Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
شیبانی، هنرور چند ساحتی
جواد مجابی

شیبانی مردی چند ساحتی بود که در زمینه‌های گوناگون طبع‌آزمایی می‌کرد: نقاشی، شعر، اپرانویسی و غیره. در هر زمینه آغازکننده‌ای درخشان بود که چندان به تداوم کارش دل نمی‌بست و به تعالی آن دل نمی‌داد. رسانه‌های گوناگون هنری را می‌آزمود و در آخر سینما، به عنوان رسانه‌ای فراگیر و چندبعدی، او را فریفتۀ خود کرده بود:
"...چرا با نور، شعر ننویسم؟.. چیزی که همیشه دوست داشتم، فکر کردن به فضاست؛ و از مدت‌ها قبل متوجه شده‌ام که فضا بیانی کامل‌تر در هیچ هنری به اندازۀ سینما ندارد، پس، با کمال صداقت، قبول کردم خودم را در سینما محدود کنم. در گذشته همیشه از من می‌پرسیدند: چرا از این شاخه به آن شاخه می‌پرم؟ شاید ناخودآگاه دلتنگی سینما را داشتم. حالا آن را شناخته‌ام و می‌خواهم همه چیز‌هایم را در آن بریزم. در آینده شعرهایم را در سینما می‌گویم و نقاشی‌هایم در آن قالب متصور خواهد شد. نور و حرکت و صدا تجربه‌های من هستند. حالا در سینما با استفاده از این تجربه‌ها شخصیت دیگر خودم را معرفی خواهم کرد..."

منوچهر شیبانی از نسل هنرمندانی است که به رغم شرایط دشوار و نامساعد محیط، به نیروی فراروی خلاق و تجربه‌‌اندوزی بی‌گسست، راه خود را اندک اندک هموار کرده‌است، در جاده‌ای که نو‌ آوران در آن بسیار کم و مدعیان تمامی فضا را پوشانده‌اند. هم از این روست اگر در راه‌های فرعی بسیار درنگ کرده، رفته و بازگشته، تلاش و توان خود را در هر عرصه‌ای آزموده، عاقبت با عبور از عرصه‌های به‌ظاهر ناهمگون شعر، نقاشی، موسیقی، تئاتر به سینما رسیده‌است، تا بتواند تمامی این هنرها را در ترکیب یک رسانۀ مدرن به کار گیرد.

این‌جا ما با نقاشی او کار داریم، اگرچه تجربه‌های هنری دیگر او بی‌ارتباط با نقاشی‌اش نیست. او هم‌چون منشوری، هنر مدرن را چون نوری یگانه در اضلاع گوناگون خود بازتابانده‌است.

به سال ۱۳۰۳ در کاشان زاده شده‌است. پدرش از تبار فتح‌الله‌خان شیبانی، شاعر معروف "دورۀ بازگشت" عصر قاجار‌، است و با میرزادۀ عشقی، شاعر انقلابی آن دوره، آشناست. مادرش در "دبیرستان ژاندارک" تحصیل کرده‌است. منوچهر، در "هنرستان نساجی" شاهی و دورۀ کارآموزی‌اش در کارخانۀ چیت‌بافی مازندران، تجارب درخشانی می‌آموزد که او را به شناخت نسج، طراحی، ترکیب‌بندی و رنگ‌آمیزی توانا می‌سازد؛ ضمن کار در آزمایشگاه رنگ‌سازی کارخانه در جهان رنگ‌ها غوطه‌ور می‌شود. در اندرون کارگر طراح و رنگ‌کاری، نقاشی متولد می‌شود، هم‌چنین شاعری که بی‌واسطه از خود، از مردم اعماق سخن می‌گوید.

کار در کارخانه او را از آغاز به زندگی فرودستان نزدیک و هنرمند را وادار به انعکاس زندگی دردآلود آنان می‌کند. در همین اوان با حزبی آشنایی یافته‌است، که شاعر از آن پایگاه همگان را به رهایی از گرداب قرون می‌خواند.

شیبانی روحی ناآرام دارد. پس از آشنایی با طراحی و شعر به جستجوی دریافت فضای دراماتیک است. به هنرستان هنرپیشگی می‌رود؛ زیر نظر عبدالحسین نوشین و رفیع حالتی کار می‌کند. با نیما آشنا می‌شود. سال ۱۳۲۴ مجموعۀ شعر "جرقه" را، که اولین کتاب شعر نیمایی است، منتشر می‌کند. نیما با خواندن شعر‌های شیبانی او را "ولیعهد من" می‌نامد، که تحسینی درخور برای شاعر جوان است. حالتی که شاگرد کمال‌الملک است، او را به هم‌شاگردی قدیمش، استاد حیدریان، معرفی می‌کند. شاید همین آشنایی شیبانی را وا می‌دارد، پس از پایان دورۀ هنرستان هنرپیشگی، به دانشکدۀ هنر‌های زیبا برود و تا ۱۳۳۰ در آن جا درنگ کند.

