Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
کریم امامی و هنر مدرن

کریم امامی و همسرش گلی امامی

جدیدآنلاین: "کریم امامی" از هنرشناسان، مترجمان و ویراستاران برجسته ایران بود که ۸۵ سال پیش در چنین روزهایی به دنیا آمد و ده سال پیش درگذشت. امامی در هر زمینه‌ای که گام نهاد، از سرآمدان آن رشته شد. مجموعه نوشته‌ها و ترجمه‌های بسیار او  گواه بر این است. اخیرا مجموعه‌ای از نوشته‌های کریم امامی در باره آفرینش‌های هنری و فرهنگی ایران در دهه ۱۳۴۰ به زبان انگلیسی در کتابی به نام  «کریم امامی در باب فرهنگ، ادبیات و هنر مدرن ایران» در نیویورک منتشر شد. از دکتر احمد کریمی حکاک، استاد ممتاز ادبیات تطبیقی و نقد ادبی، دعوت کردیم تا برداشت خود را از این کتاب برایمان بنویسد.  

احمد کریمی حکاک
جان فرهنگی و هنری دهه‌ای پرتب و تاب را از روزن تنگ کتابی واحد، هرچند یگانه، جستن اگر محال نباشد، بی‌تردید دشواری‌های صعبی را بر سر راه جوینده می‌گذارد. بسیاری برآنند که دهۀ ۱۳۴۰ در ایران دهۀ بسته شدن تدریجی پنجرۀ سیاست‌ورزی و گشوده شدن گام به گام دریچۀ فرهنگ‌ورزی وهنرآفرینی بود. پنجاه و اند سال بعد، به همت «بنیاد میراث ایران» کتابی در نیویورک منتشر شده است با عنوان «کریم امامی: در بارۀ فرهنگ، ادب، و هنر ایران»، حاوی مقاله‌ها، مصاحبه‌ها و دیگر آثاری که منتقد، مترجم و ویراستار شهیر ایران در سال‌های آن دهه به زبان انگلیسی نوشته و در نشریات انگلیسی زبان تهران انتشار یافته است.

در نگاه فردی که جوانی خود را در تهران آن دهه گذرانده و اینک، از این سوی هفتاد سالگی، از روزن این کتاب به آن دهه باز پس می‌نگرد، مروری در دویست و پنحاه صفحۀ آن خیلی زود به گردشی مغتنم، گیرم اندکی حزن‌آور، در باغ یادواره‌های تلخ وشیرین و، در عین حال به راحت‌ترین راه بازیابی فضای آن روزگار می‌شود. من در سال هزار و سیصد و چهل و دو از زادگاهم مشهد به تهران، که در آن ایام در چشمم کلان‌شهری آراسته به دانش و کار و آلوده به لذت و گناه می‌نمود گام نهادم، هر روز کیهان اینترنشنال را می‌خریدم و می‌خواندم، و هر وقت دست می‌داد، به راهنمائی نوشته‌های کریم امامی خودم را به بازدید از نمایشگاهی در اینجا و آنجای شهر میهمان می‌کردم. در راستۀ کتابفروش‌های روبروی دانشگاه تهران تالار قندریز و چند نمایشگاه دیگر هم منزل داشتند و، دورترک، در خیابان عباس‌آباد، ساختمان «انجمن ایران و آمریکا» سالن سخنرانی و نمایش هم داشت. بعدها تالار رودکی و تالار آبگینه و تئاتر سنگلج و کاخ جوانان و چند مرکز هنری دیگر هم به این مجموعه افزوده شد؛ انگار کسی از آن بالاها ولی نزدیک گوش آدم می‌گفت اینها را دریاب و باقی را به ما واگذار، که کار ملک اولأ تدبیر می‌برد که تو اصلأ نداری و ثانیأ تأملاتی از نوعی می‌طلبد که تو شاید بعدها به دست آوری ولی الأن یکسره از آن محرومی. و من از رهگذری نزدیک می‌پرسیدم: ببخشید، آقا، تالار آبگینه این طرف است؟

