Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
بازار نایین خراب است
حمیدرضا حسینی

دکان آقا علی‌اکبر سفیدگر، دیگر مشتری ندارد. قدیم‌ها که آفتابه و لگن و دیگ و دیگچه مسی اثاثیه معمول خانه‌ها بود، هر از گاهی ظرف و ظروفشان را به یکی از پنج شش سفیدگر بازار می‌دادند تا سفیدشان کنند و حسابی برق بیندازند اما حالا حتا در این شهر کوچکِ کویری هم، چینی و ملامین و آرکوپال و کریستال و تفلون و استیل جای ظرف و ظروف مسی را گرفته‌اند و دیگر گذر کسی به دکان سفیدگر پیر نمی‌افتد. در عوض، ده پانزده مغازه پلاسکویی و لوازم خانگی ـ یا به اصطلاح خودشان کادویی- که برِ خیابان اصلی شهر برپا شده‌اند، حسابی رونق گرفته‌اند.

البته فرقی هم به حال آقا علی‌اکبر نمی‌کند. چند سال است که رمق از دست و پایش رفته و اگر هم کسی چیزی برای سفید کردن بیاورد، او دیگر توان کار کردن ندارد. با این حال، مثل ۵۴ سال گذشته هر روز صبح در دکانش را باز می‌کند و بر درگاه چوبی‌اش چشم به راه مشتری می‌نشیند. خودش هم می‌داند که کسی نخواهد آمد اما خب، یک جور عادت است، یک جور فرار از دلتنگی! هرچه باشد بهتر از این است که در خانه بنشیند و در و دیوار را تماشا کند. 

در بازار هم خبری نیست. چه بشود که ساعتی یا دو سه ساعتی یک بار، آشنایی در راه رفتن از دروازه چهل دختران به محله نوآباد از جلوی دکان او رد شود و حال و احوالی بکند. گاهی هم توریست‌هایی که از دیدن دکانِ باز او میان چند صد دکان بسته و در و پیکر شکسته بازار ذوق زده شده‌اند، هر طور که شده سر حرف را باز می‌کنند: پدرجان شما چند سالتونه؟ شغلتون چیه؟ چند ساله تو بازار مغازه دارین؟ این بازار از کِی خالی شده؟ راست می‌گن که سریال پهلوانان نمی‌میرند رو این‌جا بازی کردن؟ می‌شه یه کم از خاطراتتون بگین؟ و کلی سؤوالات جورواجور که تمامی ندارد.

هر کسی بود ممکن بود از این همه سؤال کلافه بشود ولی آقا علی‌اکبر نه! اصلا چه فرقی می‌کند؟ کسی هم که نباشد، در تنهایی خودش به هر طرف که چشم می‌اندازد، خاطرات قدیم مثل فیلم جلوی چشمش رژه می‌روند. این طور لااقل کمی از تنهایی درمی‌آید و ضمنا این جوان‌های کنجکاو را هم خوشحال می‌کند.

اخیرا به آنها توصیه می‌کند که چند مغازه تازه سرِ بازار را هم ببینند؛ آنهایی را که نزدیک به دروازه چهل دختران هستند. دو سه تایی می‌شوند. میراث فرهنگی مرمتشان کرده و چند هنرمند سفالگر و قالی‌باف را آورده و آن‌جا نشانده تا بلکه بازار دوباره رونق بگیرد. بالأخره میراثی‌ها هم فهمیده‌اند که فقط با عایق کاری پشت‌بام و سفت‌کاری پی‌ها و سفید کردن دیوارها نمی‌شود یک بازار چند صد ساله را سرِپا نگه داشت. سرزندگی بازار به وجود کسبه است؛ به دکان‌هایی که تا سقفشان جنس چیده‌اند و به مشتریانی که روزی چند بار سر تا ته بازار را بالا و پایین می‌کنند.

ولی خب، این که بشود کسبه خیابان اصلی شهر را راضی کرد تا مغازه‌های نونوارِ پر زرق و برقشان را رها کنند و سراغ دکان نم‌زده پدرانشان بیایند، چیز دیگری است. یک زمانی این بازار وسط محله‌های اصلی شهر بود اما حالا بیشتر مردم به محلات جدید رفته‌اند و خانه‌های این اطراف یا خالی است یا خرابه! بعید است که از محلی‌ها کسی برای خرید بیاید. بازاری جماعت هم زرنگ‌تر از این حرفهاست که در یک بازار متروک بنشیند؛ به این امید که روزی چند مسافر و گردشگر از آن‌جا رد شوند و اگر دلشان خواست، دست در جیب کنند و چیزی بخرند. 