با جمعی از هنرمندان پیشرو موسیقی و نقاشی و تئاتر ایران، اولین دورۀ مجلۀ "خروس جنگی" را دایر می‌کنند، که پس از مدتی از آن کناره می‌گیرد. در همین اوان به مطالعۀ موسیقی علمی، زیر نظر مادام خسروی، می‌پردازد و همین آشنایی با موسیقی در شعر و نقاشی و فعالیت‌های هنری او تأثیر شگرفی دارد.

در هنرستان با اصول بازیگری، برخورد با متون، طراحی پوشاک، آرایش صحنه، آشنایی یافته‌است. این دانش اندوختگی، به علاوۀ شناخت او از موسیقی کلاسیک، بعدها، هنگامی که در نوشتن "جشن دهقان" و "دلاور سهند" با پژمان همکاری می‌کند، سخت به کار او می‌آید.

در دانشکدۀ هنر‌های زیبا، او نقاشی پیشتاز و در جذب شیوه‌های نو تا حد افراط حریص است. شعر و نقاشی را توأمان به پیش می‌برد. در دانشکده، ضمن آموزش، به کار دفتری مشغول می‌شود و همین باعث آشنایی‌اش با صادق هدایت، که در این دانشکده مترجم بود، می‌شود.

در حول و حوش دهۀ ۳۰ شیبانی بیشتر بر نقاشی تأکید می‌ورزد و در جمع هنرمندان نوگرای نسل دوم نقاشان مدرن، چهره‌ای جستجوگر است.

سال ۱۳۳۲ برای ادامۀ تحصیل به ایتالیا می‌رود. سه سال در آنجا می‌ماند. راجع به این دوره می‌گوید: "سال‌ها قبل، وقتی در جوانی به رم رفتم، خیلی باز‌تر و بی‌احتیاط‌تر از حالا بودم. به شدت گسترده و آماده گرفتن، گرفتن هر تأثیری...آن وقت‌ها ارتباط با تمدن رمی برای من خطری نداشت؛ چون بسیار نزدیک و آمیخته با تمدن ایرانی است...".

سال ۱۳۳۵، در سفری تحقیقاتی با ضیاءپور به جنوب می‌روند برای سیر و تحقیق در نقوش تزئینی و فرهنگ عامه. ضیاءپور خاطرات آن دوران را بازگو می‌کند: "روز‌های گرم جنوب را در زیر سایه‌بان‌ها و شب‌های نسبتأ ملایم را برای طراحی در نظر گرفتیم، و با اجازۀ مسئولان امنیتی، توانستیم شب‌ها با استفاده از نورافکنی که بر پیشانی خود بسته داشتیم، با دو دست آزاد، نقوش زینتی مساجد و امامزاده‌ها و سر‌در خانه‌ها را طرح کنیم. نقاشی‌هایی که شیبانی از جنوب تهیه کرده، از لحاظ ترکیب و انسجام، از استحکام فنی چشمگیری بر‌خور‌دارند. به علاوه، چون شیبانی شاعر هم بوده، نقاشی‌هایش دید او را از جهان شعر و نقش، و به صورت نمادین می‌نمایانند، که قاعدتأ طراز زندگی او بوده‌است... رنگ‌آمیزی‌های زرد و قرمز و آبی در آثارش، روشنگر این خصیصۀ او(خونگرمی و جوشش و خیال‌پردازی‌هایش) است.

استحکام طرح و ترکیب قطعات موضوع این دوره‌اش با پیوند‌های فنی گسل‌ناپذیر، بازگوی وابستگی همه چیز به هم و وحدت دادن به آنها در این دنیای وانفسا بود... منوچهر، خورشید جنوب را تنفرگونه مانند سنگ گداخته‌ای در نقاشی جاوید کرد. جریان باد و توان دریا را به بهترین گویایی مجسم کرد. آدم‌های جنوب را سرکش و استوار و مقاوم ساخت... در آثار شیبانی توجه خاصی به خانه‌های مردم جنوب ما شده‌است که دارای ترکیب‌بندی و تزئینات واجد ارزش‌اند..."

در بی‌ینال اول تهران او تابلویی عرضه می‌کند که "گورستان" نام دارد. مجلۀ "نقش و نگار" در مورد آن می‌نویسد: "اداره‌ کنندگان مجله، سیمین دانشور و جلال آل‌احمد، به‌خصوص در مورد "گورستان" شیبانی گمان می‌کنند که تراش سنگین غم‌آور دور‌نمای زنان و شباهتی عمدی که بین آنها و سنگ‌های گورستان است، نکته‌ای است که فقط با آشنایی دقیق با محیط ایران می‌توان دریافت، و اگر ژوری بی‌ینال شاید به علت زمختی و خشونت قطع و طرح آن را ندیده گرفته‌است، موجب آن نمی‌شود که ما نیز آن را ندیده بگیریم..."

