Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
دیدار فردوسی
مهتاج رسولی

به نام خداوند جان و خرد. محوطۀ بیرونی آرامگاه در حال ساخت و ساز است و اتومبیل‌ها ناچار باید جای دورتری پارک کنند. هنوز از اتومبیل پیاده نشده‌ایم که صدای دو تار مرد خراسانی ما را با خود می‌برد. صبح روز دوشنبه است و به دیدار فردوسی رفته‌ایم. جمعیت برخلاف دیگر دفعاتی که به دیدار فردوسی آمده‌ام زیاد است. در غلغله جمعیت با خودم گرم گفتگو هستم:

ـ این خراسان بی نظیر است، چقدر آدم بزرگ دارد.
- و بزرگترینش همین فردوسی.
ـ و چقدر شهر بزرگ!
ـ توس، هرات، نیشابور، مرو، بلخ، بخارا، سمرقند. اگرچه توس جایش را کم کم به مشهد داده و بلخ جای خود را به مزار شریف.
ـ ولی هیچ شهری مثل توس آدمی به بزرگی فردوسی نزاده، نپرورده!
ـ شاید، ولی همۀ این شهرها آدم‌های بزرگ تحویل فرهنگ دنیا داده اند. بخارا ابن سینا، نیشابور خیام و عطار، بلخ مولوی و رابعه و شهید، سمرقند رودکی، سبزوار بیهقی، و هرات؟
ـ هرات خیلی‌ها را، از جمله بایسنقر میرزا را از توحش مغولی اجدادش درآورد و به پادشاه اهل هنر تبدیل کرد.

افکارم در همهمۀ جمعیت گم می‌شود. عطش دیدار فردوسی مرا شتابناک می‌برد و از همراهان جدا می‌کند. به ورودی آرامگاه نزدیک شده ام. جایی که باید بلیت خرید. صف بلیت از همیشه شلوغ‌تر است. یک دسته زن با چادر مشکی از راه می‌رسند، رنگ پوستشان می‌گوید از جنوب آمده‌اند و به جای خرید بلیت یک راست از در کوچک وارد می‌شوند. وقتی بلیت‌ها را دست کنترلچی می‌دهم می‌پرسم اینها کی بودند؟ از کجا آمده بودند؟ می‌گوید خانواده شهدا، از سیستان و بلوچستان آمده اند.

بارها به دیدار فردوسی آمده ام اما هیچ گاه این همه جمعیت ندیده ام. ذهنیاتم را با جوان کنترلچی در میان می‌گذارم. همانطور که مشغول پاره کردن بلیت‌هاست می‌گوید دلیلش این است که جمعیت زیاد شده. می‌گویم ولی جمعیت در ده سال اخیر چندان زیاد نشده، به وضوح معلوم است که جمعیت دیدار کننده با ده سال پیش قابل مقایسه نیست. می‌گوید: "سفر زیاد شده. مسافرت خیلی بیشتر شده. من که یک کارمند ساده هستم پیش از این عادت به سفر نداشتم ولی حالا هر سال دست زن و بچه ام را می‌گیرم و به جایی می‌برم".

جمعیت زیاد است و او باید بلیت‌ها را بگیرد و کنترل کند. رهایش می‌کنم و وارد باغ آرامگاه می‌شوم. آرامگاه در باغی نسبتا بزرگ قرار دارد که به روایتی ملک شخصی فردوسی بوده است. نظامی عروضی در مقاله مربوط به فردوسی آنجا که به مرگ فردوسی و صلۀ دیرهنگام محمود غزنوی می‌رسد، می‌نویسد: "از دروازه رودبار اشتر در می‌شد و جنازه فردوسی به دروازۀ رزان بیرون همی بردند. در آن حال مذکّـِری بود در طبران، تعصب کرد و گفت: من رها نکنم تا جنازۀ او در گورستان مسلمانان برند، که او رافضی بود. و هرچند مردمان بگفتند با آن دانشمند در نگرفت. درون دروازه باغی بود ملک فردوسی، او را در آن باغ دفن کردند. امروز هم در آنجاست، و من در سنۀ ۵۱۰ آن خاک را زیارت کردم."

دهخدا می‌نویسد اگر این روایت درست باشد محل آرامگاه کنونی شاعر را باید ملک شخصی او شمرد.

