Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
طبیعت، آخرین دلبر به‌نژاد

وقتی "بهروز به‌نژاد" در دبیرستان تحصیل می‌کرد، باور خانواده و اطرافیان او این بود که به دلیل استعداد بالایش در ریاضیات، مهندسی کاردان خواهد شد. ولی یک شب همراهی با برادرش باعث شد که او راهش را از نمره‌های مدرسه جدا کند و به دنبال دل خود برود.

در آن زمان او دو سال بود که دیپلم ریاضی گرفته بود و در بخش اداری رادیو ایران کار می‌کرد. در آن شب برادرش که دوستدار تئاتر بود او را به تماشای نمایشی در سالن تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برد. در این نمایش نقشی که در طول برنامه هیچ دیالوگی نداشت، بدون کلام اما تاثیرگذار بود توجه او را به هنرهای نمایشی جلب کرد "چرا من باید روی این صندلی باشم، جای من روی صحنه است".  از آن پس بود كه به‌نژاد به هنر تئاتر دل بست و برای تحصیل در این رشته برای امتحانات کنکور دانشکده هنرهای زیبا ثبت نام کرد، استعداد او در عرصه هنرهاي نمايشي و بازیگری شکوفا شد و درهاي تئاتر، تلویزیون و سینما، هر سه به رويش باز شدند. موفقیت‌های بهروز به‌نژاد در پهنه این سه رسانه چنان قابل توجه بود که مجله اطلاعات بانوان آن زمان، این سه رسانه را بعنوان دلبران او معرفی کرده و نوشته بود: " هنرمندی با یک دل و سه دلبر". 

در اواخر دهه چهل، زمانی که به‌نژاد هنوز در انتظار نتایج امتحانات کنکور دانشکده هنرهای زیبا بود، اولین دلبر، یعنی تئاتر به سراغش آمد. "سعید سلطان پور"، که در آن زمان کارگردانی پرشور بود، او را برای نقش "بیلینگ" در نمایشنامه "دشمن ملت" اثر "هنریک ایبسن" نروژی دعوت کرد. این کار با نام "دکتر استوک مان" به روی صحنه رفت. همزمان با این نمایش، "خسرو هریتاش"، کارگردانی که تازه از امریکا بازگشته بود، از او برای اجرای نقش دوم فیلم "آدمک" دعوت کرد. هنوز فیلم‌برداری آدمک تمام نشده بود که "سیروس ابراهیم‌زاده" از او خواست نقش نخست نمایشنامه تلویزیونی "آقا پسر به خانه می‌آید" را به عهده بگیرد.

به‌نژاد پس از اکران فیلم آدمک با فرزانه تاییدی آشنا شد که در مدت کوتاهی به عنوان زوج موفق هنری معروف شدند و در چندین تئاتر تلویزیونی و همچنین دو فیلم سینمایی در کنار هم بازیگری کردند. او نقش‌های زیادی در سینما تلویزیون و تئاتر به عهده داشته است(۱). اما نام هنری به‌نژاد با "فریاد زیر آب" گره خورد؛ فیلمی که با همراهی داریوش اقبالی، فرزانه تاییدی و شهره صولتی و به کارگردانی "سیروس الوند" ساخته شد و عمیقا در دل بینندگان جای گرفت: "فریاد زیر آب درواقع ادامه فیلم ناتمام "بادام‌های تلخ" به کارگردانی "ایرج قادری" است. اگر تلاش و پادرمیانی من نبود هرگز این فیلم محبوب و ماندگار در تاریخ سینمای ایران ثبت نمی‌شد".  او می‌گوید سریال شش قسمتی که بر اساس مثنوی مولوی به کارگردانی "علی حاتمی" ساخته شده كار مورد علاقه اوست، اما بهترین فیلمی که به نظر خودش در آن شركت داشته، "همان فیلمی است که هنوز بازی نکرده است". 

