Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
نواهای بزم و رزم
بهار نوایی

گرچه ما آگاهی چندان گسترده‌ای  از هنر موسیقی در ایران باستان نداریم، آن چه که برای ما از گذشته به یادگار مانده، نشان می‌دهد که در ایران باستان به هنر موسیقی  بسیار توجه می‌شده و خنیاگران و موسیقی‌دانان در دربار شاهان ارج بسیار داشته‌اند.

قدیمی‌ترین اثری  که بر اهمیت موسیقی در سرزمین‌های ایرانی گواهی دارد، مُهری است استوانه‌ای‌شکل که در "چُغامیش" نزدیک دزفول کشف شده و کهن‌ترین همنوازی جهان را در ۵۵۰۰ سال پیش در ایلام باستان نشان می‌دهد.

تکه‌ای از داستان سیاوش با صدای بهمن فرسی و آهنگسازی فرنوش بهزاد
به  نوشتۀ حسن مشحون در کتاب "تاریخ موسیقی ایران"، در عصر هخامنشیان سازهایی همچون طبل، دهل، گاودم (نوعی نی)، سنج و کرنای در مراسم مذهبی و جنگ نواخته می‌شد. اما اوج شکوفایی هنر موسیقی در دورۀ پیش از اسلام  گویا در دورۀ ساسانیان بوده‌است. صحنه‌های گوناگون نواختن موسیقی و رقص بر دیوار کاخ‌ها، بر سنگ‌نوشته‌ها و بر جدار ظروف نشان از راه یافتن موسیقی به دربار شاهان آن سلسله و ارج نهادن به این هنر دارد. در همین زمان است که اردشیر بابکان موسیقی‌دانان را در طبقۀ ویژه‌ای قرار داد و از همین زمان است که نام موسیقی‌دانانی همچون باربد، سرکش، نکیسا و رامتین به یادگار مانده‌است.

شعر و موسیقی درفرهنگ ایران در طول  تاریخ  پیوندی نزدیک داشته‌اند و این دو همواره به توسعه و تکامل یکدیگر یاری رسانده‌اند. به نظر می‌رسد هر زمان که در ایران به موسیقی بی‌مهری شده، شعر فارسی همواره به یاری موسیقی شتافته، آن را در دل خود نگهداری کرده‌است.

شاهنامۀ فردوسی از جملۀ منابع ارزشمندی است که علاوه بر اهمیت شعر و ادبیات ایران، گواه بر رونق هنر موسیقی در دوران باستان است. فردوسی با داستان‌پردازی‌های حماسی و بیان شاعرانه، تاریخ بخش بزرگی از فرهنگ و هنر ایران را هم به تصویر کشیده‌است.

داستان‌های شاهنامه پر است از اصطلاحات و نام  ابزار موسیقی که در زبان روزمره ما کمتر به کار می‌بریم و شاید بتوان گفت که شاهنامه با به کار بردن این واژه‌ها از آنها نگهداری کرده‌است.

حماسه را بدون موسیقی به دشواری می توان تصور کرد. از همین رو در شاهنامه کمتر مبحثی  وجود دارد که در آن نام ساز موسیقی و یا واژگان موسیقایی به کار نرفته باشد. گاه آوای رود، چنگ، رباب و آواز رامشگران رونق‌بخش بزم‌های پرشور است:

نیامد سر مرغ و ماهی به خواب/ از آن بزم و آواز و چنگ و رباب

و در جشن پیوند زال و رودابه می‌خوانیم:

بفرمود تا زنگ و هندی درای / زدند و گشادند پرده‌سرای

در هنگام تولد رستم و دیدار سام از رستم:

همی‌خورد هر کس به آوای رود/ همی‌گفت هر کس به شادی سرود

گاه خروش کوس و تبیره همراه‌کنندۀ‌ رزم‌هاست:

برآمد خروش از در پهلوان /ز کوس و تبیره زمین شد توان

و آنگاه که نوای ساز همراه‌کنندۀ سوگ‌هاست، مانند سوگ سیاوش:

خروش تبیره ز میدان بخاست / همی خاک با آسمان گشت راست
از آوای سنج و دم کرّنای/  تو گفتی بجنبید میدان ز جای
سیاوش برانگیخت اسب نبرد/ چو گوی اندر آمد به پیشش به گرد

تقی بینش در کتاب "تاریخ مختصر موسیقی ایران" می‌گوید که  فردوسی ساخت بعضی از سازهای ایرانی را به شهریاران باستانی نسبت می‌دهد؛ از آن جمله انتساب طبل بزرگ به هوشنگ و نای سفید به افراسیاب و منوچهر. 

