

 

خوانندگان شعر سپهرى بيشتر دانش آموزان و دانشجويان دختر و پسر و دانش آموختگان زن ومرد اند كه به سپهرى به عنوان راهنما و مربى روحانى خود مى نگرند.

آرامگاه او در دهكده مشهد اردهال در نزديكى كاشان زيارتگاه  است. پاره هايى از شعر او نام مقالات و كتاب هاى بيشمار است و رسانه هاى عامه پسند پيوسته و به صورتى سرسام آور پر از مقاله و مطلب در باره اوست. كتاب هاى بسيارى هم  در باره او در داخل و خارج ايران به چندمين چاپ رسيده است.

راز توفيق سپهرى در شعر چيست؟ چه چيزى انبوه  خوانندگان بيشتر جوان را به شعر او جذب مى كند؟

پاسخ به اين پرسش ها بيان ناپذير است.

بر خلاف بسيارى از شاعران هم عصرش، سپهرى، براى برنامه اى سياسى پيكار نمى كند. او به صورتى آشكار يا پنهان براى سرنگونى نظامى خودكامه شعار نمى دهد. او غير سياسى است. شعر او پژواك عميق ترين احساس هاى درونى شخصى  و انعكاس كوچک ترين پيشامدهاى زندگى روزانه اوست.

از همين رو، و دقيقا به همين دليل، شاعران "متعهد سياسى"  هم دوره اش او را نكوهش مى كردند كه چرا او بيش از حد به زندگى درونى مى پردازد و به واقعيات سياسى و اجتماعى پيرامونش كمتر توجه دارد.

سپهرى شاعرى سنتى نيست كه پيرو بزرگان ادب فارسى باشد. او داستانسرا نيست؛ او در فراق معشوقش غزل نمى سرايد. او زبان رسمى و وزن ها و قافيه هاى مرسوم را به كار نمى برد.

رسانه شاعريت او شعر آزاد است. واژگان شعرى اش از گپ و گفت روزمره منشاء مى گيرد. او زندگى و آفريدگان بى شمار خدا را ستايش مى كند -همه را از جاندار و بى جان گرفته تا  هر چه در زير آسمان كبود با آن روبرو مى شود.

او با طبيعت در ارتباط است؛ و مى خواهد ما عاشق آن باشيم و به قوانين آن احترام بگذاريم. شعر او پر است از كلمات قصارى كه  چون اندرز به ما مى گويد، يا چون توصيه و گاه حتى همچون فرمان.

- آب را گل نكنيم!
- چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.
- ساده باشيم چه در باجه يك بانك، چه در زير درخت.

بايد گفت كه سپهرى به خودى خود شاعر خوبى است كه فنون شاعرى اش را در قوت مشاهده، تصوير پردازى و بيان احساس خود نشان مى دهد. بخشى از جذابيت او بايد اين باشد كه او مثل هيچ شاعر ديگر نيست. در حد خود همتايى ندارد.

علاقه سهراب به شعر، رسم و نقاشى از نوجوانى خود را نشان داد.  پس از دوسال آموزگارى در كاشان به تهران رفت تا در دانشكده هنرهاى زيبا درس بخواند. او نمى توانست عشق به نقاشى را كه سخت او را شيفته كرده بود، در درون خود سركوب كند.

در دانشگاه به جنبش هنر مدرن، هم در شعر و هم در نقاشى، علاقه پيدا كرد و در اينجا بود كه به شعر نيمايى روى آورد.

در همين زمان ها بود كه با چند تن ديگر از هنرمندان جوان در نمايشگاهى  كه براى نمايش هنر مدرن برپاشده بود شركت كرد. در آن زمان، مكتب كوبيسم و شاخه هاى آن هنر روز بود.  هنرمندان آوانگارد ايرانى شيوه هاى كوبيستى را براى نشان دادن محتواى محلى هنر خود به كار مى گرفتند كه منجر به بحث هاى عمومى بسيار درمورد محتوا و معنى هنر در تالار نمايشگاهه ا و نيز صفحات مطبوعات مى شد.

پرسش اين بود كه آنها مى خواهند چه چيزى را به تصوير بكشند؟ هنر دوستانى كه به نسخه بردارى از طبيعت عادت داشتند كه در كارهاى ظريف كسانى مثل كمال الملک ديده بودند و آن را حد اعلاى هنر تلقى مى كردند، نمى توانستند شكل هاى شبه كوبيستى درهم شكسته را هضم كنند.

