Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
آهنگ زندگى
علی فاضلی

شبى با دوستى نشسته بوديم و غيبت همه عالم مى‌كرديم. مى‌گفتيم همه بدند وهر چه خوبى است از آن ماست. نواى گيتار و صداى حبيب هم بود: "من مرد تنهاى شبم / مهر خموشى بر لبم / تنها و غمگين رفته‌ام / دل از همه گسسته‌ام".

دوستم گفت: "مى‌دانى، على، چه آرزويى در دلم مانده‌است؟" گفتم: "چه؟" "اينكه گيتارى در دست داشتم و مثل همين حبيب رو به يك غروب مى‌نشستم، مى‌زدم و مى‌خواندم".


آن شب درست ندانستم اين آرزوى دوستم به خاطر عشق به موسيقى بود يا در فراق نيمۀ گم‌شده‌اش كه تا آن روز هرگز آن را نيافته بود. اما اين را مى‌دانم كه عشق به موسيقى و آواز در ضمير همۀ ما بچه‌ها بود. زنگ‌هاى تفريح دبيرستان را به ياد مى‌آورم كه از كلاس بيرون نمى‌رفتيم. مى‌نشستيم و روى ميز و نيمكت‌ها ضرب مى‌گرفتيم، خوش‌صدايى هم از ميان‌مان مى‌زد زير آواز، كلاس خالى هم اكوى مورد نياز را مى‌داد.

رفتن به كلاس موسيقى و آواز براى ما بچه‌هاى حاشیۀ شهر با پدر و مادرهايى كه هميشه هشت‌شان گروه نه‌شان بود، لوكس‌تر از آنى بود كه به آن فكر كنيم . آلبوم‌هاى خواننده‌هاى لوس آنجلسى را ميان‌مان رد و بدل مى‌كرديم . مذهبى‌ترهايمان شجريان و سراج و بنان گوش مى‌دانند. صدايمان را كلفت مى‌كرديم و به تقليد از داريوش مى‌خوانديم؛ نازك مى‌كرديم و حميرا مى‌خوانديم .

شايد دليل ديگر دنبال نكردن موسيقى براى ما اين بود كه ابزار و آلات موسيقى را كمتر اطراف‌مان مى‌ديديم. چه آن روزها و چه حالا اگر تمام تلويزيون ايران را بگرديد، هيچ يك از آلات موسيقى را نمى‌توانيد پيدا كنيد. تنها و تنها يك خواننده مى‌بينيد كه در پس زمينه‌اش گل و بلبل و ابنيه‌هاى تاريخى نشان داده مى‌شود.

با اين همه اما در ميان‌مان يك نفر هم بود كه گويى خلاف جريان آب شنا مى‌كرد. هر وقت حسين را به ياد مى‌آورم، نمى‌توانم صندلى چرخدار و عصايش را ناديده بگيرم. در امتحان ورزش حسين هميشه نمرۀ عالى مى‌گرفت، در حالى كه نه مى‌توانست فوتبال بازى كند، نه مى‌توانست بدود يا اينكه به‌راحتى تنيس روى ميز بازى كند. در عوض او مى‌توانست به اندازۀ تمام بچه‌هاى كلاس بارفيكس برود. حسين آن‌قدر بارفيكس مى‌رفت كه از شمارش مرتبه‌هاى آن خسته مى‌شديم. دست‌هاى حسين تنها دست نبودند، موتورى بودند كه روز و شب صندلى چرخدارش را به اين سو و آن سو مى‌بردند. آن‌قدردرشت و قدرتمند كه حسادت‌مان را بر مى‌انگيخت.

آن دست‌هاى نيرومند حالا به آرامى روى تارهاى گيتار مى‌لغزد و صداى آرزوى آن روزهايمان را در فضا پخش مى‌كند. حسين امروز ترانه‌سرا، مدرس و نوازندۀ موسيقى است. بعد از چند سال مى‌ديدمش. همان لبخند و آرامش هميشگى. با خونسردى به مراجعانش پاسخ مى‌دهد، در حالى كه گيتارى در دست دارد و لابلاى حرف‌هايش زخمه‌هايى مى‌نوازد. حالتى كه از تماشاى آن سير نمى‌شوم.

حسين و تعدادى از شاگردان و دوستان نوازنده‌اش گروهى به نام ترنم شكل داده‌اند. آنها مشغول كار روى اولين آلبوم‌شان هستند كه شامل دوازده آهنگ است. آرزوى اين گروه اجراى كنسرتى است در شهرخودشان، مشهد.

با خودم مى‌گويم، دنياى بدون موسيقى چه‌طور دنيايى است؟ آيا دنيايى نيست كه همه چيزش خاكسترى‌ست؛ دنيايى كه روحى در آن نيست؛ يك دنياى سرد؟ دنيايى بدون عشق و دنيايى بدون زندگى؟


در گزارش مصور اين صفحه به سراغ هنركدۀ حسين غلامى و شاگردانش مى‌رويم.


 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2014/01/06
بسیار زبیا موسیقی را به تصویرکشیده اید. بهتون تبریک میگم...پیروزباشید.
- یک کاربرMino، 2011/02/15
Musik ist höhere offenbarung als alle Weisheit und Philosophie (Ludwig van Beethoven)

ohne Musik wäre das Leben ein Irrtum! (Friedrich Nietsche

موسیقی، وحی و الهامی فراتر از تمامی خرد و فلسفه است (بتهوون)
بدون موسیقی، زندگی اشتباه می بود. (فریدریش نیچه)
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.