 
کریم امامی آموزگار بود و بلد راه بود، کارشناس و هنرشناس و هنرمند‌شناس بود ... و خیلی هم سرشناس بود. مقاله‌ها و مصاحبه‌هایش در کیهان اینترنشنال نه تنها به من می‌گفت کجاها باید بروم و چه نمایشگاه ، کدام فیلم، یا کدام نمایش را ببینم و کدام کتاب یا مجله را بخوانم، بلکه این‌ها را که می‌گفت، بعد انگار به شکل جملۀ معترضه‌ای می‌گفت که چگونه ببینم و بخوانم، یا چگونه دقیق‌تر گوش کنم تا بهتر بشنوم. از همه مهم‌تر به من دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی درس چطور به انگلیسی نوشتن و چگونه با آثار ادبی روبرو شدن می‌داد. "گتسبی بزرگ"او را با عنوان فرعی «طلا و خاکستر» پیشتر از گریت گتسبی فیتزجرالد خواندم، همان روزهائی که در آمد، وسال‌ها بعد، دوباره وقتی داشتم «تام جونز» را ترجمه می‌کردم. و ترجمۀ انگلیسی شعرهای سپهری و فرخزاد را که او ترجمه کرده بود و در کیهان اینترنشنال در می‌آمد پیش از خبرها و گزارش‌های سیاسی از هضم رابع می‌گذراندم، و بعدها هم یک بار دیگر خواندم، در سال‌های ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ در آمریکا، همراه با ترجمۀ دیگرانی نظیر منیب الرحمان و مسعود فرزان و امین بنانی، وقتی خودم دست اندر کار ترجمۀ شعر فارسی به زبان انگلیسی شده بودم. حالا همۀ آن مقاله‌ها و مصاحبه‌ها و ترجمه‌ها را در این کتاب می‌بینم و می‌خوانم و به این فکر فرو می‌روم که: چه حقی دارد آن مرد به گردن من و امثال من، و چه کار بزرگی کرده است همسرش "گلی امامی" که این کتاب را تدارک دیده، و "حورا یاوری" که تنظیم و تدوین مطالب آن را چنین زیبنده به سامان رسنده، و چه مقدمۀ جامع و شامل و گویائی بر کتاب نوشته "شائول بخاش"، رفیق گرمابه و گلستان کریم و گلی و همکار کریم در کیهان اینترنشنال.
 

کتاب «کریم امامی: در یارۀ فرهنگ، ادب، و هنر ایران» چهار بخش اصلی دارد در باب چهار هنر: سینما اعم از کوتاه و بلند و فیلمفارسی و فیلم هنری و مستند و آنچه ما در آن سال‌ها به خوب و بد قسمت می‌کردیم (در ۶۵ صفحه)؛ ادبیات شامل شعر و رمان و نمایشنامه و فیلمنامه و مصاحبه و مقاله و جز این‌ها (در ۸۶ صفحه)؛ هنرهای تزیینی (یا پلاستیک) دربر گیرندۀ نقاشی و پیکرسازی و گل‌آرائی و بسیاری هنرهای چشم‌نواز و ذوق‌نمای کمتر شناخته شدۀ دیگر (در ۸۱ صفحه)؛ و انواع هنرهای دراماتیک یا نمایشی اعم از سنتی و تاریخی‌اجتماعی‌سیاسی و تئاتر از رئالیست گرفته تا سوررئالیست و اگزیستاسیالیست و پوچی و هیچی و همه چی باهم (در ۲۱ صفحه). هر مقاله بین دو تا دوازده صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است. هرگاه مقدمات و مؤخرات کتاب را هم به این مجوعۀ مطالب بیفزائیم به راستی در مجموع کتابی داریم گویای پهنا و ژرفای دانش و بینش هنری کریم امامی، منهای اشراف او به هنرها و مهارت‌های دیگری جز نقادی هنرهای گوناگون، همچون مترجمی و فرهنگ‌نگاری و ویراستاری و فنون و هنرهای دیگری که آن مرد به آن‌ها آراسته و در آن‌ها سرآمد بود. 