وقتي به‌نژاد دفتر هنری زندگی خود را ورق می‌زند و عشق و علاقه‌اش به تئاتر، سينما و تلويزيون را مرور مي‌كند، يك دوره بيش از هر زمان دیگر او را به ذوق مي‌آورد: "دوران تئاتر لاله‌زار، بهترین دوران زندگی هنری من بود. تماشاچی‌ها از هر طبقه‌ای بودند، صادقانه برخورد می‌کردند و هیچ ادا و اصولی نداشتند؛ چه در تئاتر سعدی و چه در تئاتر پارس. من شش تئاتر نوشتم و کارگردانی کردم. چند ماه اول درتئاتر پارس روزی سه سانس اجرا داشتیم و نمی‌توانستم باور کنم کسی بتواند روزی سه سانس بازی کند. بعدها به اصرار من دو سانس شد و ما با انرژی بیشتری کار می‌کردیم. متاسفانه در سال ۱۳۵۹ تئاترهای لاله‌زار را یکی پس از دیگری بستند". 

به‌نژاد از یک دوره فعالیتش در سینما آندره به تلخی یاد می‌کند: "نداشتن امکانات فنی صدابرداری سر صحنه رنج‌آورترین بخش ساختن فیلم‌های سینمایی بود. برای ما تئاتری‌ها اینکه شخص دیگری به جای شما دیالوگ‌ها را می‌گفت بدترین بخش بود. فیلم آدمک تنها فیلمی بود که من شانس این را داشتم که با صدای خودم بازی کنم. در فیلم فریاد زیر آب حتا در قرارداد ما ذکر شده بود که با صدای خودمان بازی کنیم اما متاسفانه چنین نشد، شاید به این علت که اجرای زنده برای هنرپیشه‌ها کار ساده‌ای نبود". 

بهروز به‌نژاد بعد از انقلاب، با رکود کارهای نمایشی و بيكار و پراکنده‌شدن بسياري از سینماگران با دوره دشواري روبرو شد و از آنجایی که اجازه کار نداشت به ناچار راه‌های دیگری جز بازيگري برای گذران زندگی جستجو کرد. در همين دوره بود كه به صداپیشگی و صداگذاری روی فيلم‌هاي خارجي روي آورد، دست‌فروشی کرد و بالاخره به همراه دو تن از دوستانش کلوپ ویدیوی "کینو ویدیو" را باز کرد. این کار نیز پس از پنج سال کشف و تعطیل شد. در سال ۱۹۸٦  با سختی‌های زیاد ابتدا خودش را به آلمان و سپس  به لندن رساند. 

در لندن در فعالیت‌های فرهنگی بسیاری از جمله احداث و راه‌اندازی "کتابخانه مطالعات ایرانی"، مشارکت داشت. طولی نکشید که او با سرخوردگی همکاری خود را با این مرکز رها کرد و با وجود دشواری‌ها،  "گروه تئاتر گالان" را تاسیس کرد. حاصل کار این گروه، کارگردانی چندین نمایشنامه از جمله نمایشنامه تک نفره "دیوار چهارم" به بازیگری فرزانه تاییدی است. قصه دیار و دیوار، خرس و خواستگاری از فعالیت‌های او در مهاجرت است که به جز خرس و خواستگاری اثر "آنتوان چخوف"، بقیه را خود نوشته و کارگردانی کرده است. وی همچنین توانست هر "سه دلبر" را این‌بار به زبان انگلیسی تجربه کند؛  دو نمایش The Epic of Gilgamesh و  Wilhelm Rich in Hell، فیلم سینمایی The Kraysو سریال شش قسمتیThe Big Battalions  از اجراهای او به زبان انگلیسی است.

در آخرین کار نمایشی‌اش،"چهره‌های شب"، به مشکلات بازیگران تئاتر در غربت پرداخته است: "این نمایشنامه داستان زندگی دو بازیگر است که یکی ماسک خنده و دیگری ماسک گریه (دو سمبل تئاتر) بر چهره دارد. آن‌ها به دلیل نداشتن محل اجرا، شب‌ها لباس سارقین می‌پوشند، و پس از ورد به سالن‌های خالی تئاتر با نور چراغ قوه که درواقع نور صحنه آن‌هاست بازی را شروع می‌کند. و پس از دقایقی متوجه می‌شوند که سالن پر از تماشاچی است.  در اجرایی که در هامبورگ داشتیم متوجه شدم که تماشاچیان غیر ایرانی بیشتر از ایرانی‌ها این درد را لمس کردند". 

