Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
سپید قلعۀ ترکمن‌ها
شیدا مافی

ترکمن‌صحرا تکه‌ای است از کشور ایران در جنوب شرقی دریای مازندران که سوی دیگرش خراسان است و بالایش کشور نوپای ترکمنستان به مرکزیت عشق‌آباد یا اشک‌آباد.

منتهی‌الیه غربی‌اش بندر ترکمن است که راه آهن آمده از ماهشهر در جنوب ایران به آن ختم می‌شود، در نزدیکی شبه‌جزیرۀ میانکاله و شرقش پنبه‌زارهای فراموش دشت سوزان گنبد.

مردمان ساکن ترکمن‌صحرا از تیره ترک‌تباران آسیای میانه‌اند که قرن‌ها پیش برای فتح جهان به حرکت درآمدند و در هر سرزمینی که رحل اقامت افکندند و با قومی دیگر آمیختند، نامی جدید بر خود نهادند؛ از قرقیز و قزاق تا ترکمن و ترک.

مردان ترکمن که تا همین یکصد سال پیش مردم شمال شرق ایران آنها را با اسب و تفنگ و لباس‌های متفاوت‌شان می‌شناختند، دیرزمانی است که از اسب‌ها پایین آمده و شمشیر و تفنگ را هم بر زمین نهاده‌اند.

زنان ترکمن هم که با روسری‌های الوان و زیبایشان شهره بودند، حالا هنوز آن روسری‌ها را به سر دارند، اما نه دستبافت خودشان که ساختۀ کارخانه‌های کشور چین.

در شهرها و روستاهای ترکمن‌صحرا زنانی با همین روسری‌ها دهان خود را بسته‌اند که نشانی است بر ازدواج آنها و سخن نگفتن با غریبه‌ها.

در این میان اما اگر پای صحبت مردانی بنشینی که چنین منعی از سخن گفتن با غریبه ها ندارند، همه از بیکاری و فقر و اعتیاد می‌نالند و از کشاکش مدام‌شان با شیلات برای صید اندک ماهی خاویاری که در دریا مانده‌است. قصۀ پرغصه‌ای که در تمامی مناطق مرزنشین و سنی‌نشین ایران  تکرار می‌شود. حکایت بی‌توجهی تهران‌نشینان به مرزنشینان و بالطبع چشم امید آنها به داد وستد با آن سوی مرزها برای گذران زندگی.
اما برای دیدن ترکمن‌صحرایی متفاوت و شاداب باید در سه روز تعطیلی عید قربان به آنجا رفت. گویی این سرزمین در این سه روز رختی نو می‌پوشد و حال و هوایش دگرگون می‌شود.

از چند روز پیش خانه‌تکانی و فرش‌شویی آغاز می‌شود. زنان سخت‌کوش ترکمن به همراه دختران جوان مشغول پخت شیرینی‌های سنتی می‌شوند.

نان روغنی چوزمه و چاپاتی که به جای آب خمیرش را با شیر تهیه می‌کنند و در روغن تفت می‌دهند و به عطر دارچین آغشته می‌کنند در این روزها به وفور پیدا می‌شود. بشمه هم نام شیرینی است شبیه پیراشکی که در روغن تفت داده و در خاک قند غلت می‌دهند.

غذای لذیذی هم دارند به نام چکدرمه؛ غذایی با گوشت و برنج و مزه‌ای غریب و لذیذ که زنان ترکمن با صبر و حوصله تمام آن را برای روزهای خاص تهیه می‌کنند.

در این روزها هیچ حسی از فقر و نداری در ترکمن‌صحرا وجود ندارد. مردم با سخاوت و خوش‌رویی به پیشواز غریبه‌های فارسی‌زبانی می‌روند که به آنها "آشنا" می‌گویند و آنها را به خانه‌هایشان فرا می‌خوانند تا بر گلیم‌های زیبا و رنگینی که حاصل دسترنج زنان و دختران ترکمن است، بنشینند.