به عظمت بنا خیره می‌شوم. یادآور عظمت فردوسی است و از هر چهار جانب اشعار او را زینت دیوار خویش کرده است. این آرامگاه در دورۀ رضاشاه ساخته شد. گویا ابتدا با طرح استاد طاهرزاده و به دست استاد لرزاده، اما بعدها گویا آن طرح به هم خورد و طرح مهندس سیحون به اجرا در آمد. بعضی محققان سال تولد فردوسی را ۳۱۳ خورشیدی حساب کرده اند. در سال ۱۳۱۳ به مناسبت هزارمین سال تولد فردوسی گروهی از ایران شناسان و محققان کشورهای دیگر به ایران دعوت شدند و کنگرۀ بزرگداشت فردوسی در تهران تشکیل شد. جلسات کنگره در دارالفنون تشکیل می‌شد و مجموعه ارزنده‌ای از سخنرانی‌ها زیر عنوان هزارۀ فردوسی در سال ۱۳۲۲ از طرف وزارت فرهنگ منتشر شد. در پایان کنگره میهمانان جشن هزارۀ فردوسی به خراسان سفر کردند و آرامگاه فردوسی به دست رضاشاه گشوده شد.

مقبرۀ فردوسی و سنگ قبر آن در زیر زمین قرار دارد. وارد می‌شوم و بیشتر دیدار کنندگان را به هیات کسانی که وارد قبرستان شده اند در حال فاتحه خوانی می‌بینم. با خود می‌گویم فاتحه؟ فاتحه را برای مردگان می‌خوانند، او زنده است و از هر جنبنده‌ای که ما باشیم زنده‌تر. در زبان فارسی و در کشورهای فارسی زبان کسی از او زنده تر نیست. نوشتۀ روی سنگ، تولد فردوسی را ۳۲۹ و وفاتش را ۴۱۱ هجری اعلام می‌کند. دیوارهای زیر زمین را هنرمندان مجسمه ساز با روایت پاره‌ای داستان‌های شاهنامه تجسم بخشیده اند. زیباست و دیوارها خالی را از یکنواختی درآورده و به آنها حالت و تنوع داده است. 

از مقبره که خارج می‌شوم به سراغ مهدی اخوان ثالث می‌روم که در گوشۀ غربی باغ آرمیده است. زبان این شاعر خراسانی طنطنه زبان فردوسی را داشت. او زبان پر شکوه سبک خراسانی را در روزگار ما زنده کرد و مازندران را بار دیگر به خراسان پیوند زد. خطاب به او می‌گویم خدا حفظ کند کسی را که سبب شد در اینجا آرام بگیری، وگرنه سنگ قبر تراهم سالی چند بار می‌شکستند.

موزۀ مردم شناسی بر سر راه مقبرۀ اخوان قرار دارد اما موزه روزهای دوشنبه تعطیل است و ما نخواهیم توانست از آن دیدار کنیم. حتما چیزهای مهمی آنجا وجود دارد که از دست می‌دهیم. حیف! اما چاره نیست. جلو موزه جوانی عکس‌های قاب شده آرامگاه را می‌فروشد. چند عکس را بالا و پائین می‌کنم و سرانجام یکی را به قیمت پنج‌هزار تومان می‌خرم و به یادگار می‌آورم.

سمت دیگر آرامگاه یک نمایشگاه صنایع دستی گذاشته اند که چیز مهمی ندارد. تنها نزد کسی که کتاب و پوستر می‌فروشد چیزهای قابل دیدن یافت می‌شود. اما در آنجا هم دیگر کتاب هزارۀ فردوسی را نمی‌فروشند. لابد چون متعلق به دورۀ پهلوی است.

در بازگشت یادم می‌افتد که از جوان کنترلچی آمار فروش بلیت و رقم بازدید کنندگان را نگرفته‌ام. دوباره به سراغش می‌روم اما کس دیگری جای او را گرفته است. در دل می‌گویم نکند این یکی جوابم را ندهد. نزدیک می‌شوم و پرسشم را در میان می‌گذارم. می‌گوید این را باید از بلیت فروش بپرسی. با هم به سمت اتاقک بلیت فروشی سر می‌گردانیم، بلیت فروش سر جای خود نیست. مجبور می‌شود تا پیدا شدن او چیزهایی بگوید. بنا به گفتۀ او روزانه بین سه تا شش هزار تن از آرامگاه فردوسی دیدار می‌کنند، و در تعطیلات مهم مانند تعطیلات نوروز حدود ده‌هزار نفر. رقم خوبی است.

می گویم رقم قابل توجهی است، نیست؟ می‌گوید بنزین وجود ندارد وگرنه تعداد بازدیدکنندگان خیلی بیشتر می‌شوند.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2009/10/28
in lebase zano marde javan albate kordi nist!!!!!!!!!!!!
- Papillon، 2009/10/15
peace be upon Ferdowsi for all he did and many thanks to dear Mahtaj.
- یک کاربر، 2009/10/08
Aali bood.
Dast shoma dard nakonad.
Eradatmant
- یک کاربر، 2009/10/06
dast shoma ke in matlab ra tahie kardid dard nakonad
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.