از فراز نیم قرن آنچه امروز در روشنای پرتوی که این کتاب بر صحنۀ هنری ایران در دهۀ چهل خورشیدی می‌افکند در نگاه نخست این است که سال‌های ثبات سیاسی اغلب زمینۀ رشد فعالیت‌های دیگر می‌شود، هر چند از سوی دیگر، هرگاه نگاه خود را به سوی اروپا و آمریکا بگردانیم، همان دهه را می‌بینیم که رویدادهای نوآورانۀ هنری در غرب نیز تنک و کم مایه نبوده است. ظهور بیتل‌ها در انگلستان و شیوع جنبش‌های هنری مشابهی در اروپا و آمریکا با رشد نهضت حقوق مدنی در آمریکا و انقلاب دانشجوئی در فرانسه همزمان بود و تظاهرات جوانان و رشد آگاهی‌های سیاسی دوش به دوش ظهور هیپی‌ها و نهضت فرهنگ بدیل، یعنی کاونترکالچر چیره در آمریکا، پیش می‌رفت. در ایران نیز نا آرامی‌های دانشجوئی دهۀ ۱۳۴۰ بی‌تردید در پروردن فرهنگ چریکی دهۀ بعد، و در شکل‌گیری انقلابی آرمانی، سهمی داشت.  از خود می‌پرسم: رونق هنر، آنگونه که در صفحات این کتاب به رأی العین می‌توان دید، در این میان چه نقشی داشت؟ ما جوانان آرمان‌خواه آن ایام فکر می‌کردیم اینها دانه‌هائی است در دامی که برای سیاست‌زدائی از نسل جوان گسترده شده است، و تأسیس کاخ جوانان و انجمن ایران و آمریکا را نمایان‌ترین نمونه‌های این دامدانه‌ها می‌شمردیم. امروز می‌اندیشم که شاید این تصور ما درست نبود. بی‌تردید آشنا شدن ما با همنسلان خودمان، در کاخ جوانان شیوۀ آمیختن و آموختن همزمان را، آن سان که من بعدها در دانشگاه‌های آمریکا تجربه کردم، نیز به ما می‌آموخت. بی‌گمان در انجمن ایران و آمریکا فقط درس آمریکائی شدن فرا گرفته نمی‌شد، نمایش و نمایشگاه هم بود و کلاس زبان انگلیسی هم بود.

 

رودکی راست می‌گوید: گذشت روزگار آموزگار خوبی است که می‌توان و باید از او آموخت، و براستی آن که از این آموزگار نیاموزد چه درسی را ازکدام آموزگار خواهد آموخت؟ کتاب «کریم امامی در باب فرهنگ، ادبیات و هنر ایران» پیام مهم و معتنابهی برای جوانان این روزگار در بر دارد. من بیش از سی سال است که از دیدن خیابان‌های ایران محرومم. گاه در گشت و گذارهای انگاری شبانه چشمم به کوچه بازارهای کلان‌شهرهائی همچون تهران و اصفهان و شیراز و زادگاهم مشهد می‌افتد، و دقایقی را به تأملاتی در عمر رفته و کارهای نکرده در برابر کامپیوترم می‌گذرانم. سخنم با جوانان امروز ایران این است که جست وجوگرانه – حتا می‌خواهم بگویم درمان‌جویانه – به نهادهای هنری و فرهنگی شهرهای ایران بنگرید. از حقایق انکارناپذیر تاریخ ایران یکی هم این است که هرچه از سمت تاریخ سیاسی به سوی تاریخ فرهنگ، ادب و هنر ایران، و جلوه‌های زنده و بیدار امروزین آن، نزدیک‌تر شویم نه تنها دانش و بینشمان که حالمان هم بهتر می‌شود، شادتر و سیرابتر و راضی‌تر سز به بالین می‌گذارم و سر از بالین بر می‌داریم. درس نهائی کتاب کریم امامی برای من همین است.

 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2015/06/22
چگونه می شود از کریم امامی نوشت و از خدمات او به سینمای مستند ایران وسال ها همکاریش با استودیو گلستان یاد نکرد؟
- یک کاربر، 2015/06/16
مقاله ای درباره كريم امامی به قلم آقای كريمی حكاك براستی با ارزش است.
- یک کاربر، 2015/06/15
بسيار عالي، خدايش بيامرزاد اين مرد بزرگ را.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.