Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
سیراف، آیینۀ خلیج فارس
نبی بهرامی

انگار باید در انتخاب فصل‌ها و زمان مسافرتم دقت بیشتری کنم. سیراف گرم و شرجی‌زده است و رخوت بر تمام شهر سایه انداخته‌است، ولی با همۀ اینها زندگی در شهر جریان دارد و مردم با لباس‌های خیس عرق‌کرده از کنارم می‌گذرند.

شنیده بودم که سیراف شهری است بندری و گرم و خشک. با این همه گرما در ذهنم  نوشته‌ای از اصطخری از جغرافی‌دانان و نقشه‌کشان برجستهٔ ایرانی در سدهٔ چهارم هجری قمری را مرور می‌کنم که در کتابش نوشته بود: "سیراف از کلیه نقاط دیگر ایالات گرم‌تر می‌باشد. آب خوب و میوۀ عالی از کوه جم که در مجاورت شهر واقع شده‌است، می‌آورند." و به یاد نوشته‌ای از "ابن حوقل"، جغرافی‌دان قرن چهارم هجری قمری، می‌افتم: "در سیراف باغبانی و زراعت معمول نیست و آب را از مسافتی بعید به شهر می‌آورند. در حومۀ شهر درخت یافت نمی‌شود و اهالی به تجارت و سوداگری اشتغال دارند."

سیراف در کناره خلیج فارس و در کنار بندرطاهری است و نزدیک‌ترین شهر به آن عسلویه است. این بندر باستانی در دوران ساسانی بنیاد گذاشته شده و تا دورۀ آل ‌بویه بیش از چهار قرن بزرگ‌ترین بندر سواحل شمالی خلیج فارس بوده‌است.

سیرافی که الآن در آن قدم می‌زدم، با آن سیراف روزگاران دور تفاوت بسیاری دارد. از سیراف گذشته افراد بسیاری نوشته‌اند که نشان‌دهندۀ اهمیت اين بندر در آن زمان بوده‌است. افرادی چون مسعودی، ابن بلخی، حمدالله مستوفی، دیوید وایت‌هاوس، رومن گیرشمن، احمد اقتداری و غيره همه بر این عقیده بوده‌اند که این شهر یکی از آبادترین و پررونق‌ترین شهرهای دورۀ اسلامی بوده‌است. به طوری که مقدسی در کتاب خود می‌نویسد: "سیراف از حیث تجاری با بصره رقابت می‌نماید و خانه‌های آن پاکیزه و عالی است. ولى به سال ۳۶۶ يا ۳۶۷ به سبب زلزلۀ سختی که در آن حادث شده، خرابی عمده به شهر  وارد آمده‌است."

مردم شهر همه بر این باورند که نیمی از شهر بر اثر زلزله به زیر دریا رفته‌است. در زمان‌های جزر که دریا به پایین‌ترین حد خود می‌رسد، بقایایی از سیراف باستانی نمایان می‌شود و گاهی هم تکه‌هايی از کوزه و سفال با تور ماهیگرانی که در ساحل نشسته‌اند، از قعر دريا بيرون می‌آيد.

مردم سیراف پس از زلزله به مرور آنجا را تخلیه می‌کنند و شهر رو به ویرانی می‌نهد و دیگر تا به امروز سیراف آبادانی گذشته خود را باز نيافته‌است. کوچه‌های خاکی و ناموزون شهر هیچ شباهتی به توصیف اصطخری از سیراف ندارد. او نوشته بود: "خانه‌های آن از چوب سخت و محکم زنگباری ساخته شده‌است و دارای چند طبقه است و دارای ابنیۀ زیبا و جمعیت زیاد می‌باشد. ساکنین آنجا به خانه‌های ظریف و فرش خوب علاقه دارند و گاهی تا سی هزار دینار برای ساختمان و عمارت خرج می‌کنند." شاید تنها خانه‌ای که به خانه‌های آن دوران شباهت دارد، قلعۀ شیخ نصوری باشد؛ قلعه‌ای ساخته‌شده بر تپه‌ای که مشرف بر تمام شهر است. آن در سال ۱۲۲۵ هـ.ق به دستور شیخ جبار نصوری بنا  شده‌‌است و یکی از زیبایی‌های این بنا ۱۸ تابلو با سوژه‌هايی از شاهنامۀ فردوسی است: با موضوع‌های کیخسرو و کیکاووس، رستم و زال، بارگاه انوشیروان، سلطان محمود و درباریان و فردوسی و شاعران. اين تابلوها به دست علی‌اضعر شیرازی گچ‌بری شده‌است. آن طوری که در ورودی‌اش نوشته‌اند، تا ۳۳ سال پیش، خاندان نصوری در آن سکونت داشته‌اند و بعد از آن تا مدتی خالی از سکنه بوده و سپس به ثبت ميراث ملی رسيده‌است.

