Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
جلالی، تصویرگر تاریخ
سیروس علی نژاد

در عرصۀ عکاسی ایران، به ویژه پس از انقلاب، نام‌های زیادی درخشیده‌اند، اما در این میان نام و نقش بهمن جلالی درخشش دیگری دارد. او فراتر از یک عکاس، و همچون یک پژوهشگر تاریخ، به شهرها و آبادی‌ها و بناهای ایران پرداخت و در عین حال در ثبت وقایع پیرامون خود مانند انقلاب و جنگ به ژرفا رفت و در ثبت آنها به جان کوشید. همچنین در آموزش به دیگران و دانشجویان، خستگی‌ناپذیر ماند. جلالی نه تنها یک عکاس، بلکه یک ایران‌شناس بود و این را احتمالاً از استاد خود اسد بهروزان به ارث برده بود.

وقتی در انگلستان بود، در استودیوی جان ویکرز که عکاس بنامی بود، شروع به کار کرد. اگر آشنایی با بهروزان نبود، شاید در همان‌جا ماندگار می‌شد، اما به اصرار او به ایران بازگشت و در ایران مشغول به کار شد. دلیل اصرار بهروزان به بازگشت جلالی بی‌تردید گوهری بود که در جلالی سراغ کرده بود.

بهروزان خود دست‌پروردۀ آرتور پوپ بود. پوپ شیفته ایران و هنر ایران بود. رئیس انستیتوی ایرانی نیویورک بود و استاد افتخاری تاریخ هنر ایران در دانشگاه تهران، و به سبب علاقۀ فراوان به ایران سفارش کرد که در اصفهان به خاکش بسپارند و مقبرۀ او اکنون در حاشیۀ زاینده‌رود، کنار پل خواجو محل سیاحت و زیارت جهانگردان است.

عکاسان در زمینه‌های مختلفی استعداد نشان می‌دهند. یکی متخصص عکاسی از طبیعت است، یکی عکاس صنعتی است، یکی پرتره می‌گیرد، یکی عکاس جهانگردی است. بهروزان چنانکه جمشید ارجمند، یار و همکار دیرین او نوشته‌است، عکاس ویرانه‌ها و طاق‌ها و کاشی‌ها و گنبدها و مناره‌ها و سرستون‌ها بود و شناخت عمیقی از موضوعی داشت که از آن عکاسی می‌کرد. از میان عکاسان ایران، بهمن جلالی و امیر کاشفی شاید از بهترین شاگردان او بودند و از سبک و دید او بیش از دیگران بهره‌مند شدند. علاوه براین، بهروزان همه جای ایران را می‌شناخت و گویا این حس ایران‌شناسی خود را هم به جلالی منتقل کرده بود؛ چنانکه به امیر کاشفی هم. علاقۀ کاشفی و جلالی به تصویر کردن معماری در ایران بیهوده نیست.

جلالی وقتی به ایران بازگشت (۱۳۵۵)، با اسد بهروزان در سازمان جلب سیاحان مشغول به کار شد. عکس‌های خوبی از آن سال‌های جلالی در دست است، ولی کار در آنجا دیری نپائید. انقلاب همه جای ایران را در خود گرفت و همراه با انقلاب، جلالی، مانند محمد صیاد و کاوه گلستان، عکاس خیابان‌هایی شد که تظاهرات در آنها جریان داشت.

شور انقلاب از مدت‌ها پیش رؤیای همۀ جوانان نسل جلالی شده بود. شکوه انقلاب روسیه و چین و کوبا همه را شیدای خود کرده بود و جان‌ها در هوای آن می‌سوخت. خود جلالی این جذبه را چنان توصیف کرده‌است که نظیر آن را در هیچ جای دیگر نمی‌توان یافت. جاذبۀ انقلاب - جدا از هر علت دیگر - باید یکی از علل انقلاب سال ۵۷ شمرده شود. سودای انقلاب چندان درد نسل بهمن جلالی شده بود که جز با وقوع آن درمان نمی‌شد و راه حل همۀ مشکلات در آن جستجو می شد.

تصویری که خود او در یکی از مصاحبه‌هایش به دست می‌دهد، گویاتر است: "اتفاقی جلو چشمان می‌افتاد که فقط در کتاب‌ها در مورد آن خوانده بودیم؛ چیزهایی مثل انقلاب اکتبر (انقلاب روسیه) یا انقلاب کوبا. انقلاب به قدری عجیب و جذاب بود که می‌خواستیم هر تکۀ آن را بخوریم. برای ما که در دورۀ خود هیچ اتفاقی را ندیده بودیم، خیلی تازه بود. عکاسی از این اتفاقات هم لذت داشت. حتا از خطری هم که وجود داشت، لذت می‌بردیم. دوست داشتیم جلوتر از همه باشیم و همیشه فکر می‌کردیم که ممکن است همۀ افراد تیر بخورند، ولی چون ما عکاسی می‌کردیم، تیر نمی‌خوریم. همۀ عکاس‌ها این جور فکر می‌کردند."

پس از انقلاب، جلالی درگیر جنگ شد. از آبادان، از خرمشهر و از نقاط دیگر جنگ‌زدۀ ایران عکاسی کرد و این عکس‌ها را در ایران و خارج از ایران به نمایش گذاشت. او بیش از ۵۰ نمایشگاه از آثار خود در ایران و خارج از ایران برپا کرده بود و عکاسی با چهرۀ بین المللی بود. با این که می‌توانست مانند بسیاری دیگر از عکاسان ایرانی در خارج از ایران اقامت و کار کند، هیچ‌گاه ایران را ترک نکرد و تمام همت خود را صرف تدریس عکاسی در دانشگاه‌های ایران کرد. مهدی فیروزان، مدیر کنونی شهر کتاب و مدیر پیشین انتشارات سروش حق داشت که در مجلس وداع با او در حیاط خانۀ هنرمندان بگوید: "هیچ دانشگاهی در ایران نیست که رد پایی از جلالی نداشته باشد. شاید از هیچ استاد هنرمندی این‌همه رد پا نمانده باشد".

