Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
اكنون به دل ها رفته است

 

چنگيز آيتماتف به همراه گلرخسار

اکنون به دل ها رفته است
گلرخسار*

 

چنگيز آيتماتف، نويسنده روسی زبان قرقيزتبار، از بلندترين نام ها در ادبيات شوروی پيشين است. البته، او پس از فروپاشی شوروی نيز داستان هايی تازه نوشت، اما طی بيست سال اخير اين نويسنده برومند قرقيز بيشتر درگير فعاليت های ديپلماتيک بود.

بهترين داستان های او، به مانند "جميله"، "نخستين آموزگار"، "دوراهه بورانی"، "بدرود، گلسری" و غيره در زمان شوروی به زبان روسی منتشر شدند و بر ادبيات ديگر ملت های اتحاد شوروی تاثير گذاشتند. چند روز پيش اين نويسنده بزرگ در سن ٧٩ سالگی درگذشت.

برای من مرگ نابهنگام دوست و استاد عزيزم چنگيز آيتماتف خيلی گران آمد. آيتماتف بر من و همه اديبان آسيای ميانه حق استادی دارد. او وارد ادبيات شد و به ناخودآگاه به استاد واقعی نه تنها اديبان آسيای ميانه، بلکه اديبان همه جمهوری های شوروی پيشين تبديل يافت.

او يک نويسنده بود، اما نويسنده ای شاعر. به شعر، به ويژه به شعر جهانگير پارس و تاجيک حسن توجه ويژه داشت. از آغاز نوشته های مرا تحت نظر آزمايش و تحقيق قرار داده، هميشه دستگير و مددکارم بود. از کاميابی هايم شاد می شد.

ياد دارم، وقتی که جايزه جوانان سراسر شوروی را که به دست آوردنش به ويژه برای اديبان آسيای ميانه مشکل بود، به من دادند، حس شادی و افتخارش را نتوانست پنهان کند. به تبريک بنده رسيد و گفت: "مبارک باد! حلالت باد اين جايزه جوانی. من در سن و سال تو در ادبيات می خزيدم، اما تو در سن و سال دانشجويی سزاوار چنين جايزه ای شدی."

بعدا به مجموعه اشعار من که در انتشارات "خودوژستونايا ليترتورا"ی مسکو با تعداد خيلی زياد ترجمه و چاپ شد، پيشگفتاری صميمانه و عميق نوشت. برای اديبان جوان داشتن نه تنها پيشگفتار، بلکه يک عبارت از آيتماتف در کتابشان افتخار بزرگی بود.

وقتی فاجعه ملی تاجيکان (جنگ داخلی) سر زد و ما را بدبخت و سرگردان کرد، برای من دربزرگترين تالار شهر بيشکک قرقيزستان بزم شعری آراستند که هرگز فراموشش نخواهم کرد.

در بزم شعر يک شاعر تحقيرديده فراری که يکی از هزاران آواره تاجيک بود، از يک پهلوی من رئيس جمهوری آکادميسين آقايف و از سوی ديگر چنگيز آيتماتف، از معروف ترين نويسندگان جهان، نشسته بودند. او برای شرکت در اين بزم از اروپا آمده بود.

اديب ممتاز آن شب از بزرگی و بی همتايی فرهنگ و ادب پارس و تاجيک سخن گفت و افزود: "حيرانم که چرا ملتی با اين همه تاريخ بزرگ و شعر عالمگير امروز به جان همديگر افتاده است و فرزندان بزرگ خود را آواره و سرگردان کرده است. عقل من در درک اين فاجعه عاجز است."

در شهر لوکزامبورگ مهمان استاد بودم. کتاب شعرهای روسی ام را به او تقديم کردم، تا نظر بدهد. ديری نگذشته بار ديگر من را به خانه اش دعوت کرد و گفت: "می دانم که شعر فارسی زبانان از شعر روس تفاوت کلان دارد."

او اشعار من را به روسی می خواند، اما در درک چيزهايی که برای برخی گنگ و نامفهوم بود، مشکل نداشت، چون با شعر پارسی آشنا بود.

چنگيز آيتماتف را می توان پل استواری ميان فرهنگ آسيا و اروپا عنوان کرد. اثرهايش نيز جوشکار پيوند ميان آسيا و اروپا بودند.

