Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
ایران‌گردی ستـوده
سیروس علی‌نژاد

نوشتن در بارۀ زندگی دکتر منوچهر ستوده به شکل خطی و بر اساس گذر زمان اگرچه ضروری است، اما چیز زیادی به ما نخواهد گفت. اهمیت کار و تحقیقات او چه برای نوشتن قلاع اسماعیلیه و چه برای نوشتن از آستارا تا آستارباد و چه در هر نوشتۀ دیگری در این است که او همۀ راه‌ها را به پای خود طی کرده و هرچه نوشته‌است، از دیدار خود نوشته‌است.

دو سه سال پیش یک روز صبح زود وارد شاهراه کرج شدم و بعد در شاهراه قزوین با سرعت ۱۲۰ کیلومتر راندم. در دوراهی پلیس راه قزوین به سمت الموت پیچیدم و جادۀ پیچاپیچ الموت را درنوشتم و سرانجام وقتی به قلعۀ الموت رسیدم، ظهر شده بود. وقتی خسته و مانده از خودرو پیاده شدم و به قلعه نگریستم، از دشواری کار منوچهر ستوده بر خود لرزیدم و اهمیت کار او بر من روشن‌تر شد. من با خودرو خسته شده بودم، او چه‌گونه این‌ همه راه را پای پیاده طی کرده بود؟ 

حدود سال ۱۳۱۰ که کتابخانۀ کالج آمریکایی را اداره می‌کرد، کتابی به دستش افتاده بود به نام قلعه حشاشین، نوشتۀ خانم استارک انگلیسی. وقتی آن را خوانده بود، دیده بود عجب جایی است این قلعۀ الموت. رفقا را خبر کرده بود. پای پیاده از تهران راه افتاده بودند و نمی‌دانم بعد از چند روز به قلعۀ الموت رسیده بودند. بعدها همین سفر مایۀ نوشتن کتاب "قلاع اسماعیلیه" شد که رسالۀ دکتری او هم بود.

اما کار ستوده از اینکه گفتم فراتر است. زمانی انجمن آثار ملی که حالا نامش به انجمن مفاخر ملی بدل شده، به او مأموریت داده بود که ۸۰۰ صفحه مطلب در بارۀ آثار باستانی کوهستان‌های شمال ایران تهیه کند. او به نور رفته بود که شهر آبا و اجدادی اوست. از آن‌جا به کوهستان‌های کجور و رویان سفر کرده بود و چندان اثر و یادگار تاریخی دیده بود که وقتی در بارۀ آنها نوشت، ۸۰۰ صفحه شد.

مانده بود که با بقیۀ آثار تاریخی سواحل خزر چه کند. به تیمسار آق اولی که رئیس انجمن آثار ملی بود مراجعه کرده گفته بود: "آقا فقط نور ۸۰۰ صفحه شده‌است. با بقیۀ شمال ایران چه کنم؟" تیمسار هم دست او را باز گذاشته بود که برود همه جا را ببیند و هر قدر لازم است بنویسد. از آستارا شروع کرده بود و رودخانۀ مرزی ایران و شوروی آن روزگار را بالا و پائین رفته بود و تازه دریافته بود که باید تمام رودخانه‌های شمال ایران را از مصب بگیرد و تا سرچشمه برود. چرا که تمام آبادی‌های کوهستانی در کنار رودخانه‌ها بنا شده‌اند. همین کار را هم کرده بود؛ یعنی رودخانه‌های شمال کشور را از آستارا تا آستارباد یکی یکی بالا رفته بود، پایین آمده بود و همۀ آثار کنار آنها را دیده بود، مطالعه کرده بود، با مردمان بومی هم‌سخن شده بود، نشست‌وبرخاست کرده بود، با چوپانان و روستاییان به کوه و کمر سر زده بود و همه چیز را در بارۀ آنها نوشته بود. اینها همه شد کتاب ده‌جلدی از "آستارا تا آستارباد" که به‌یقین در زبان فارسی تألیفی یگانه است و مانندی ندارد.