جدا از کار‌های"جنبشی"، که در آن هنرمند آوا و تصویر را هماهنگ عرضه می‌کند، کار‌های آبسترۀ شیبانی قابل توجه است، مخصوصأ "کمپوزیسیون" کاری با تجسمی کهکشانی که در دومین بی‌ینال تهران عرضه شده‌است. او در بی‌ینال اول جایزه‌ای را نصیب خود کرده بود.

یکی از موفق‌ترین پرده‌های شیبانی، تابلویی است که حرکت کاردک با چرخشی مثلث‌وار مرکز اثر را گردابی می‌سازد که دو چشمۀ جوشنده قرینه‌وار، نگاه ما را می‌رباید. اما نگاه در آنجا میخکوب نمی‌شود، بلکه به حفره‌های دیگری در سمت چپ و قرینۀ راست و منفی آن، خارج از کادر مثلث، متوجه می‌شود و از بخشی به بخش دیگر چشم سیاحتی در غار‌های هزارتو دارد. شیبانی رنگ‌های تند صنعتی را با خشونت و بی‌پروایی بر بوم به حرکت در می‌آورد. هر تابلوی او موسیقی پرضربانی است که به روایت رنگ توصیف شده‌است.

القای"فضا" در کار شیبانی نقش عمدۀ سازنده کمپوزیسیون را دارد. او، بر خلاف کار‌های دوران سفر جنوبش، که خط و رنگ تزئینی حالت گرافیک‌گونه‌ای بدان‌ها می‌دهد و شباهت با کار‌های اولیۀ کاظمی و پزشکزاد دارد، در موفق‌ترین دورۀ کار‌هایش، که در دهه‌های ۴۰-۵۰ ساخته‌است، بیشتر با حرکت طوفانی رنگ و جنبش بی‌قرار دست و ذهن، به ابداع فضای موسیقی‌وار دراماتیکی می‌پردازد که سرشار از حسی مهار نشده است. "حس می‌کنم در فضایی نا‌شناس پرتاب شده‌ام. هنوز به آنجا که می‌خواهم، نرسیده‌ام و از آنجایی که بوده‌ام، کنده شده‌ام... من همۀ گذشته‌ام را با خود به امروز حمل کرده‌ام، اما دیگر باید از همۀ گذشته‌ام یک فشرده‌ اندوخته‌ای کم‌حجم و پر‌ظرفیت حفظ کنم و از بقیه به سود آینده‌ای که به سویش در پرواز هستم، صرف نظر کنم... محتوای من، دانش شرقی و تربیت ایرانی، همیشه با من است، اما در اینجا برای آن عصاره‌ها ، لباس فراخور آنها را خواهم یافت..."

در شیبانی انرژی بی‌امانی برای کشف و ابداع هست که او را به رغم میلش، چند دهه، در فاصلۀ رسانه‌های هنری مختلف سرگردان کرده‌است. او نقاشی و شعر و تئاتر و موسیقی، اپرا،  و سینما را می‌آزماید، اما، این هنرمند کویری تا به پایان، سیراب نمی‌شود و در"سیراب‌های کویری" همیشه"عطش" دارد،  که اسم کتاب شعر و فیلمش است.

تا مرگ نابهنگامش در ۱۳۷۰ بیش از چهار دفتر شعر، چهارده فیلم، پنجاه و دو نمایشگاه از نقاشی‌هایش، چندین نمایشنامۀ منظوم و متن اپرا از خود به یادگار نهاده بود.
در گفتگویی اشاره می کند: "انواع زندگی انسان را موقعیت‌های جغرافیایی و محلی آن انسان‌ها معین می‌کنند... مثلا در تقاط کویری ایران، آب هزاران سال مسئله بوده و خواهد بود. از گذشته‌های دور، در ایران ما شاهد یک دلتنگی شاعرانه و هنری و نیز یک کمبود برای آب و گل و گیاه هستیم... آب در این مناطق برای انسان ایجاد عمل و تفکر می‌کند... مسئلۀ آب، یک مسئلۀ اساسی کویر است و چون نیاز اساسی است، پس در آن مناطق تاریخ آب به وجود می‌آید: تجارت آب و زندگی آب مطرح می‌شود؛ چرا که برای آن یک نگرانی همیشگی وجود دارد، پس آب، مذهب می‌شود و آبی کاشی‌ها دلتنگی‌های آب است."

 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.