مقالات و گزارش هایی درباره ایران
۰۹ اگوست ۲۰۰۷ - ۱۸ مرداد ۱۳۸۶
آزاده نوری
مورخان وقتی از موسيقی ایرانی حرف می زنند، تحول آن را با انقلاب مشروطه به یاد می آورند. در واقع، با انقلاب مشروطه بود که بسیاری از فرم ها و حالت های موسیقی ایرانی در شهرهای بزرگ ایران و به ویژه شاهزاده نشین ها و اعیان نشین هایی مثل تهران، تبریز، قزوین و شیراز تغییراتی اساسی یافت.
سازهای غربی و ساختن آثاری بر مبنای موسیقی غربی رواج يافت و ژانرهايی نظیر پولکا، والس و مارش وارد موسیقی ایرانی شد. گروه نوازی قوت گرفت و کنسرت دادن رواج پیدا کرد.
موسیقیدانانی نظیر درویش خان و کلنل علینقی وزیری که خود از آزادی خواهان بودند، با تغییراتی که از آشنایی با موسیقی غرب پذیرفته بودند، سعی کردند نفس تازه ای در پيکر خسته موسيقی ايرانی بدمند.
همپا با این موسیقیدانان چهره دیگری پای به عرصه انقلاب مشروطه گذاشت که شخصیتی قوی و نافذ داشت. او ابوالقاسم عارف قزوینی، آوازخوان، شاعر، آهنگساز، خوشنویس و نویسنده بود، اگر چه وجه موسیقایی او آوازه و شهرت بیشتری پیدا کرده است.
او کنسرت ها و برنامه های زیادی در این دوران برگزار کرد. متاسفانه از آن کنسرت ها و به ويژه از صدای عارف انقلابی نشانی نمانده است و اجراهایی که از تصنیف های ملی و میهنی داریم، بیشتر مربوط به سی تا پنجاه سال بعد از انقلاب مشروطه است.
از دیگر ثمرات انقلاب مشروطه، حضور اندک اندک و محتاطانه زنان در موسیقی ایران است که این قشر تا پیش از آن هیچگونه حق ارائه هنر و ابراز وجودی در موسیقی نداشتند. همپا با انقلاب مشروطه درویش خان و کلنل وزیری برای آموزش علمی و عملی موسیقی به زنان مستعد کوشش فراوان کردند.
در جریان انقلاب مشروطه دو گروه موسیقیدان فعالیت داشتند. اول، موسیقیدان های تجدد خواه که در محضر استادان سنتی درس خوانده بودند، نظیر عارف، درویش خان و وزیری و دوم موسیقیدان هایی که در شعبه نظامی مدرسه دارالفنون درس خوانده بودند و حاملان فرهنگ موسیقی غربی به ایران بودند و با موسیقی ملی کشورشان نیز آشنایی کامل داشتند. نظیر غلامرضا خان، سالار معزز، فرزندش نصر السلطان مین باشیان و نیز سلیمان خان و تقی خان دانشور.
در آگهی هایی که از آن زمان باقی مانده، حضور این دو دسته موسیقیدان بسیار بارز است و محل تجمع این هنرمندان باغ انجمن اخوت در خیابان علاء الدوله تهران آن روز و فردوسی امروز بود که یک انجمن رسمی فرهنگی با مرام درویشی و دارای تاثیر گذاری بسیار قوی به لحاظ اجتماعی بود. این حضور در عکس های و مدارک باقی مانده بسیار بارز است.
انقلاب مشروطه برای موسیقی دو ارمغان داشت، تصنیف وطنی و اجرای موسیقی زنده به صورت کنسرت. پیدایش مفهوم ملیت در گفتار و نوشتار منورالفکران ایران دوره قاجار و سودای تشکیل ایرانی واحد و متشکل از فرهنگ های متنوع قومی به اصطلاح "تصنیف وطنی" موجودیت داد.