سهراب ديگر به كاشان بر نگشت و در تهران ماندگار شد. بعد ها  به فرانسه رفت و با ديدن كارهاى  هنرمندان بزرگ با فضاى هنر و فرهنگ فرانسه آشنا شد. 

سپهرى  به نقاشى شبه انتزاعى روى آورده بود و بيشتر حال و هواى كاشان را در نقاشى هايش مى آورد.

در سال هاى اوليه  دهه ۱۳۴۰ هنگامى كه من در دانشكده هنرهاى تزيينى انگليسى درس مى دادم، با سهراب سپهرى از نزديك آشنا شدم كه نقاشى درس مى داد. او آدمى بود خوش برخورد، با وقار و پر شور و شوق. جثه اى داشت كوچك و تقريبا هميشه لباس راحت و غير رسمى  مى پوشيد.  موى مشكى و پوست تيره و لبخند او در نخستين نگاه چشم آدم را جذب مى كرد.

او درس دادن را هم رها كرد تا به شعر و كارهاى هنرى اش بپردازد. در واقع سال هاى ۱۳۴۰ بهترين سال هاى زندگى او بود. سهراب سپهرى  به تشويق همايون صنعتى زاده به ژاپن رفت و در آن جا با هنر ژاپن آشنا شد.  و اين سفر در شعر و نقاشى او بسيار اثر گذاشت. 

در بازگشت از ژاپن بود كه سپهرى به هند رفت. چشمانش به جشن ديدن تاج محل و زيبايي هاى جاودانه آن نائل آمد. تمايل او به نوعى عرفان بودايى را مى توان به اين دوره نسبت داد.

سبك نقاشى او چندين دوره داشت.  او هر از گاهى از تكرار خود نگران مى شد و از همين رو رسانه و بيان هنرى خود را تغيير مى داد.

شعر  و نقاشى  هاى سهراب سپهرى از او هنرمند و شاعرى شناخته شده ساخته بود.  او پيوسته در سفر و آمد و شد به شهرهاى ايران و جهان، به ويژه اروپا و موزه هايش بود.  از جمله او به افغانستان سفر كرد و به ديدن بناهاى تاريخى و مناظر شگفت انگيز طبيعى اش رفت.

اما پناهگاه روحى او همچنان كاشان ماند و براى بالا بردن روحيه و گرفتن جانى تازه و محكم تر كردن ارتباط خود با طبيعت به ديدن روستا و مناظرى مى رفت كه  از كودكى با آنها خو گرفته بود.
 
*گزارش مصور اين صفحه تعدادى از عكس ها و نقاشى هاى سهراب سپهرى همراه با شعرهائى از مجموعه حجم سبز است.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- Mehrdad, LA، 2008/10/09
Thank you for this reoport. I found it intersting.

Karim Emami has written about Sepehri in a book called "Iran faces the
Seventies", edited by Ehsan Yar Shater

Emami says:

"Sephri usually paints a section of the landscape, never the whole panorama, but always paints the part in a way that implies the whole, suggesting not only the actual vastness of the vista but also its overpowering presence, even its benevolence to man. Nature can fill man with serenity, Sephri appears to say; it can teach him to subsist on a modest diet, and it can surprise him in its own ways-- by the warblings of a songbird suddenly breaking the silence, by he sight of a beautiful flower growing on top of a rock."
in my view Sepehri was such a flower from the desert of Kashan.
- یک کاربر، 2008/10/09
خیلی خیلی قشنگ بود من صدایی را که این شعر زیبای سپهری را می خواند خيلى می پسندم. از دیشب تا الان چندین بار به این گزارش نگاه کردم واقعا شنیدنی و دیدنی ست.
- هاله، 2008/10/09
اما
ای حرمت سپیدی کاغذ -نبض حروف ما - در غیبت مرکب مشتاق می زند.
در ذهن حال، جاذبه شکل از دست می رود.
باید کتاب را بست . باید بلند شد-در امتداد وقت قدم زد. گل را نگاه کرد، ابهام را شنید.
باید دوید تا ته بودن. باید به بوی خاک فنا رفت. باید به ملتقای درخت و خدا رسید.
باید نشست
نزدیک انبساط
جایی میان بیخودی و کشف.

هم بسیار لذت بردم و هم بسیار دلم گرفت .باور ندارم از این پس ما بتوانیم کسانی را شبیه سهراب، فروغ، شاملو و .... داشته باشیم. ای کاش دهه 40 تا ابد در ایران جریان داشت.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.