انگاره مُهر چُغامیش که قدیمی‌ترین همنوازی جهان را نشان می‌دهد

با دقت در شاهنامه می‌توان دید که سازها یا در بزم نواخته می‌شوند و یا به هنگام  رزم.  سازهایی مانند رباب، چنگ، بربط، رود و تنبور در بیشتر موارد همراه‌کنندۀ بزم‌هایند و سازهایی چون تبیره، رویینه خم، جلب، جرس، زنگ، سنج و طبل بیشتر در رزم‌ها حضور داشته‌اند؛  اگرچه،  بخشی از سازها همچون نای هم در بزم و هم در رزم به‌کار گرفته می‌شدند. به نظر می‌رسد سازهایی چون درای (زنگ شتر) و چلب یا جلب (نوعی سنج) و کوس، روزگاری برای ایجاد ترس در دشمن هم به کار می‌رفته‌است.

فرنوش بهزاد، آهنگسازو رهبر ارکستر مقیم لندن، سال‌هاست که در ‌بارۀ ساز و موسیقی در شاهنامه پژوهش می‌کند. حاصل تلاش او آهنگسازی بر  پنج داستان شاهنامه – رستم و سهراب، سیاوش، کی‌خسرو، فرود و شغاد است که با صدای "بهمن فرسی" همراهی شده‌است و در یک مجموعه شامل پنج لوح فشرده با نام "برخوانی شاهنامه" انتشار یافته‌است. 
 
در گزارش تصویری این صفحه فرنوش بهزاد گوشه‌ای  از تجربیات و یافته‌های خود در زمینۀ ساز و موسیقی در شاهنامه را بیان می‌کند.

از مریم هاشمی هم سپاس‌گزاریم که با خیال‌آفرینی خویش برخی از صحنه‌ها و سا‌زها را برای این گزارش به تصویر کشیده‌‌است.

 

در نوشتن این متن از کتابهای زیر بهره گرفته‌ایم:
تقی بینش، تاریخ مختصر موسیقی ایران.- تهران: انتشارات آروین، ۱۳۷۴
حسن مشحون، تاریخ موسیقی ایران.- تهران: انتشارات سیمرغ و فاخته، ۱۳۷۳
عبدالرفیع حقیقت، تاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی.- تهران: انتشارات مولفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۹
کتایون صارمی و فریدون امانی، ساز و موسیقی در شاهنامۀ فردوسی.- تهران: انتشارات پیشرو،
۱۳۷۳

Musical Instruments of the World: An Illustrated Encyclopedia with more than 4000 original drawings, NewYork: Sterling Publishing Co., 1997