این اصطلاح توسط آثار عارف واقعیت پیدا کرد. او با استفاده مستقیم از موسیقی اصیل شهری در تصنیف هايش آنها را با اشعار انقلابی ادغام کرد و در حضور جمعیت آنها را به اجرا درآورد. این اجراها این بار بر خلاف معمول اجراهای ایران به جای خلوت محرمان انس در محافل عمومی و رویاروی مردم قرار گرفت.
درگزارش تصويری بالا سید علیرضا میرعلی نقی، محقق و مورخ موسیقی از تاثیر مشروطيت بر موسیقی ایران صحبت مى کند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۸ اگوست ۲۰۰۷ - ۱۷ مرداد ۱۳۸۶
امیرشهاب رضویان*
"منشا و قدرت دولت، اراده ملت است."
رساله یک کلمه، مستشارالدوله
نقش تهران و تبریز در جنبش مشروطه بیش از سایر شهرهاست و از همین رو داستان مشروطه بیشتر از نگاه این دوشهر بیان شده. اما شهرهای دیگر هم نقشی موثر داشته اند.
در سال ۱۲۸۵ شمسی، یعنی ۱۰۱ سال پیش، که زمزمه های تأسیس عدالتخانه در میان بود، ظهیرالدوله، داماد ناصرالدین شاه وازپیروان صفی علی شاه، که حاکم همدان بود پیشگام تأسیس عدالتخانه شد و سید محمود صدیق الاشراف، یکی از بازرگانان، که از ظلم شاکی بود، قطعه زمینی را برای عدالتخانه در اختیار حاکم قرار داد وعدالتخانه با مساعدت مردم ساخته شد.
ظهیرالدوله در خاطراتش مینویسد: "عصر رفتیم منزل آقای سید محمود صدیق الاشراف برای خرید زمین برای ساختن مجلس فواید عمومی و باغچهای که متعلق به او چسبیده به بقعه بوعلی سیناست به مبارکی خریدیم. وقتی طرح میریختیم عوض خاک طرح که باید گچ کوبیده باشد نقل بادام به روی ریسمان میریختیم."
شهروندان همدانی هرکدام یک عدد آجر و یک دستمال گچ میآورند و عدالتخانه ساخته میشود.
صدیق الاشراف چندین پسر داشت: سیدحسین که از مظفرالدین شاه لقب مترجم نظام گرفته، عبدالکریم ملقب به سعید دفتر، جعفر و ابوالفضل. دوتن از نواده های دختری او هم به نام های سید عبدالرزاق لاجوردی و میرابوطالب فعال بودند. در این میان عبدالرزاق به عکاسی علاقمند بود و درهمدان عکاسخانهای دایرکرد.
این فرزندان و نوه های صدیق الاشراف به تهران رفتند. عبدالرزاق پس از رفتن به تهران با مشارکت میرزا یعقوب خان، دستگاه های ساخت کلیشه و مهر ژلاتینی و گراورسازی وارد کرد و در خیابان لاله زار تهران، دارالصناعه وطنیه را در نزدیکی مطبعه فاروس دایر کرد.
یکی از اولین سفارش هایی که عبدالرزاق گرفت، ساخت پلاک فلزی «عدل مظفر» سر در مجلس شورای ملی بود که با پول دریافتی کارش رونقی يافت.
مترجم نظام و سیدعبدالرزاق که از بقیه بزرگترند، فعالانه وارد جنبش مشروطه شدند.
زمزمه های مخالفت محمدعلی شاه با مشروطه آغاز شد و در دوم تیر ماه ۱۲۸۷ قزاق های تحت ریاست لیاخوف روسی مجلس را به توپ بستند و خانه ملت را ویران کردند.
عبدالرزاق از ایران خارج شد و مترجم نظام و برادرانش در ایران ماندند و با مشروطه خواهانی که در سفارت عثمانی از آذر ماه سال ۱۲۸۷ تا تیرماه ۱۲۸۸ متحصن هستند همراه شدند.
