Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
فلسفه در زیرزمین
منوچهر دین‌پرست

صحبت‌های سیاوش جمادی، مؤلف و مترجم آثار فلسفی، در بارۀ رویکرد جوانان ایرانی به فلسفه
سؤال‌های جوانانی که در گرد سقراط مطرح می‌شد، همان سؤال‌های امروز ما نیز هست: به‌راستی، عدالت چیست؟ پس از مرگ به کجا می‌رویم؟ آیا زیبایی در هنر خلاصه می‌شود؟

بیش از یک سده است که ما با فلسفه‌های جدید غربی آشنا شدیم و پرسش‌های تازه‌ای در ذهن ما شکل گرفته و از سنت فلسفی کهن خود که پیرامون فلسفه‌های ایرانی – اسلامی بود، فاصله گرفتیم. همین آشنایی باعث شد که ذهن ایرانی ما به سمت مسايل جدیدی کشانده شود و رنگ فلسفه در کشور ما دیگر یک‌رنگ نباشد، بلکه رنگین‌کمانی با رنگ‌های متفاوت. بالطبع جوانان نیز به فلسفه‌های مختلفی گرایش پیدا کردند.

پس از انقلاب ۵۷ در ايران و طی دو دهه اخیر مباحث فلسفی که زمانی قبل از انقلاب بیشتر حول موضوعات مارکسیستی و پاسخ فیلسوفان مؤمن به نگرش‌های الحادی آنها بود، اینک رنگ‌های متفاوتی پیدا کرده و خواسته‌های جوانان امروز از فلسفه بیشتر از یک یا دو نسل قبل شده‌است.

علاقه‌مندی جوانان امروز ما به فلسفه را می‌توان بر اساس دو رویکرد کلی تقسیم کرد: یکی در محافل دانشگاهی و دولتی و دیگری در محافل خصوصی و انفرادی. گرایش غالب در دانشگاه‌ها و مراکز دولتی بیشتر به "آموزش فلسفه" از مقطع لیسانس تا دکتری است. در این دوره جوانان با فیلسوفان و فلسفه‌های مختلفی اعم از غربی و اسلامی آشنا می‌شوند. آنچه که در دانشگاه‌ها بیشتر جوانان را به سمت آن سوق می‌دهد کسب مدارج و مدارک دانشگاهی است و نفس و ذات فلسفه و از همه مهمتر، "پرسشگری" برای بسیاری از آنها همچنان ناشناخته باقی می‌ماند، به طوری که چراغ علاقه‌مندی آنها به فلسفه پس از دوره‌ای که با حیرت آغاز شد، در پی گرفتن مدرک دانشگاهی رو به خاموشی می‌گراید. اگرچه در این دوره جوانانی هستند که به واسطۀ علاقه‌های شخصی و آشنایی با برخی استادان فلسفه، خود توانستند علاقه‌مندی‌شان را نظام‌مند کنند و خواسته‌هایشان را به خارج از دانشگاه نیز سوق دهند.

اما رویکرد دوم به محفل‌هایی خصوصی باز می‌گردد. این عده چهره‌هایی هستند که خارج از محافل دانشگاهی به صورت انفرادی فعالیت می‌کنند و باعث جذب جوانان به فلسفه شدند. از تأثیرگذاری آنها به سهولت نمی‌توان گذشت، چرا که این افراد از فلسفه مطالبات و خواسته‌های دیگری دارند که به هیچ عنوان در دانشگاه‌ها نمی‌توان سراغی از آنها گرفت. لذا این عده به واسطۀ سخنرانی، نشر کتاب و مقاله سعی در گسترش آراء و اندیشه‌هایشان داشتند که تأثیر آن را می‌توان از استقبال کم‌نظیر از آثار و گفته‌هایشان دید، به طوری که ما شاهد حضور مهندسان و پزشکانی هستیم که برای تحصیل در دوره‌های فوق لیسانس به دانشگاه رو آوردند.