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2012/06/05
سلام....خیلی قشنگ بود....من عاشق داستان سیاوشم...سیاوش دلسوزترین داستان شاهنامه است....لطفا میشه فایل دانلودش رو هم بزارین.
- مصطفا شفافی، 2011/08/30
با سلام واحترام. با این که رابطه ام با "جناب فرنوش بهزاد" خوب و نزدیک است و دوستش هم بسیار می دارم و نیز با توجه به رابطه مان از سالیانی دور باخبرم که این کار را می خواهد به انجامی برساند، اما در باب داستان هائی که مطلب نشانی می دهد. دیگر این اثر تاریخی است وحرف تازه ای هم نه داشته ونه دارد و در نهایت با تمام احترامی که شخصاً به جناب بهمن عزیز فرسی داشته و دارم، این کار شاهنامه اش را اصلاً نپسندیدم و می دانم که خودش هم می داند کجاهای کار را می گویم. اما و ای بسا که این دو بزرگوار ( وهر دو به معنا هنرمند) کاری تازه ارائه داده اند واین کار چیزی غیر از کاری است که یک دهه پیش و گویا بیشتر. با همیاری توفیق ممتاز به روی "سی دی" بردند و در یک جعبه عرضه کردند که نه چنان بود که باید (با توقعی که از بهمن فرسی نازنین می رفت) وبعد هم فرنوش که قرار بود با این آهنگ و این قطعات درنگی بیافکند در میان روند موسیقی کلاسیک ایرانی!!/ کهنه درنگی که نه حتا عطسه ای را برنیانگیخت.چرا؟..
- یک کاربر، 2010/12/27
سلام. واقعأ زیبا بود. میشه لطفا نام خواننده را بنویسید؟ ممنون می شم
- لیثی حبیبی - م. تلنگر، 2010/12/27
سلام و خسته نباشید
به نظر من هنوز ما ایرانیان فردوسی و اثر جاوادن اش را آنطور که باید نشناخته ایم. در این باره فراوان باید نوشت تا ایرانی هرچه بیشتر خود را بشناسد. منظور من از فراوان نوشتن، کشف و نوشتن است.
دستتان درد نکند بخاطر این مطلب نیک.
و در تأیید سخن حمید متبسم و دیگر یاران باید بگویم:

به خویشم بخواند شاهنامه جان
که باشد سخن های دیرین در آن
پر از حکمت است و نقش و نگار
نموده همه فصل ها آشکار
هر آنچه که تاریخ دیرینه دید
جهان را به واژه نموده پدید
خرد نامه ی شور و شعر سخن
بوَرزَد چو رزم آوران تن به تن
به میدان در آید سخن چو بهار
عجب مانده خوش از تو این یادگار
تو دهقان توسی که این گشته ای
چو فردوس روی زمین گشته ای
نشان تو در جان ها جاودان
بمان و برقص و جاوید مان
................
این شعر می تواند تا فردا صبح در وصف آم گرانمایه شیفته جان ادامه یابد؛ نمی دانم این کامنت دان چند کلمه می پذیرد.
کوتاه سخن: ممنونم.
با احترامات ویژه
لیثی حبیبی - م. تلنگر
- خسرو، 2010/12/27
با درود و خسته نباشید از کار پر ‌مایه‌تان.
اگر به خطا نرفته باشم، هنرمند ارزش‌مند، پای تصویرش را به تاریخ میلادی امضا کرده است. آن‌هم در جایی که هدف، نشان دادن و به تصویر کشیدن فرهنگ ایرانی است. چنین رفتاری، قدری تناقض‌آمیز جلوه می‌کند. رعایت دقایق و ظرایف در کار هنر، بسی اهمیت دارد!
با ارادتی دوباره
- حمید متبسم، 2010/12/25
پرداختن به فرهنگ کهن ایران باز گشت به خویشتن است و در این راه هر گامی در خور تقدیر. خانم نوائی گرامی سپاسگزار شمائیم
- یک کاربر، 2010/12/22
آفرین برزبانی چنین قصه گو، دستانی چنین هنر آفرین و نگاهی چنین خیال آفرین که با هم ترکیب شده و چنین شاهکاری آفریده اند...روح حکیم توس چون قلب من ایرانی با این گزارش زیبا و پر محتوا شاد شد. درود بر همه دست اندرکاران
- یک کاربر، 2010/12/22
سردبیر گرامی،
لطفأ جملات اینجانب را به گونه ای ویرایش کنید که گویای مراتب تشکر و قدردانی ام از مسئولان جدیدآنلاین برای در اختیار گذاشتن اطلاعات نو و بسیار مفید این گزارش باشد.
- leyla، 2010/12/22
kheyli jalebo por az ma'na, mersi
- یک کاربر، 2010/12/21
با تشکر فراوان از خانم ها بهار نوایی، مریم هاشمی و آقای فرنوش بهزاد. بسیار عالی بود. ممنون
- یک کارگر، 2010/12/21
با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی / کنجی و فراغتی و یک شیشه می
چون گرم شود ز باده مارا رگ و پی / منت نبریم یک جو از حاتم طی
- ب.ف.، 2010/12/20
جناب کاربر گرامی، قبل از آنکه دیگران را به سخره بگیرید، قدری مطالعه بفرمائید! در لغتنامۀ مرحوم دهخدا "باربُد" و "باربَد" هردو بعنوان تلفظ درست واژه بیان شده اند (این در مورد اسم خاص "باربد" است؛ از دیدگاه دهخدا، اسم عام "باربد" = بار + بد = خداوند بار، پرده سالار، رئیس تشریفات، همواره بفتح باء است). در حاشیۀ فرهنگ "برهان قاطع" خلف تبریزی، به تصحیح مرحوم دکتر محمد معین (در پنج جلد و به چاپ انتشارات امیر کبیر)، بر تلفظ "باربُد" پافشاری شده است. موضوع این حاشیه نام های "پهلبد" و "پهلو" می باشد، که هردو همان "باربد"، نوازندۀ جهرمی خسرو پرویز، می باشند. اگر رجوع بفرمائید به واژۀ "بد" (به معنی "صاحب" و "خداوند") در لغتنامۀ مرحوم دهخدا، خواهید دید که اگر چه تلفظ درست این واژه "بَد" بیان شده است، در حاشیۀ این بخش چنین آمده است: "اصلاً بفتح باء ولی امروز بضم تلفظ کنند". برای مثال، ما می گوئیم "سپهبُد"، ولی در اصل این واژه "سپهبَد" (خداوند لشگر) بوده است.