میرزا یحیی دولت آبادی در کتاب حیات یحیی، از سید عبدالرزاق، به عنوان یکی از مجاهدین مدافع مجلس نام میبرد. احمد کسروی در باره عبدالرزاق در کتاب تاریخ مشروطه میگوید: "سیدعبدالرزاق یکی از آزادیخواهان خونگرم میبود و در روز بمباران در جنگ پا در میان داشت و سپس به استانبول رفت . بگیر و ببندها آغاز می شود و روز بعد میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین در باغشاه به قتل می رسند. عبدالرزاق و مترجم نظام و دیگر پسران صدیقالاشراف، پنهان می شوند و عبدالرزاق که در روز بمباران مجلس فعالانه مقابل قزاق ها مقاومت کرده و بیش از بقیه در خطر است، به سفارت انگلیس میرود و نهایتا تصمیم میگیرد که از ایران خارج شود و بیست و شش روز بعد در تاریخ (۱۹ جمادی الثانی ۱۳۲۶) ۲۸ تیر ماه ۱۲۸۷ همراه درشکه چاپاری پست انگلیس از ایران خارج می شود. همسفران او تقی زاده و مدیر نشریه حبل المتین هستند."
عبدالرزاق در استانبول، علیمحمدخان تربیت، خواهرزاده تقی زاده، را ملاقات میکند و با او دوست می شود و پس از حدود یک سال همراه علی محمدخان تربیت و مجاهدان گیلانی که برای فتح تهران می آیند همراه می شود و نهایتاً پس از فتح تهران در روز ۲۲ تیرماه ۱۲۸۸ و فرار محمد علی شاه، با دائی اش مترجم نظام، دیدار می کند و به یادگار این پیروزی دو قطعه عکس با هم بر میدارند.
سیدعبدالرزاق که جوان و تندرو است به همراه علی محمدخان تربیت به حزب دمکرات می پیوندند و فعالانه در حرکت های حزب دمکرات وارد می شوند. دو حزب اعتدال و دمکرات فعال در صحنه سیاست ایران و دارنده بیشترین کرسی در مجلس شورای ملی به رقابت با یکدیگر می پردازند.
جنگ قدرت متأسفانه به ترور و آدم کشی می انجامد. آیت الله سیدعبدالله بهبهانی از رهبران حزب اعتدال توسط طرفداران حزب دمکرات ترور می شود و چند روز بعد در تاریخ ۲۵ رجب ۱۳۲۸ قمری (۹ مرداد۱۲۸۹هجری شمسی) سیدعبدالرزاق و علی محمدخان تربیت به تلافی ترور سیدمحمد بهبهانی، توسط ایادی حزب اعتدال در خیابان لاله زار ترور می شوند.
تا این تاریخ خبری ازپسردیگر صدیق الاشراف یعنی سید حسن مدنی (صفاءالحق) در مشروطه نداریم و به نظر میآید که وی به خاطر نرم خویی اش کمتر در گیر ماجراهای مشروطه بوده. وی که متولد حدود ۱۲۴۶ هجری شمسی است، در هندوستان در بیمارستان «باتلی والا» که متعلق به پارسی ها بوده به مدت سه سال تحصیل پزشکی کرد و به ایران بازگشت. تنها خبری که از او در دست داریم مقاله کوتاهی است در هفته نامه انجمن اصفهان:
"آقای میرزا حسن صفا که از مردمان وطن خواه دانشمند با کله سیاسی میباشند و خالوی آقا سیدعبدالرزاق شهید راه حریت و وطن اند، تقریبا چهار سال است در خدمت و دعوت مشروطه همه گونه همراهی نمودهاند و از بدو ورودشان از همدان به اصفهان همه روزه درب مدرسه چهارباغ سلطانی به نطق های مهیجانه فقط محض حفظ استقلال و بیداری ملت اشتغال دارند. اما افسوس که قدر ایشان مجهول است از احرار و وطن خواهان استدعای مساعدت و همراهی داریم که الحق وجود این گونه ناطقین برای مملکت خیلی اهمیت دارد."
