Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
گورستان یا تفرجگاه؟
جواد ناجی

خیابان کم‌عرض و طویل از میان قبرها گذشته‌است. بازاری نسبتاً کوچک در دامنۀ گورستان کنار آب‌هایی که از باران‌های بهاری باقی مانده‌است و راهی به هیچ سو ندارد، ناچار است به زمین فرو برود.

این قبرستان شهدای صالحین است. قبرهای بی‌شمار، بو و طعم غذای رستوران‌ها، تعفن و گندیدگی قبرهای فروریخته، سر و صدای ابزارهای حکاکی و بلندگوهای رستوران‌ها با ورود به این گورستان جلب توجه می‌کند.

آنچه می‌بینم، با تصورات قبلی که از این گورستان داشتم، به‌شدت متفاوت است.

شهدای صالحین، نام خوابگاه ابدی بزرگ‌ترین ومعروف‌ترین شخصیت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی افغانستان در کل و به ویژه در کابل است. این قبرستان خیلی طبیعی و ساده است و شبیه سایر گورستان‌های کابل: بی‌نظم، فاقد قطعه‌بندی و ردیف‌بندی و شماره‌بندی گورها؛ با این تفاوت که بیشترین بازدیدکننده را دارد.

شهدای صالحین برای تعداد زیادی از مردم افغانستان نامی است آشنا و برای برخی دیگر، ازجمله من، نامی است مرموز، مقدس و یادآور فریادهای اندوهبار احمد ظاهر، ساربان و غیره. تقریباً همۀ گذشتۀ افغانستان معاصر را اینجا دفن کرده‌اند: میرغلام محمد غبار نویسنده و مورخ، میراکبر خیبر ازمهم‌ترین نظریه‌پردازان حزب دمکراتیک خلق، علامه صلاح‌الدین سلجوقی، ملک شعرا صوفی عبدالحق بیتاب و صوفی عشقری از چهره‌های شعرو ادب فارسی.

احمد ظاهرکه سلطان پاپ افغانستانش می‌نامند، ساربان که به صدای عاشقان معروف است، سرآهنگ که تا زنده بود مهم‌ترین مدال‌های موسیقی را از استادان هندی و مقام‌های افغانستان به گردن آویخت، استاد رحیم‌بخش آخرین صدا از حنجرۀ خرابات، خانم پروین اولین زن آوازخوان و هنرمند رادیو و تلویزیون افغانستان و تعداد زیادی از فرهیختگان و نام‌آوران عرصۀ فرهنگ و سیاست در این گورستان آرمیده‌اند.

شهدای صالحین، آیینۀ نوع ارتباط و نحوۀ برخورد ما با الگوها و میراث فرهنگی و تاریخی است. از آنجایی که هر جامعه با شاخص‌های فرهنگی و علمی آن شناخته می‌شود، شهدای صالحین نیز می‌تواند یکی از شاخص‌های فرهنگی و تاریخی این جامعه باشد. این مزار گسترده، بریده و مجزا از سایر واقعیت‌ها، شرایط و زمینه‌های سیاسی و فرهنگی افغانستان نیست. به عبارت دیگر، آبادی‌های این کشور شرایطی بهتر از شهدای صالحین ندارد.

از نظر ریخت‌شناسی، تفاوتی که بتواند این گورستان را از محل زندگی و خانه‌های مسکونی در برخی از نواحی شهر کابل متمایز کند، دیده نمی‌شود. زیرا بسیاری از قبرها هم مثل بسیاری از خانه‌ها دارای محوطه، دروازه‌های قفل‌شده و سیم خار دارند. حتا نمونه‌هایی از فاصله‌های طبقاتی، قومی و تعصبی را هم در قبرستان شهدای صالحین می‌توان به وضوح دید؛ درست مثل خود شهر.

با اندکی تأمل در می‌یابم که میان زندگی من نوعی دانشجو و مرده‌های قبرستان شهدای صالحین هم شباهت‌های زیاد وجود دارد. از این جهت مرده‌های شهدای صالحین از ما دلگیر و آزرده‌خاطر نیستند و نباید باشند، زیرا اتاقی که من در آن زندگی می‌کنم، شبیه قبر مرده‌ها تاریک و بدون پلاک است، کوچه‌‌های اطراف من هم بی‌نام و مملو از کثافت، نامنظم، درهم و برهم، تو درتو و پرپیچ و خمند.