منوچهر ستوده با اینکه در تهران به دینا آمده و در دانشگاه تهران سمت استادی داشته، اما در سی چهل سال اخیر کمتر در تهران به سر برده‌است. بیشتر در نارنج بن کلارآباد (نزدیک چالوس) و روستای کوشکک در نزدیکی گچسر زندگی می‌کند. بیست سال پیش که به دیدن او به کلارآباد رفته بودم، برای من از سفرش به قلعۀ الموت و از شگفتی‌های آن قلعه گفت: " قلعۀ الموت در جای بسیار عجیبی ساخته شده. رشتۀ اصلی البرز از شمال قلعه می‌گذرد به نام کوه سیالان. شاید در حدود چهار پنج کیلومتر از پای کوه به طرف بالا چشمۀ آب بسیار خوبی قرار دارد. چشمه را با لوله، لوله‌های سفالی بلند به نام گنگ برده‌اند کف‌دره، از کف‌دره آورده‌اند بالای کوه. چون آب چشمه بر اساس قانون ظروف مرتبطه مسلط بوده بر قلعه، همواره آب در قلعه جاری بوده ...".

ممکن است همه چیزهایی را که می‌گوید امروز ما بدانیم، اما گفتن او دو تفاوت اساسی با گفته‌های دیگران دارد. اول اینکه چنان گرم تعریف می‌کند که چاره‌ای جز رها کردن افکار پریشان و گوش سپردن به او نمی‌ماند. دیگر اینکه او هرچه می‌گوید همه را به چشم خود مشاهده کرده‌است. او بیشتر نقاط ایران را با پای خود درنوشته‌است.

اما به غیر از اینها، او عاشق سفر است و به‌خصوص عاشق آسیای مرکزی یا ورارود. سال‌ها به سفر در سمرقند و بخارا و بدخشان و ترکستان چین گذرانده و در بارۀ آنها نوشته‌است. در واقع او عاشق فرهنگ ایران است. بیهوده نیست که در شعری می‌گوید: "خون است دلم برای ایران".

نمایش تصویری حاضر به همت علی دهباشی فراهم آمده؛ یعنی تمام عکس‌ها را او در اختیار نهاده‌است؛ هم عکس‌های مجلس بزرگداشت منوچهر ستوده را که روز دوم خرداد ۱۳۹۰ برگزار شد و هم عکس‌های سیاه و سفید مربوط به گذشته را که از مجموعۀ ایرج افشار در اختیار داشته‌است.
 

زندگی‌نامۀ منوچهر ستوده به قلم علی دهباشی

 

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2011/06/10
متن مفید و موجز بود. عکس ها هم عالی بود. ولی یک چیزی را کم داشت: صدای استاد ستوده. خیلی کم داشت
- یک کاربر، 2011/06/08
سلام دوستان. سپاس فراوان و دست مریزاد. مطالب شما نو و زیباست. ایزد یارتان
- یک کاربرhassan، 2011/06/04
با سلام. بنده هم دو نوروز متوالی 87 و 88 افتخار زیارت استاد ستوده به همراه شادروان ایرج افشار و دکتر احمد اقتداری در بندر گناوه نصیبم شد. فقط می توانم بگویم که بزرگی این افراد را هیچ گاه نمی توان به وجهی شایسته با زبان و قلم به رشتۀ تحریر درآورد.
- یک کاربر، 2011/06/01
سلام و درود و عرض ادب. ضمن سپاس از یادآوری بودن و شدن استاد ستوده؛ ای کاش یادی از گردآورنده عکسها نیز می کردید. و ای دریغ ... بیش از این پرگویی خواهد بود.

ارادتمند همیشگی
سیدجواد میرهاشمی
کارگردان فیلم مستند "خون است دلم برای ایران"
______________

جدیدآنلاین: سپاس از تذکرتان. نام گردآورندۀ عکس ها در پایین متن ذکر شده است و به نمایش تصویری هم افزوده شد.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.