پس از کشته شدن سید عبدالرزاق، مترجم نظام به پیشنهاد وزارت فرهنگ و تصویب مجلس شورای ملی سه سال برای تحصیل به آمریکا مى رود. در لندن میرزا یحیی دولت آبادی را ملاقات میکند و هر دو به دیدار ایرانشناس مشهور انگلیسی پروفسور ادوارد براون میروند.
مترجم نظام در دانشگاه والپاریزو ایندیانا آمریکا در رشته حقوق سیاسی تحصیل کرد و با دیدن تشکل های دانشجویان مسیحی و یهودی به فکر تاسیس مجمع جوانان اسلامی افتاد و با چندتن از هم دانشکدهای های مسلمانش از جمله احمد سوکارنو، پدر استقلال و اولین رئیس جمهور اندونزی، تشکلی کوچک به راه انداخت.
مترجم نظام در ۱۲۹۳ هجری شمسی به ایران بازگشت و به ریاست اداره اوقاف و معارف همدان، با حقوق ماهانه ششصد ریال منصوب شد و تحت تاثیر یتیمخانه های آمریکایی، اولین یتیم خانه را در همدان بنیان کرد.
*امیرشهاب رضویان. پژوهشگر، عکاس و کارگردان سینما. سازنده فیلم های سفر مردان خاکستری، تهران ساعت هفت صبح و مینای شهر خاموش که در جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین کارگردانی را گرفت. متن و عکس هاى ارائه شده در گزارش بالا حاصل بررسی و تطبيق اسناد و عكس های به جا مانده از دوران قاجار و جنبش مشروطه توسط اوست كه برخی از آنها تا كنون منتشر نشده است.
در همین زمینه:
موسیقی و انقلاب مشروطه
عکس هائى از مشروطه
مطبوعات و مشروطيت
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۷ اگوست ۲۰۰۷ - ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
عکس گاهی مى تواند به اندازه چندين مقاله آگاهى بدهد و عکس های قدیمی مى توانند گذشته ها را در برابر چشمان ما زنده کنند. جنبش مشروطه نخستین تحول مهم در تاریخ ایران است که پس از اختراع دوربین اتفاق افتاده و تصویرهایی بسیار گویا از حوادث و رهبران آن بجا مانده است.
در میان کتابهایی که وقایع مشروطه را پشت سر هم ثبت کرده 'روزشمار تاريخ ايران، از مشروطه تا انقلاب اسلامى' است که به خاطر مجموعه وسيع عکس هاى تاريخى که در آن جمع آورى شده و به دوهزار قطعه مى رسد حائز اهميت است.
'روزشمار تاريخ ايران' تأليف دکتر باقر عاقلى است که تا به حال بيش از بيست بار تجديد چاپ شده و از کتاب هاى مرجع در روزشمار وقايع صد ساله اخير در ايران است.
دکتر باقرعاقلى در فروردين سال ١٣٠٨ شمسى در شهر قزوين متولد شد. وی پس از سپری کردن دوره ابتدایی و دبیرستان در این شهربراى ادامه تحصیل به تهران آمد و در طى نزديک به نيم قرن دانش پژوهى مدارج مختلف تحصيلى را تا درجه دکتراى تاريخ از دانشگاه ميشيگان طى کرد.
او که کار نويسندگى اش را از اواخر دبيرستان و با نوشتن مقالات براى مطبوعات شروع کرد در طى اين مدت تأليفات متعددى شامل بيش از ٢٥ عنوان کتاب به رشته تحرير کشيده است.
نخستين کتاب او در زمينه تاريخ معاصر ايران 'ذکاء الملک فروغی و شهریور۱۳۲۰' بود. و از ميان تأليفات ديگر او کتاب هاى 'داور وزیر عدلیه' ، 'نخست وزیران ایران'، 'میرزا احمد خان قوام السلطنه در دوران قاجار و پهلوی'، 'خاندان های حکومت گر در ایران' ، و از همه مشهورتر 'روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی' را مى توان نام برد که پیوسته در کنار دست محققان و دوستداران تاریخ است.