بی‌هدف و بیهوده بالای قبرها پرسه می‌زنم. ذهنم مشغول گفتگو با مرده‌هاست. می‌بینم تعداد زیادی کودکان کار، مردان و زنان جوان آنجا هستند. عده‌ای گدایی می‌کنند، برخی دست‌فروشی، شماری هم فال‌بینی و تعویض‌نویسی. چنین می‌اندیشم که قبرستان در ادبیات و ضرب‌المثل‌های جوامع بشری به معنی پایان زندگی است. اما همشهری‌های خودم با ظواهر چروکیده و نگاه توأم با یأس در گورستان‌ها در جستجوی بقا و استمرار زندگی‌اند.

از فاصلۀ چند قبر صدای گیرا و تأمل‌برانگیز ساربان از بلندگوی یک غرفۀ سیار نوارفروشی  به گوش می‌رسد: "می‌ روی، افسانه شدم، می‌روی / حال که دیوانه شدم، می‌روی". انگار به صدای مرده‌ها گوش سپرده‌ام. ظاهراً مرده‌ها خیلی هم راضی نبوده‌اند. از بی‌توجهی دولت، شهرداری، از بی‌میلی مردم به پاس آثار عظیم آنها و خدمات شایانی که انجام داده‌ند، گلایه‌ها دارند.

شاید صدای میراکبر خیبر را می‌شنیدم که با قتل او صفحه‌ای تازه از نظام سیاسی و اجتماعی افغانستان ورق خورد؛ به مشروطه‌خواهی و مبارزات سیاسی و فعالیت‌های رسمی حزبی می‌اندیشیدم که درآن برهه از تاریخ، غبار شخصیت محوری آن دانسته می‌شد. حالا لوحۀ سنگ آرامگاه غبار شکسته است. بسیاری از قبرها توسط سیلاب‌ها از بین رفته و بسیاری از خانه‌های مسکونی بالای قبرها بنا شده و ماشین‌ها روی قبرها پارک شده‌اند. 

این قبرستان دردامنۀ کوه زنبورک شاه و زنبلک شاه درجنوب شرق شهر کابل میان خانه‌های مسکونی وکوه بالای حصار محصور شده‌است. بسیاری ازبازدیدکننده‌ها درجریان هفته، به خصوص روز جمعه، دراین مکان برای تفریح و یا زیارت می‌آیند.

این هم از ویژگی‌های کابل است که تفاوت چندانی میان پارک‌ها، تفریح‌گاه‌ها و قبرستان‌های آن نیست. به دلیل تفکیک جنسیتی در مکان‌های عمومی، مردانه و زنانه کردن پارک‌ها و اختصاص دادن جای معین برای افراد خاص در اتوبوس‌ها و سینما، شهدای صالحین مکان مناسب برای دید و بازدید و دیدارهای دوستانه و عاشقانه است. چون از این خط‌‌‌ کشی‌ها در آن خبری نیست.

آهنگ‌های احمد ظاهر و ساربان از بلندگوهای نوارفروشی‌ها و صدای اذان از بلندگوی مساجد در فضای قبرستان درهم می‌آمیزد و آدم خط فاصل میان مردگان و زندگان را گم می‌کند.

در گزارش مصور اين صفحه به گورستان شهدای صالحين سری می‌زنيم که با روايت آصف آشنا، روزنامه‌نگار مقيم کابل، همراه است.

 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- ب، 2010/08/26
ممنون، آقای ناجی.
- علی جویا، 2010/06/06
واقعاً موضوع خوب را بررسی کردید. منتطر کارهای بعدی تان. موفق باشی.

- یک کاربر، 2010/05/30
چه نگاه زیبا وغیرمتعارفی. تا هنوز اصلا به قبرستان و زندگی خود و فرجام این زندگی نیندیشیده بودم. راستی که چنین است. بارها ازقبرستان نام برده ام و دیده ام ولی این احساس خوب شما را نداشته ام. حالا می دانم قبر و گورستان یعنی چه. به انتظار نوشته های بعدی شما هستم ناجی عزیز
- ن....، 2010/05/29
خوب بود. زندگي در افغانستان كم از زندگي در قبرستان نيست. خانه هاي ما همان گورهاي يك قبرستان است.با اين تفاوت كه زير زمين نيست بر روي زمين است. وما مرده هاي متحرك هستيم.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.