به‌نژاد می‌گوید حادثه ۱۱ سپتامبر در کم‌کاری او بی‌تاثیر نبوده است: "پس از آن حادثه آژانسی که با آن قرارداد داشتم مرا برای بازی در نقش‌های تروریستی معرفی می‌کرد که واضح بود قصد خراب‌کردن چهره خاورمیانه را داشتند. به همین علت کنار کشیدم و از آن پس گه‌گاهی فقط از صدایم استفاده می‌شود". 

از همین زمان بود که "دلبر چهارم"  به‌نژاد در زندگی‌اش جای گرفت و طبیعت و داده‌های طبیعی در زندگی‌اش جای گرفتند: "من همیشه به روح بد و روح خوب و انرژی مثبت و منفی معتقد بوده‌ام...در ابتدا ماسک‌ها من را جذب کرد و سعی کردم با مطالعه و سفر به افریقا اطلاعاتم را در این باره بیشتر کنم. به همین نسبت که کارهای افریقایی من را جذب کرد، از کارهای هنری دور افتادم". او برای شناخت، مطالعه و دستیابی به علاقه‌اش بارها تا قلب آفریقا سفر کرده و گشت و گذار در هنر قبیله‌ای آفریقا بخشی از زندگی روزمره‌اش شده است. 

بهروز به‌نژاد بازيگري كه با انرژی زیاد به میدان آمده بود و شانس خوبی برای ایجاد تحول در اين هنر را داشت امروز آرامش خود را در طبیعت، در میان سنگ‌هایی که از کف دریا و غار و کوهستان در گالری خود دارد وهنرهای مردمی قبایل افریقا و باورهای آن‌ها یافته است: "اگر بگویم دلم هوای صحنه و دوربین نمی‌کند، حقیقت نیست. اوایل که دوربین می‌دیدم، می‌ایستادم و فقط نگاه می‌کردم. دلم برای طبیعت زیبای ایران تنگ است و همیشه نگران ایران هستم".

"مهاجر، تبعیدی، آواره یا هرچه نامش هست، زندگی‌اش تفاوت بسیار دارد با یک زندگی معمولی" و به سادگی نمی‌تواند به آرمان‌های خود دست یابد. "و خلاصه اینکه غربت غم خاص خودش را دارد". بهروز به‌نژاد هرجا هم که باشد و در هر کجا هم که آرامش یابد نام او برای همیشه با هنرهای نمایشی ایرانی گره خورده است.

برای دیدار او به محل کارش رفتیم و از علاقه‌مندی او به طبیعت و هنر پرسیدیم. حاصل این دیدار را در گزارش تصویری این صفحه می‌بینید و می‌شنوید.

پی‌نوشت:

 ۱. از کارهای تلویزیونی بهروز به‌نژاد می‌توان به تئاترهای فاسق، رمئو و ژولیت، گلدان، پناهگاه، رابطه و همچنین سریال‌های لحظه، به دنبال بنفشه، گذر خلیل ده مرد اشاره کرد. آدمک، هیاهو، شام آخر، شب زخمی، شب‌شکن، واسطه‌ها، برهنه تا ظهر، ملکه سبا (محصول مشترک ایران و فرانسه به کارگردانی پیر کورال نیک)، حسنی (نویسنده و کارگردان شاپور قریب- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) از کارهای سینمایی اوست.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- Na30im، 2018/07/06
برایشان آرزوی موفقیت دارم زنده و بر قرار باشید
- یک کاربر، 2015/05/08
فرزانه تأییدی، کسی که در فیلم بدون دخترم هرگز به ایران خیانت کرده، چه افتخاری داره؟
- لعيا، 2014/01/07
من از خواندن اين مقاله خيلى لذت بردم.هر دوي شمارو دوست دارم وبراتون آرزوى سلامتى مي كنم.
- یک کاربر، 2014/01/06
عالی بود. دست مریزاد.
- Nilofar، 2014/01/01
خیلی ممنون که این مقاله را در اختیار ما گذاشتید. من از خواندن این مقاله خیلی لذت بردم. من به خود بهروز به نژاد و کار ایشان خیلی احترام می گذارم. برای بهروز فرقی نمی کرد که چه رولی را بازی می کنند همیشه با احساس درونی خودش رول را بازی می کرد. بهروز با استعداد ترن، عالی ترین، واردترین و فوق العاده ترن شاهکار دوره ما بودند.
استعداد فرزانه در هنر سینما و تاتر ایران تک بود. نه تنها زیبایی فرزانه همه را به خودش جلب می کرد بلکه ایشان بسیار انسان با مهر و محبت بودند که با رفتار خود در جامعه محبوبیت بسیاری پیدا کرده بودند . خوشی و سلامتی طولانی برای بهروز پر از احساس و خانم با محبتش فرزانه آرزو دارم.
- Nilofar، 2013/12/30
Thanks for sharing this with us. I enjoyed reading it very much.
I love and respect Behouz Behnejad, as well as all of his work.
Behouz was always himself no matter what role he played.
He was the most fascinating actor, and truly a master at his craft.
He has a great work ethic, and is a tremendously talented individual.
Farzaneh is incredibly talented and hard working as well. She is very loving and caring person who is highly respected amongst her community.
.I wish the both the best
- یک کاربر، 2013/12/16
شروعی جذاب و پایانی غمگین. درنهایت کاری زیبا و شایسته هنرمندی که نامش در تاریخ هنر سینما و تئاتر ایران ماندگار خواهد بود.
- مهرانا، 2013/12/16
با سپاس از اینکه به این هنرمند بزرگ و نازنین پرداخته اید.
بهروز جان و فرزانه عزیز، برای من عزیزان همیشگی هستند.
- piano forte، 2013/12/13
وصف تو را گر کنند، ور نکنند اهل فضل - حاجت مشاطه نیست، روی دلارام را.
- یک کاربر، 2013/12/11
کار شایسته ای انجام دادید. هنرمندان زیادی دور از وطن به سر می برند که تنها یادی و نامی از آنها به جا مانده. چه خوب که آنها را گرامی می دارید.
- یک کاربر، 2013/12/09
غمگین و شیرین!
- یک کاربر، 2013/12/08
بهروز به نژاد و فرزانه تاييدي خاطره روزهاي جواني و عاشقي هاي نسل ما! اميدوارم هرجا هستيد پويا و اميدوار باشيد.
نسترن
- یک کاربر، 2013/12/02
خیلی عالی بود گزارشتون. من به این زوج هنری ارادت دارم. با انکه سن زیادی ندارم ولی بعضی از کارهای سینمایی شان را دیدم و خوشم آمد از بازی و هنرشان. افسوس که اجرای تئاتر آنان را ندیدم (در آن زمان متولد نشدم هنوز). آرزوی سلامتی و نشاط دارم براشون و امیدوارم روزی به کاشانه خود برگردند.
- Tinoosh، 2013/12/02
درود به "شون کانری" سینمای ایران. تنها هنرمند ایرانی‌ در تبعید که خود را به پول و مقام نفروخت.
- یک کاربر، 2013/12/01
آقاي به نژاد گرامي، سرنوشت شما به مراتب بسيار بهتر از كساني است كه در اين سو و آن سوي دنيا "پخش و پلا" شده اند و متاسفانه به كارهايي مثل راننده تاكسي و خشك شويي و از اين قبيل مي پردازند. اگر آرامش در هنر را از دست داده ايد، آرامش طبيعت را در مكاني هنري بدست آورده ايد.
پيروز باشيد.
- پارسا، 2013/11/30
چه دنیای عجیبیه! حالا خوبه ایشون اولاٌ صحیح و سالم هستند و دوماٌ تونستند در زمینی دیگری خودشون رو مشغول کنند و در کنار برداشت هایی از طبیعت، به آرامش برسند.
- رضا، 2013/11/27
نوستالژي! لندن زندگي مي كنم مطمئن نيستم اگر ايشان را مي ديدم مي شناختم!
- یک کاربر، 2013/11/27
تئاتر پاریس در لاله زار تهران؟ شاید منظورتان «تئاترپارس» است؟
_______________
جدیدآنلاین: با تشکر از پیام شما. اصلاح شد.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.