دکتر عاقلى تاريخ نگارى هايش را اکثرا همراه با مجموعه هاى نفيسى از عکس هاى تاريخى منتشر مى کند. ديدن اين عکس ها گاهى در بيان اوضاع تاريخى به اندازه خواندن مقاله و کتاب آگاهى دهنده است.
شوکا صحرائى در گزارش مصورى که در اين صفحه آمده روايت و توضيح آقاى عاقلى در باره چند عکس از دوران مشروطه را فراهم کرده که هم جذاب است و هم آگاهى دهنده.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۶ اگوست ۲۰۰۷ - ۱۵ مرداد ۱۳۸۶
جلوه هایی از مشروطه
آغاز یک صد و دومین سال انقلاب مشروطه، بهانه ای است تا جدید آنلاین گزارش هایی را در باره جلوه هایی از مشروطه و بویژه تاثیر مشروطه بر زندگی و مطبوعات منتشر کند.
در میان برخی از گزارش های مصوری که در روزهای آینده خواهید دید، عکس هایی هم هست که شاید تا کنون ندیده باشید. امروز مقدمه ای داریم در باره مطبوعات و مشروطیت. در روزهای آینده جلوه هایی ديگر از انقلاب مشروطه را خواهيم ديد.
مطبوعات و مشروطیت
سیروس علی نژاد
وقتی از مطبوعات دورۀ مشروطه سخن به میان می آید، هم به یاد مطبوعات پیش از انقلاب مشروطه می افتیم و هم به یاد مطبوعات بعد از انقلاب مشروطه. در واقع نخست، تأثیر مطبوعات در وقوع انقلاب مشروطه از خاطر می گذرد و سپس تأثیر انقلاب مشروطه بر مطبوعات.
تأثیر مطبوعات بویژه آن دسته از مطبوعاتی که در خارج از کشور منتشر می شدند مانند قانون، اختر، حبل المتین، ثریا، پرورش، عروة الوثقی و ... بر بیداری ایرانیان و ایجاد نهضت مشروطیت انکار ناپذیر است.
پس از جنگ های ایران و روس ایرانیان با آزادی های موجود در اروپا آشنا شده بودند و این آشنایی بویژه در دورۀ ناصرالدین شاه شدت گرفته بود. اما از آزادی های اجتماعی از جمله آزادی بیان و مطبوعات در ایران خبری نبود.
روزنامه های دولتی به مثابه دستگاه تبلیغات شاه و دولت عمل می کردند و روزنامه های ملی اجازه انتشار نمی یافتند. بدین جهت بسیاری از روشنفکران ایرانی راهی دیارهای دیگر، از هند و مصر و عثمانی گرفته تا لندن، شدند و به انتشار روزنامه هایی دست زدند که کم و بیش و از راه های غیر مجاز وارد کشور می شد و به منور کردن افکار می پرداخت.
می گویند این نوع مطبوعات پنج شش برابر روزنامه هایی که در داخل کشور به صورت رسمی و دولتی انتشار می یافت، تیراژ داشت. اما گذشته از تیراژ که عدد درست و دقیقی از آنها در دست نیست، آشکار است که این نوع مطبوعات که حکم شبنامه را یافته بود، دست به دست می گشت و بسیار خوانده می شد.
تأثیر همین مطبوعات بود که سرانجام در کنار فعالیت روشنفکران و روحانیون به نهضت مشروطیت دامن زد و به صدور فرمان مشروطیت منجر شد.
اما تأثیر انقلاب بر مطبوعات شاید از این حدود فراتر است. انقلاب مشروطه، نظارت وزارت انطباعات بر مطبوعات را از میان برداشت و سبب شد روزنامه های آزادی به وجود آیند که فارغ از نظارت دولتی به نشر اخبار و گزارش ها و افکار بپردازند.