یکی دیگر از ایامی که یادآور غرور گمگشتۀ این مردم است، زمانی است که ترکمانان هر دو سوی خلیج حسن‌قلی، بر مزار شاعر بزرگ ترکمن، مختوم‌قلی، حماسه‌سرای ملی آنها گرد هم می‌آیند و فاصله‌ها و مرزها را به هنگام زخمه کشیدن نوازندگان محلی بر دوتار و سر دادن آوای "جوق جوق" به فراموشی می‌سپرند.

کمی دور تر از کوه‌ها و در نزدیکی دریا و در میان دشت ترکمن دو دریاچۀ آراگول و قره گول هم چون دو نگین درخشان در وسط خشکی دیده می‌شوند، هرچند بی‌بارانی‌های چند سال اخیر آنها را هم، چون ترکمن‌ها، پژمرده و نحیف کرده‌است.

به باور بسیاری ازترکمن‌ها، آنان دیرسالی است که مشمول قهر الهی خشکسالی شده‌اند. زیرا که مردم بومی برای روشن کردن تنور و گرمی خانه‌هایشان تمامی درخت‌ها و درختچه‌های منطقه را از بین برده‌اند.

اما در واقع این قاچاقچیان جنگل‌های شمال ایران هستند که در مقیاسی بسیار وسیع‌تر جنگل‌های منطقۀ گرگان را تاراج کرده‌اند؛ و در نتیجه سیل، با اندک بارانی، زمین بی‌حفاظ را از کوه‌ها می شوید و می‌برد تا دشت سوزان گنبد، و مردم بی‌پناهی که با چشمانی حیرت‌زده وارثان گل و لجن‌های ریخته در خانه‌هایشان ‌می‌شوند.

ترکمن‌ها روزگاری جنگاورانی سلحشور بوده‌اند که شهرهای همجوارشان را نیز زخم‌هایی زده‌اند، و حالا اگر از سرزمین‌شان کوچ نکرده باشند، در کوچه پس‌کوچه‌های گنبد کاووس، بندر ترکمن، گمیشان و آق‌قلا به دنبال نان برای گذران زندگی و هویت گمشدۀ خویشند.

گزارش مصور این صفحه از مهراوه سروشیان گذری است بر آق‌قلا  یا "سپید قلعه".

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- "پ" مثل پیغام، 2011/09/08
تابستان سال 69 اولین و تنها باری بود که به آق قلا و گمیشان رفتم، با دوست هم دانشکده ای ترکمنی که دیگر نمی دانم کجاست. روستای زیبای گمیشان را تا کمر آب گرفته بود و صدای "خوجه ممد" از پشت دیوارهای "شیلات" به قوت به گوش می رسید. مادرش برایم مرغی سربرید، شب، سکوت، جیرجیرک، و قورباغه ای که ناگهان صبح را به خروس ها خبر داد...
فقر، نیاز و تحمل دیربازی است با این مردم عجین شده و "هیچ" استاد شاید، تنها کمکی است که به آنها می توان کرد.
نه، پیاز و ترشی به اندازه بود و بوی آنجا از فن زیر لپ تاپ من که به بیرون تراوید. ممنون
- دوستدار شمااز هلند، 2010/11/16
کافی است یک سر به این بازار و منطقه بزنید تا رنگ اعتیاد و غم اندوه این قوم همیشه سرکوب شده را ببینید واقعا گزارش خوبی بود به امید احیای تمامی اقوام پاک ایرانی خوشحالم دوباره از شما گزارشی دیدم
- یک کاربر، 2010/11/14
مهراوه خانم عالی بود. بازهم از ترکمن صحرا بساز و نشان بده.
- hf، 2010/11/13
زنده باشین که با این زبان ساده و نقاد همه جوانب یک امر را به این زیبایی وصف کنید!
- سورنا، 2010/11/13
شما چنان از اين قوم مظلوم نمائی كرديد كه انگاری در حال انقراض هستند... ضمنأ شما پياز داغ اين گزارش رو خيلي زياد كرديد مثل اينكه خوشتان می آيد به نوعی اقوام ايرانی را تحريك كنید. بنده هم به هيچ عنوان با فقر و محروميت اين قوم موافق نيستم و اميد وارم اين افراد چشم به آسمان نباشند.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.