در سراسر جهان، به استثنای دو سه تن، مشکل است اديب ديگری را پيدا کرد که ميان خوانندگان اروپا و آسيا چنين محبوبيتی را سزاوار شده باشد. داستان های آيتماتف به بيش از ١٥٠ زبان جهان ترجمه شده و در ميليون ها نسخه منتشر شده اند.

چنگيز آيتماتف بيش از بيست سال اخير عمرش را ديپلمات بود: سفارت اتحاد شوروی در لوکزامبورگ را به عهده داشت و پس از فروپاشی اتحاد شوروی از کشورش قرقيزستان در اروپا نمايندگی می کرد.

خوشبختانه، من در جشن های پنجاه سالگی، شصت سالگی و هفتادسالگی اين اديب معروف جهانی، با دعوت خود او و خانواده اش شرکت داشتم.

ياد دارم، سال ١٩٧٨ در جشن طلايی چنگيز آيتماتف اين سخنان من را بسياری از رسانه های خبری آن دوره نشر کردند که گفته بودم: "چنين اديب بزرگ را گمان می رود تنها يک مادر می تواند به دنيا آورد. چنگيز آيتماتف را ملت قرقيز زاده است!"

حدود ده سال پيش جشن هفتادسالگی اديب به طنطنه عشق و اعتقاد اديب و خوانندگانش تبديل يافت. از شهر بيشکک، پايتخت قرقيزستان، تا مرز قزاقستان که راه زادگاه اديب از آن جا می گذشت، به استقبال صاحب جشن دستارخوان گسترده بودند.

اديب ما را از پس خود به کوچه "چنگيز آيتماتف"، به مدرسه و دانشگاه موسوم به "چنگيز آيتماتف" می برد. خرد و کلان ديارش، منطقه تالاس، برای او هديه فراهم کرده بودند.

اين هديه ها عمدتا اسب های مزين با زين و افزاربودند. اديب هفتادساله ما مجبور بود که همه آن اسب ها را از همديارانش بپذيرد، در حضور همه سوار آنها شود، تازيانه شان بزند و بتازد. همه خسته شده بوديم. خستگی مان پر از خنده و شادی بود.

باور نمی کنم که اين مرد بزرگ، اين اديب جهانی را در شهر بيشکک، در منزل زيبايش يا در فرهنگستان به نام خودش که اديبان جهان را برای درس گفتن به اديبان جوان دعوت می کرد، يا در ساحل درياچه ايسيق کول افسانه ای ديگر نخواهيم ديد. اما از حقيقت گريزی نيست. او ديگر با ما نيست. به قول شاعر، "جای او در ديده بود، اکنون به دل ها رفته است."

يک چيز دلداری ام می دهد که با اين اديب بزرگ با لطف سرنوشت همعصر و هم قسمت و هم پياله بوديم و چهره گرم و مهربان او را در آيينه دل داريم.

چنگيز آيتماتف با انديشه های کيهانی خويش توانست انسان ها را از خاک بی نشان اندکی بالا ببرد. هدف اساسی او انسان بود و کيهان دل او. من اين اديب را از آغاز دوستی چنين دريافتم.

کيهان دل
برای چنگيز آيتماتف

آدم خاکی پی افسانه بر افلاک رفت
دود آتش، آه کشتی، در لقای خاک ماند
باز شد گرچه دری از هفت درهای فلک
صد در نگشاده اندر خاک چون افلاک ماند.

بال من سوی فلک می خواند و دست دلم
سوی دنيای زمين من اشارت می کند
ای دل، ای دل، حاکم گردون نورد و خاکسار
هر چه خواهی، جان من بر تو اطاعت می کند

پرده اسرار کيهان بر زمين خواهد فتاد
آنچنان کافتد ز بين ملک ها روزی صفيل
ليک ماند قلعه ای بی فتح در روی زمين
با در کيهانی ای با نام پراسرار دل
١٩٧٦

* گلرخسار صفى يوا، شاعر و نويسنده سرشناس تاجيک 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2008/07/06
کاش افزون بر این لطف ها که در جمع آوری مطالب می کنید برای اسامی خاص اعراب گذاری کنید تا شکی در تلفظ صحیح این اسامی باقی نماند.
با سپاس و تجدید احترام

جدیدآنلاین: تشکر از شما. کوشش خواهیم کرد در جاهایی که لازم باشد از اعراب یا حروف لاتین استفاده کنیم.
- یک کاربر، 2008/06/16
این خانوم که بیشتر در وصف خودش نوشته تا آن نویسندهء مرحوم!
- مسعود بهروان، 2008/06/15
دریغا و دردا...
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.