آشنایی آقای فیروزان با بهمن جلالی از انتشارات سروش بود؛ چنانکه آشنایی کریم امامی با جلالی هم از آنجا بود. وی قبل از انقلاب با مجلۀ تماشا که از انتشارات رادیو تلویزیون ملی ایران بود، شروع به همکاری کرده بود. این انتشارات پس از انقلاب به انتشارات سروش تغییر نام داد، مجله تماشا نیز به مجلۀ سروش بدل شد و جلالی همچنان همکار آن ماند.

در زمینۀ آموزش، جلالی نه تنها به تهران که به شهرستان‌ها نیز توجه داشت. همواره برای داوری مسابقات عکاسی با علاقۀ تمام به شهرها می‌رفت. یکی از دانشجویانش در همین مجلس وداع گفت که او بر حضور عکاسان غیرحرفه‌ای در گالری‌ها و نمایشگاه‌ها تأکید داشت و می‌گفت، عکاسی در انحصار هیچ کس نیست.

علاوه بر آموزش، جلالی به ایجاد مراکز عکاسی شوقی وافر نشان می‌داد. در اوایل دهۀ ۷۰ خورشیدی "عکسخانه شهر" را به راه انداخت و در آن نمایشگاه‌های منحصر به فردی دایر کرد و عکس‌های بی‌مانندی از دورۀ قاجار به تماشا گذاشت. پیش از آن، وی اصلاح و گردآوری نگاتیوهای شیشه‌ای گنجینۀ کاخ گلستان را به عهده گرفته بود که کتاب "گنج پیدا" یادگار آن دوره از مطالعات اوست. چنانکه به مستندسازی و تهیۀ عکس و فیلم از دوران انقلاب و جنگ علاقۀ زیادی نشان می‌داد و مستند اشغال خرمشهر با عنوان "روایت شهری که بود"  یادگار دورۀ جنگ و نشاندار از تعهد اجتماعی اوست. پیش از انقلاب با جایزه‌ای که نصیب او شده بود، راهی آفریقای سیاه شده بود و از هفت کشور آفریقایی عکاسی کرده بود. پس از انقلاب، دولت ایران او را راهی نیکاراگوئه کرد تا از انقلاب آنجا عکس بگیرد.

او عکاسی بود که از یک سو نسبت به گذشتۀ ایران شناخت عمیقی داشت و از سوی دیگر در تصویر کردن رویدادهای روز ایران به ژرفا می‌رفت. این موضوع حتا از نام کتاب‌هایش پیداست. از صحنه‌های انقلاب "روزهای خون" و "روزهای آتش" از او به یادگار مانده‌است که این دومی حاصل همکاری کریم امامی با اوست. کریم امامی یک کار مشترک دیگر نیز با او دارد که "کتاب عکس‌های سیاه و سفید" نام گرفته‌است.

جلالی در سال‌های پختگی بار دیگر به تجربه‌های دورۀ جوانی بازگشت. او که پیش از انقلاب چندی در سازمان جلب سیاحان به جاذبه‌های ایران پرداخته بود، در اواخر دهۀ ۶۰ بار دیگر به آثار معماری ایران توجه کرد. عکس‌های کویری او که یادگار سفرهایش به شهرهای نائین، کرمان و یزد است، حاصل این بازگشت به تجربه‌های جوانی است. این عکس‌ها علاوه بر آن‌ که از ایران‌شناسی او حکایت دارد، به این باور او نیز تأکید می‌ورزد که "هیچ عکسی بدون زمان و مکان در قالب خود نمی گنجد."

بهمن جلالی متولد ۱۳۲۳ بود و عمر درازی نکرد، اما عمر پرباری داشت. زندگی هنری‌اش در فیلم مستندی به نام "عکس ناتمام" به تصویر کشیده شده‌است. این که در مرگ او این‌همه گفته و نوشته‌اند، برای این بود که به قول محسن راستانی،عکاس، زندگی پربار و با شکوهی داشت. یادش گرامی باد.

 

نمایش تصویری این صفحه مرکب است از نمونه‌هایی از آثار ماندگار بهمن جلالی. با سپاس از تارنمای "راه ابریشم" (silkroad.com) که این عکس‌ها را در اختیار جدیدآنلاین قرار داد. عکس آخر متعلق به مهدی وثوقی‌نیاست. قطعۀ موسیقی این نمایش تصویری، ساختۀ کیوان ساکت است.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2011/03/06
البته نباید پشت سر مرده حرف زد، ولی آقای جلالی کسی است که اوایل انقلاب در همان شلوغی ها از همه عکس های کاخ گلستان عکس گرفتند. مجموعه ملی عکس های قاجار و دو سال پیش در فرانسه نمایشگاهی گذاشتند و تعدادی را فروختند.همچنین کتابی هم از عکس های قاجار منتشر کردند.عکس هایی که باید در انحصار ایران باشد، حالا سر از مجموعه های خصوصی در آورده و دیگر "یکتا" نیستند. کار ایشان خیانت در امانت بود.
- maryamیک کاربر، 2010/02/02
ba hich kalami nemitavanam ehsasam ro az didane inhame zibaee bayan konam.rohesh shad. jash kheili khalist
- یک کاربر، 2010/01/20
یادش بخیر. یاد تمام معلم هایمان بخیر. سپاس از آقای علی نژاد که با آن مهارت و استادی که دارند در مورد آقای جلالی نوشتند. خیلی خیلی ممنون
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.