Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
سیاهی لشکرهای ارباب جمشید
مجید چیت‌ساز

تا به حال خیابان ارباب جمشید نرفته بودم. شنیده بودم که این خیابان روزگاری هالیوود تهران بوده و در راه صحنه‌‌هایی از ضبط فیلم‌های قدیمی در این خیابان را در ذهن خودم می‌ساختم.

وقتی از خیابان منوچهری وارد کوچه ارباب جمشید شدم هیچ چیزمتفاوتی با خیابان‌های دیگر در آن ندیدم. خیابانی معمولی که تمام تصاویر ذهنی‌ام را فرو ریخت. از چند مغازه سراغ "غلام ژاپنی" و "حسن چیچو" را گرفتم ولی کسی آنها را نمی‌شناخت. دیگر از آن خیابانی که پُر بود از استودیوهای سینمایی و فیلم‌سازی و هر کسی که به دنبال نقشی ـ هرچند، چند ثانیه‌ای- روی پرده سینما می‌گشت به اینجا می‌آمد، چیزی جز نامش باقی نمانده بود. در گشت و گذارها به قهوه‌خانه‌ای رسیدم. از پیرمردی که پشت دخل نشسته بود سراغ غلام ژاپنی را گرفتم. مگر می‌شد که او غلام را نشناسد! آدرس بساطش را گرفتم و بالاخره پیدایش کردم. مردی تقریبا مسن و چشم بادامی که به نظر می‌رسید تنها سرمایه‌اش همین بساط کوچک جلوی پاساژ باشد؛ در خیابان منوچهری، درست روبروی کوچه ارباب جمشید.

مردی که از نوجوانی به عشق عکس گرفتن با ستاره‌های آن روز سینمای ایران و بعدتر همبازی شدن با آنان پا به این خیابان گذاشته بود، حالا پس از گذشت حدود ۵۰ سال دلش به عکس‌ها و تکه فیلم‌هایی خوش است که در این سال‌ها جمع کرده و البته همچنان چشمش به در قهوه‌خانه است تا کارگردانی بیاید و از او و بقیه سیاهی لشکرها (یا به قول خودشان هنروران) برای بازی در فیلمش – یا بهتر بگوییم پرکردن دوربین فیلم‌برداریش - دعوت کند.

غلامحسین میرزایی ۶۳ساله که او را با نام غلام ژاپنی می‌شناسند و شمس‌الله دولتشاهی ۸۰ ساله معروف به چیچو از معروف‌ترین سیاهی لشکرهایی هستند که هنوز هم در این خیابان هستند وآنطور که غلام می‌گوید "هیچ رقمه" حاضر نیستند از منوچهری و ارباب جمشید بروند. از دیگر کسانی که نامشان با این خیابان گره خورده می‌توان به اصغر خانی، محمد تاجیک و اکبر ساده اشاره کرد که همه زندگی را در راه عشق به سینما باخته‌اند.

به قهوه خانه می‌رویم. همان جایی که به گفته غلام روزهایی سعید راد و عبدالله بوتیمار و بعدتر گلشیفته فراهانی هم به اینجا می‌آمده‌اند. چای می‌خوریم و او از قدیم می‌گوید. از روزی که در فیلم "پهلوان مفرد" به کارگردانی امان منطقی، برای اولین بار در بین صد نفر عشق دوربین، به عنوان سیاهی لشکر انتخاب می‌شود: "حدود صد نفر سیاهی لشکر بودیم ولی هیچ کدام نمی‌توانستند آن دیالوگ دو سه کلمه ای را بگویند و تپق می‌زدند چون سواد درست و حسابی نداشتند. تا اینکه نوبت به من رسید و من که از همه جوونتر بودم بالاخره گفتم "خدا کنه نقره تو کالسکه نباشه" و این اولین دیالوگ من در سینما بود".