نخستین روزنامه ای که آزاد از نظارت دولتی انتشار یافت روزنامۀ مجلس بود. پس از آن، چنان که در چنین مواقعی اتفاق می افتد، گروه کثیری به انتشار روزنامه روی آوردند. شمار روزنامه های منتشر شده در یک سال اول انقلاب، یعنی در طول سال ۱۳۲۵ قمری را ۸۴ نوشته اند و گفته می شود که در فاصلۀ صدور فرمان مشروطیت تا زمان کودتای محمد علی شاه که بیست و سه ماه طول کشید، حدود ۳۵۰ روزنامه و نشریه ( بنا به فهرست ادوارد براون ۳۷۱ روزنامه و نشریه ) شروع به کار کردند. یعنی در واقع هر دو سه روز یک عنوان روزنامه یا نشریه تازه پا به عرصه مطبوعات می نهاد.
اما آزادی بی حد و حصری که پس از صدور فرمان مشروطیت در عرصه مطبوعات پدی
د آمد، ضربات سنگینی به مجلس زد و دردسرهایی برای نمایندگان مجلس فراهم آورد. هرج و مرج پدید آمده سبب شد که روزنامه ها حتا از نوشتن ناسزا و فحش به پادشاه و درباریان خودداری نکنند و این در شرایط آن روز ممکلت خطرناک بود و موجب واکنش های سخت آنان می شد.
رییس التجار، یکی از نمایندگان، ناگزیر به فغان آمد که « جراید حواسی برای ما نمی گذارند. اینطور که می نویسند اسباب زحمت خواهند شد. اگر توقیف شود مخالف مقصود است، اگر توقیف نشود ...»
تذکار آقا سید حسین (نمایندۀ دیگر) جدی تر بود: « روزنامه نویس دو قسم است. بعضی روزنامه نویس ها هستند که واقع روزنامه نویسند و با علم و اطلاع هستند و خوب هم می نویسند و یک قسم روزنامه نویس است که این کار را کسب خود قرار داده ... به این و آن بد می نویسند.»
شیخ حسین (یکی دیگر از نمایندگان) اخطار کرد « اگر به این ترتیب که روزنامه ها به وزیر و غیر وزیر هرچه می خواهند بنویسند جلوگیری نکنیم به دولت و ملت خیانت کرده ایم... در حقیقت چند نفر از آنها به واسطه همین بد نوشتن صاحب ثروت شده اند.»
طرز عمل روزنامه ها نظام مشروطه را با خطر مواجه کرده بود. امیر بهادر را که شخص با نفوذی بود بی شرف می خواندند و به ابن سعد تشبیه می کردند. روزنامه روح القدس پا را فراتر گذاشته خواستار خلع شاه از سلطنت شده بود و نوشته بود که این عضو فاسد را باید برید تا باقی مانده اعضا ایمن گردد.
دیگر روزنامه ها هم از نسبت های برخورنده و تحریک آمیز به این و آن از جمله به روس و قزاق خودداری نمی کردند. قزاقان را کسانی معرفی می کردند که « در میان رختخواب فواحش روس تخم گیری کرده و از نطفه های سر راه تربیت شده اند.»
چنین رویکردی اگرچه واکنش قرن ها سکوت در برابر استبداد حاکم بود اما، برخلاف آن که مردمان و مخاطبان مطبوعات را خوش می آمد، تأثیر مثبتی بر اوضاع نداشت. سرانجام هم با کودتای محمد علیشاه و به توپ بستن مجلس طومار این مطبوعات در نوردیده شد و دوره آزادی مطبوعات سرآمد.
اما گذشته از این که انقلاب مشروطه سبب افزایش شمار روزنامه ها در دوره اول مشروطیت شد، تأثیر اساسی انقلاب مشروطه بر زبان و ادبیاتی بود که در مطبوعات رواج داشت.