کمی آن‌طرف‌تر از قلعه، میان یک دره که به درۀ لیر معروف است، دخمه‌های به هم چسبیده قرار دارند که بیشتر به کندوی عسل می‌مانند و روايات فراوانی در مورد آن وجود دارد. عده‌ای آنها را مکان‌هایی برای ذخیرۀ آب می‌دانند، برخی دیگر معتقدند که اینها گورهای مردمی است که با دین‌های متفاوت - زرتشتی، مسیحی، یهودی و مسلمان - در کنار هم زندگی می‌کرده‌اند. اما  هر چه هست، آن همه چالۀ مستطیل‌شکلی که در کنار هم حفر شده‌ و "گور تمدن‌ها" خوانده می‌شود، زیباست و شگفت‌انگیر.

سیراف یک موزۀ روباز است که شگفتی‌های فراوانی دارد. آن‌قدر هیجان‌انگیز است که آن هرم گرما را فراموش کرده‌ام. خورشید دارد در دریا می‌نشیند و دیگر فرصت نیست که آرامگاه قطب‌الدین شیرازی از علمای شیعه، آرامگاه فاضلان و استادانی چون سیبویه و برادرش نوراوین از علمای اهل تسنن، مسجد امام حسن بصری از عهد ایلخانان و بناهای باستانی دیگر این شهر را ببینم.

قدم‌زنان از درۀ لیر بیرون می‌آیم و در گوشه‌ای از ساحل به تماشای غروب خورشید می‌نشینم و به مردمان آن روزگاران فکر می‌کنم؛ مردمان ثروتمندی که در این بندر زندگی می‌کردند. به کشتی‌های غول‌پیکری که از ماداگاسکار و چین وارد می‌شدند و ابریشم، عطر، کافور و صندل تجارت می‌کردند. مردمانی که با هوش خود در این گرما این همه زیبایی ساخته‌اند. اما با همۀ اینها دلم می‌گیرد. سيراف این روزها بسيار مهجور مانده‌است و کمتر از آن می‌دانند. حتا مردمان همین جنوب؛ همین‌هایی که در چند کیلومتری سیراف روزگار می‌گذرانند.

در گزارش‌های مصور اين صفحه به ديدن گوشه‌هايی از سيراف و قلعۀ شيخ نصوری می‌رويم.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- آنا، 2014/07/02
من تا به حال سیراف نیومدم ولی تعریف آنرا زیاد شنیدم از عکس هایی که گذاشتید معلومه شهر با ارزشیه... سیرافی ها قدر شهرتون رو بدونید. ممنونم از وبلاگ خوبتون.
- sahar، 2011/10/02
با تشکراز توضیحات شما. برای اقامت در سیراف ایا جایی هست؟هتل یا ...
- یک کاربر، 2011/03/04
LOVE UR SITE

تارنمای شما را دوست دارم
- یک کاربر، 2011/02/23
ایاز هستم مدیر وب سایت خبری تحلیلی بامداد نیوز. به تازگی با وب سایت شما آشنا شدم. بسیار زیبا و دوستداشتنی هستید. گزارش سیراف شما را خواندم و با اجازه شما از آن در سایت بامداد نیوز استفاده کردم. خوشحال می شوم ارتباط بیشتری با شما داشته باشم.
- hamed، 2011/02/18
Thx for this article, i did really enjoy it i was waiting for some images from siraf almost a decade..first time i visit siraf was 1986 and i been thinking about that magical place all the time ,i hope all the people have the chance to visit siraf,and thx again for your article.

سپاس از تهيۀ اين مطلب. واقعأ خوشم آمد. تقريبأ ده سال است که چشم براه عکس هايی از سيراف بودم. بار نخست سال 1986 به سیراف سفر کردم و از آن زمان تا کنون همواره به فکر این محل جادويی بوده ام. امیدوارم که همه بخت بازدید از سیراف را داشته باشند. بار دیگر سپاسگزارم بابت این مطلب
- میم، 2011/02/18
رفیق برات خوشحالم، خیلی...
- روح الله، 2011/02/18
بسیار زیبا بیان نمودی. یک بار رفته ام سیراف. خاطرۀ بسیار خوبی بود. مرسی
- هادی، 2011/02/18
آفرین نبی. خیلی خوب بود. مثل بقیه کارات
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.