آشنایی جوانان امروز ایران با فلسفه را می‌توان به گونه‌ای دیگر هم نگریست. شاید بتوان گفت علاقه‌مندی جوانان ما به موضوعات فلسفی در چهار وجه قابل توجه است: هنر، سیاست، اخلاق و فلسفۀ دین. اگرچه این دسته‌بندی کلی است، اما تا حدودی گویای واقعیت فکر فلسفی در جامعۀ امروز ماست. چرا که بسیاری از جوانان در دوره‌های مختلف و به واسطۀ ظهور چهره‌های فلسفی با فلسفه‌های جدیدی آشنا شدند که در دوره‌های گذشته در این چهار موضوع کمتر به آن توجه شده بود. به طور مثال، به واسطۀ تلاش‌ها و آثار بابک احمدی با فلسفۀ هنر و زیبایی‌شناسی و با کارهای مصطفی ملکیان و عبدالکریم سروش به فلسفۀ اخلاق گرایش پیدا کردند. همچنین در این میان آثار سید جواد طباطبایی، عزت‌الله فولادوند، حسین بشیریه نیز آنها را به سوی فلسفه‌های سیاسی کشاند.

از سوی دیگر، کارهای مجتهد شبستری و همین‌طور عبدالکریم سروش آنها را با فلسفۀ دین نیز آشنا کرد.


اما ظهور و افول پارادایم‌های فکری در ایران بیشتر به واسطۀ چهره‌ها بود تا اینکه مثلأ جریان معرفت‌شناسی و یا ایده‌الیسم آلمانی در کشور ما مسلط شود. اگرچه سه فیلسوف قاره‌ای، یعنی کانت، نیچه و هایدگر همچنان در کشور ما مورد توجه جوانان از دوره‌های قبل تا به امروز هستند؛ به طوری که از ترجمۀ "چنین گفت زرتشت" نیچۀ داریوش آشوری سال‌ها می‌گذرد و یا ترجمۀ "هستی و زمان" هایدگر از سیاوش جمادی و عبدالکریم رشیدیان همچنان طرفدار دارد و حتا در دانشگاه‌ها نیز پایان‌نامۀ اغلب در گرد این سه فیلسوف است. اما هستند کسانی که خارج از محافل دانشگاهی همچون مراد فرهادپور ما را با فیلسوفان جدیدی مانند اسلاوی ژیژک، جورجو آگامبن، الن بدیو و حتا آلتوسر و ژاک دریدا و فوکو و باشلار آشنا کنند؛ چیزی که قاعدتأ باید از دانشگاه انتظار داشت.

اما ظهور و افول چهره‌های فلسفی در کشورمان به کند شدن انتشار آثار کسانی بر می‌گردد که آنها روزگاری آثارشان پرطرفدار و پرمخاطب بود. امروزه کم‌تر اثری و گفته‌ای از داریوش شایگان، سید حسین نصر، بابک احمدی، سید جواد طباطبایی، مصطفی ملکیان و عزت‌الله فولادوند می‌بینیم. اگر روزگاری نشریات و صفحات اندیشه در کشورمان پرمخاطب بود، اما اینک این صفحات کم‌رنگ شدند و دیگر نشریات پرطرفداری مانند ارغنون و خردنامه را نمی‌بینیم. "اندیشه" رنگ عوض کرده و جوانان نیز سئوالات‌شان به حاشیه کشیده شده و شکوهی که طی دو دهۀ پیش به واسطۀ فعالیت‌های مدنی، بحث‌های فلسفی نیز تجلی داشت، امروزه مباحث فلسفی دیگر پررونق نیست.

اما سؤالات همان سئوال‌ها و دغدغه‌ها، همان دغدغه‌هاست. شاید نوشتن از فلسفۀ فوتبال، القاعده و آمریکا و پرسه زدن در خیابان‌های یک‌طرفۀ امروز جای خود را به تقدم و تأخر معرفت‌شناسی کانت و دازاین هایدگر داده باشد، اما جوانان ما همچنان پرسش‌های بسیاری دارند. اگر شنیده بودیم که موسیقی زیرزمینی در کشورمان تولید فراوانی دارد و بسیاری از جوانان آثار موسیقی‌شان را در زیرزمین‌ها به وجود می‌آورند، شاید بتوان گفت مباحث فلسفی و پرسش‌های بنیادین آنها نیز امروزه به دور از چشمان رسمی و نهادها به زیرزمین‌ها کشیده شده و به مدد اینترنت و فیس‌بوک، جوانان ما پرسش‌هایشان را در مورد سرنوشت جامعه و عدالت و حیات و زندگی روزمره همچنان پیگیر هستند.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.