Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
زندگی ادامه دارد
فواد خاک‌نژاد

هیچ‌کس زلزله را  دوست ندارد. وقتی زلزله می‌آید، تنها می‌جنگی تا از جانت دفاع کنی. باید حواست به عزیزانت هم باشد، نکند اتفاقی برایشان بیفتد، نکند کسی از آن‌ها زیر آوار بماند، نکند یکی از عزیزانت را از دست بدهی.

ماه گذشته زلزله‌ای در روستای "کوه‌زر" شهرستان دامغان از توابع استان سمنان رخ داد که اثرات این زلزله تهران را هم لرزاند. همان‌شب در وب‌سایت‌های خبری خواندم که این روستا تخریب شده‌است و چند نفر هم جان‌شان را در این زلزله از دست داده‌اند.

وقتی برای تهیۀ گزارش به این روستا رفتم، شبیه تمام روستاهای زلزله‌زده‌ای بود که در گزارش‌های خبری دیده بودم. عده‌ای در سوگ عزیزان‌شان بودند، بعضی‌ها مدام این‌ طرف و آن‌ طرف می‌رفتند، تا زودتر بتوانند کمک‌های سازمان‌های بشردوستانه را دریافت کنند. بعضی‌ دیگر هم مشغول دعا کردن بودند و خدا را به خاطر این که هنوز زنده‌اند، شکر می‌کردند.

اما چیزی که توجه من را به خود جلب کرد، کودکان این روستا بودند. آنها که زلزله مدارس‌شان را تعطیل کرده بود، هنوز پر از زندگی بودند. خبری از آن افسردگی که در چهرۀ پدران و مادرشان دیده می‌شد، نبود. آنها اکثر ساعت‌های روز دور هم جمع می‌شدند و مشغول بازی می‌شدند. انگار هیچ‌وقت آنجا، زلزله‌ای نیامده‌است.

ترسیدم، اما هنوز زنده‌ام

امیرحسین نه‌ساله است. می‌گوید شب زلزله پدر و عمو و پسرعمویش زیر آوار رفته‌اند. اما خوشبختانه، هر سه‌تای آنها نجات پیدا کرده‌اند. می‌گوید:"خیلی ترسیده بودم. هنوز هم می‌ترسم. هنوز که هنوز است، جرأت نمی‌کنم شب‌ها در خانه‌ بخوابم. البته از خانه‌ هم چیزی نمانده، اما خوشحالم که مدرسه تعطیل است و با بچه‌ها هر روز بازی می‌کنیم. هنوز زنده‌ام. خدا را شکر"

این را می‌گوید و می‌دود و به جمع دوستانش باز می‌گردد.

کودکان، صدای جاری زندگی

احمد که دستش در زلزله به شدت آسیب دیده‌است، می‌گوید: "این زلزله برای همۀ ما اتفاق وحشتناکی بود. همه حالشان خراب است. همسر من شب‌ها خواب راحت ندارد و مجبورم بیدار بالای سرش بنشینم تا خوابش ببرد. اما تنها دلخوشی‌ ما شنیدن صدای بازی بچه‌هاست. صبح‌ها که با صدای بازی‌شان از خواب بیدار می‌شوم، انگار خیالم راحت است. با صدایشان باورم می‌شود که هنوز زنده‌ام".

در کوچه‌های این روستا که حالا دیگر خرابه است، قدم می‌زنم. کودکان روستا همچنان پر از زندگی‌اند. کودکی با دوچرخه از کنارم می‌گذرد. کمی‌ آن‌طرف‌تر چند تا کودک، عمو زنجیرباف بازی می‌کنند و کودکی هم با دستان کوچکش، دبۀ آبی پر می‌کند تا به مادرش برساند تا غذای خواهر کوچکش را آماده کند. این‌جا، در روستای کوه‌زر، اگرچه زلزله آمده‌است، اما به لطف کودکانش می‌توان بوی زندگی را از تک‌تک خانه‌های خرابش استشمام کرد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- ، 2010/10/31
چقدر از این بچه ها زیر آوار مردن! چرا از اونها صدایی نمیاد!
چرا هیچ کسی صدای اونها رو نشنیده!
با صدای بازی کودکان میشه فهمید که دارن زندگی میکنند یا نه!
- یک کاربر، 2010/10/25
پول این مردم و این بچه های بی گناه را دولت از دهان آنها میگیرد، به عبارتی دیگر میدزدد و خرج جنوب لبنان میکند...
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.