خلاصه قضیه به این سادگی‌ها نیست. اگر هم بشود، کار یکی دو روز و یک سال و دو سال نیست. خیلی طول می‌کشد. آن‌قدر که شاید به عمر آقا علی‌اکبر سفیدگر کفاف ندهد. شاید به همین خاطر باشد که مشتاقانه جلوی دوربین خبرنگار می‌نشیند تا از سرگذشت بازار بگوید. گویی می‌خواهد اگر روزی روزگاری بازار قدیم نایین دوباره جان گرفت همه بدانند که او آخرین دکان‌داری بود که بیرق قدیمی‌ها را در دست جدیدی‌ها گذاشت و راضی نشد که رشته پیوند این دو پاره شود.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- gelem، 2015/12/29
مدیر محترم جدید آنلاین با سلام و خسته نباشید،
آخرین میراث دار بازار نائین بنام علی اکبر سفیدگر که در سایت شما شمه ای از او آورده بودید در روز هفتم دی ماه 94 در گذشت روحش شاد.
- یک کاربر، 2013/02/16
مسئله فقط این نیست که بازار نائین خراب است، بلکه شهر نائین به دلیل حکمرانی معدود خاندان های تازه به دوران رسیده رو به خرابی است به همین دلیل است که همیشه استعدادها و تحصیلکرده های نائین درخارج از نائین به نوایی و شهرتی می رسند همان ها که اگر به نائین برگردند در زیر پای حکمرانان میراثی و تازه به دوران رسیده، تمام دانش و اعتبارشان به تاراج می رود و اگر نتوانند از خراب آباد بگریزند، چونان دیگر استعدادهای تحقیر شده، یا استثمار می شوند یا در سکوت و حقارتی خفقان آور، به مرگ تدریجی روی خواهند آورد.
- سیروس ، 2013/01/22
مطلب بسیار جالب و خواندنی بود. امیدوارم هرچه عمر این بازارچه هست بقای عمر این پیربازارنشین نائین باشد. داستان زندگی‌ این مرد عیناً داستان زندگی‌ قوم و قبیله ای هست که از شهر و دیار خود هجرت کرده و بدنبال مکانی بهتر و آسوده تر گشت. داستان نسلی که تاریخ خود را پشت سر گذشت و رو به سوی‌‌ چراغی روشن در دور دست براه افتاد.
- علی، 2013/01/22
جناب آقای حسینی،
سلام.
دست شما درد نکند بابت این کار قشنگی که کردید. خیلی گزارش زیبایی بود. من پدرم نایینی است و خودم متولد تهران. بارها با پدر مادرم می رفتیم نایین و خاطره این بازار و شب هاش تو ذهنم هست. این فیلم من رو به گریه انداخت. الان هم از ایران دورم و دل تنگ پدرم شدم. خیلی می خواستم این فیلم رو دانلود کنم. نشد. می خوام به عنوان یادگاری تو موبایلم نگهدارم. اگه میشه راهنمایی کنید. ممنونم
_______________

جدیدآنلاین: با تشکر از پیام شما، "App" جدیدآنلاین برای آیفون و آی پد در "App Store" بصورت رایگان موجود است. همچنین می توانید با با استفاده از "کد نمایش اسلاید در سایت های دیگر" که در زیر فایل فلش قرار گرفته گزارش تصویری را به وب سایت خود پیوند دهید.

- کیوان، 2013/01/21
واقعا باید درود فرستاد به شرف کسی که این گزارش را تهیه کرده. کی فکرشو می کنه که تو یک شهر دور افتاده کویری وسط یک باز متروکه یک پیرمرد نشسته اونم تو ایران به این بزرگی و دردندشتی با این همه مشکلات کسی دیگه به این چیزها اهمیت نمی ده. مخصوصا با شتابی که ایران داره به سمت مدرنیته می ره. واقعا باید به نگاه تیز بین این گزارشگر احسنت گفت. واقعا لذت بردم خسته نباشید.
- یک کاربر، 2013/01/21
این یعنی نابودی صنایع دستی سنتی.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.