ب.ف.
- یک کاربر، 2010/12/20
بسيار برنامۀ خوبی بود.
- یک کاربر، 2010/12/19
نام آن موسیقیدان سده های گذشته Baarbad است .یک تماشاخانه هم در تهران چهل - پنجاه - شصت سال پیش بود که بسیاری آن را بنام "جامعه باربُد" (Baarbod) میشناختند. طفلک ها اسم درستش را نمیدانستند.
- یک کاربر، 2010/12/19
besiyar ziba va por az ettelaate arzande
- تورج اتابکی، 2010/12/18
از همکاری بهار نوایی، مریم هاشمی و فرنوش بهزاد چه گزارش پرباری به دست آمده. پربار و ماندگار. صمیمانه ترین تبریک ها برای بانیان جدیدآنلاین.
- منیر، 2010/12/18
بسیار آموزنده و زیبا . از نقاشی ها لذت بردم ، موزیک خوب و صدا و شعرخوانی هم عالی. خیلی زحمت کشیدید. منتظر کارهای بعدی شما هستم. با آرزوی پیروزی
- هاله حیدری، 2010/12/17
خانم نوایی، بی نهایت لذت بردم. به جرات می توانم بگویم از بهترین کارهایی بود که دیدم.
دست شما درد نکند. مثل همیشه عالی بود
- یاسمن، 2010/12/17
سرکار خانم نوایی، باز هم مانند همیشه ما را به خواندن و دیدن یک موضوع ناب و جالب دعوت کردید. از شما بی نهایت سپاسگذارم و از جانب خودم به شما خسته نباشید میگویم. دیدن این گزارش برای من بی نهایت لذت بخش بود و باز احساس غرور کردم که در سرزمینی زندگی میکنم که روزگاری اسطوره ای چون فردوسی در آن زندگی میکرده است. نوآوری های تحسین برانگیزی در کار دیده میشد که متفاوت از کارهای قبلی شما بود. برایتان آرزوی موفقیت میکنم. پاینده باشید
- Maryam Hashemi، 2010/12/17
It was great being part of it. It looks great
- Farnaz، 2010/12/17
کاری زیبا همراه با تصویرگری مریم هاشمی. برای اهل شعر و اهل موسیقی چکیده باارزشی از نقش شاهنامه حکیم فردوسی در ادبیات موسیقی ایرانیان بود. خسته نباشید :-)
- دریا، 2010/12/17
این گونه فعالیت ها قابل ستایش است...
- یک کاربر، 2010/12/17
بسیار زیبا همراه با اطلاعات مفید
- یک کاربرMehrdad Gilani، 2010/12/17
ba dorud ostade gerami. "bad" az pasvandhaye zabane parsi dar irane bastan boodeh va niku ast ke in ghalate mostalah ra be rawashe dorost va bastaniyash be kar bebarim. ba sepas
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.