از روزهایی حرف می‌زند که این خیابان، "معدن" استودیوهای فیلم‌برداری بود و بسیاری از فیلم‌های آن دوره ـ از جمله فیلم "سرخ‌پوست‌ها" ساخته غلامحسین لطفی، که درباره همین سیاهی لشکرها بود، در همین میدان کوچک ارباب جمشید و سکوی کنار میدان فیلم‌برداری می‌شد. روزهایی که اینجا محل رفت و آمد کارگردان‌ها و بازیگران مشهور آن زمان مثل بیک ایمانوردی، ناصر ملک مطیعی، فردین و بهروز وثوقی بوده و سیاهی لشکرهایی که برای خوردن مشت از این ستارگان در صحنه‌های زد و خورد فیلم فارسی، سر و دست می‌شکستند.

غلام دلش پر است از کارگردان‌هایی که هنگام فیلم ساختن، به یاد "سینه سوخته‌های ارباب جمشید" نیستند. می‌گوید: "خیلی از این کارگردان‌ها کارشان را از همین خیابان شروع کردند ولی حالا که معروف شده‌اند به فکر ما نیستند و وقتی که به سیاهی لشکر برای فیلم‌هایشان نیاز دارند دنبال ما نمی‌آیند". از شاهد احمدلو می‌گوید؛ کارگردان جوانی که در همین قهوه‌خانه داستان سیاهی لشکرها را ساخت: "آقای شاهد احمدلو درد دل بچه‌های قدیمی را می‌فهمد. هر وقت که فیلمی می‌سازد از ما قدیمی‌های ارباب جمشید استفاده می‌کند. من الان سالی یک فیلم بازی می‌کنم و آن هم فیلم‌های آقای احمدلو است. ولی متاسفانه امثال او خیلی کم هستند".

از حرف‌هایش می‌شود فهمید که از راهی که آمده پشیمان است، آنجا که می‌گوید: "این دختر و پسرایی که دنبال بازیگری می‌روند از ما درس بگیرن. اینا به خدا هیچی نمی‌شن. سینما هیچی نداره".

آرزوهای غلام ژاپنی هم شنیدنی است. "اسمی بودن" تنها عشق و هدفش در زندگی بوده و شاید اصلا به خاطر همین به سمت بازیگری کشیده شده است. علاقه‌ای هم به بازی کردن فیلم‌های تاریخی ندارد، چون دوست دارد که در فیلم‌ها شناخته شود: "بعضی‌ها به خاطر پول و گذراندن معاش، سراغ فیلم‌های تاریخی می‌روند ولی من دوست دارم که صورتم توی فیلم معلوم باشد. با گریم چهره من مشخص نمی‌شود. دوست دارم با لباس و چهره خودم فیلم بازی کنم تا مردم مرا بشناسند. به خاطر همین فیلم تاریخی بازی نمی کنم".

خاطره‌ای تعریف می‌کند از سریال "سه دنگ، سه دنگ" که شاهد احمدلو برای ماه رمضان ساخته بود و در قسمتی از فیلم، غلام از چندین پله بالا می‌آید و چندین دقیقه دوربین فقط و فقط او را به تصویر می‌کشد: "بعد از سال‌ها که همه سکانس‌های من چند ثانیه‌ای بود حالا خودم را چند دقیقه تک و تنها توی تلویزیون می‌دیدم. واقعا برای من افتخاری بود. از آقای احمدلو تشکر می‌کنم که این تکه از فیلم را نبُرید".

شاید این روزها، ارباب جمشید با دیگر خیابان‌های تهران در ظاهر تفاوتی نداشته باشد ولی وقتی با امثال غلام ژاپنی صحبت می‌کنی، می‌توانی فیلم‌های دهه پنجاه را در ذهنت زنده کنی؛ روزهایی که هالیوود تهران محل بروبیای ستاره‌های سینما و عاشقان‌شان بود.

در گزارش تصویری این صفحه غلام ژاپنی از خاطرات گذشته و کوچه‌ای که "هالیوود تهران" بود می‌گوید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.