پیش از انقلاب مشروطه زبان مطبوعات سنگین و با انشای غیرقابل فهم بود که شاید به کار روشنفکران می آمد، اما برای توده مردم نا آشنا بود. تأثیر اساسی انقلاب مشروطه بر مطبوعات این بود که زبان مطبوعات را به زبان عامه مردم نزدیک کرد و نثر ساده ای در زبان فارسی پدید آورد. در واقع نثری که امروز در ادبیات فارسی به کار می رود ادامه همان زبانی است که انقلاب مشروطه در نثر روزنامه ها و نشریات پدید آورد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۳ اگوست ۲۰۰۷ - ۱۲ مرداد ۱۳۸۶
معمولا نوع پوشش و آرايش ظاهری نشان دهنده منزلت، جايگاه و گاه وابستگی های دينی و اجتماعی افراد است. به بيان ديگر آرايش ظاهری پايگاه اجتماعی شخص، نقش و رفتاری را که توقع می رود از او سر بزند نشان می دهد.
شروين وکيلی جامعه شناس و مدرس دانشگاه با اشاره به بدن آرايی به عنوان اولين هنر بشری ارتباط معنی داری را ميان آرايش ومناسبات اجتماعی افراد در جوامع مختلف قائل می شود و می گويد:
پيش از تاريخ قبل از آن که نقاشی و ديوارنگاری آغاز شود اولين هنری که انسان فرا گرفت بدن آرايی بود در همان زمان هم نوع آرايش نشانگر نقشی بود که هر فردی در جامعه خود ايفا می کرد مثلا شخصی که شکارچی بود دندان های شکارش را به گردنش آويزان می کرد (اين رسم هنوز هم بين قبايل بدوی وجود دارد) واين بدان معناست که فرد با اين کار به ديگران نشان می داد که من شکارچيم و اين حيوان را شکار کرده ام. يعنی مهارت خود را به ديگران نشان می داد. اين موضوع ادامه پيدا کرد و هرچه نظام اجتماع پيچيده تر شد الگوها هم شاخه شاخه شدند و نمادهايی که روی بدن و لباس سوار می شدند ريزتر و معنی دارتر شد.
او با اشاره به نمونه های تاريخی اين موضوع به عقيده هرودت در مورد ايرانيان و نوع پوشش در انقلاب فرانسه اشاره می کند:
اگر بخواهيم چند مثال تاريخی بزنيم می توانيم به مواردی چون عقيده ی هرودت در مورد ايرانيان اشاره کنيم که او"ايرانيان را مردمی می داند با ريش و شلوار" و يا می توان نمونه ديگری را در انقلاب فرانسه ديد که يکی از تفاوت های اصلی بين انقلابيون و محافظه کاران در نوع پوشش آنها بود به اين معنی که انقلابيون شلوارهايی مانند آنچه امروزه ما می پوشيم برتن می کردند و محافظه کاران از نوعی شلوار که تا بالای زانو است و با جوراب بلند و بندی بسته می شد استفاده می کردند. که باز در اين مورد هم همان طور که می بينيم نوع پوشش نشانه جناح سياسی، طبقه اجتماعی و حتی ميزان درآمد افراد بود.
انقلاب اسلامی در ايران تغييراتی را در شکل و پوشش مردم به همراه آورد. از جمله اين تغييرات استفاده از ريش برای آقايان بود اما تا پايان جنگ ميان ايران و عراق تنوع عمده ای در آرايش ظاهر وجود نداشت. دکترشروين وکيلی با توجه به نقش گسترده رسانه های ارتباطی درآرايش جوانان پس از دوران جنگ و آغاز دهه هفتاد می گويد:
بعد از جنگ با هجوم متغيرهای مختلفی مانند ويدئو، ماهواره و دست آخر اينترنت به عنوان يک رسانه عمومی، الگوی صورت بندی آرايش به طور کامل تغيير می کند که شکل واضح و مشخص آن را در جوان ها می توان ديد. در ابتدا شاهد تغيير در وضعيت پوشش دختران جوان دبيرستانی يا دانشگاهی بوديم سپس دامنه اين تغييرات در بين جوانان پسر گسترش يافت و آنها نيز درگير اين تنوع شدند و عملا در دوران رياست جمهوری آقای خاتمی به نوعی از تعادل نزديک شديم اما با پايان اين دوره ما مجددا شاهد يک نوع افراط و تفريط هستيم.
او در مورد شيوه الگوی رفتار جوانان ايرانی و مخصوصا آرايش موی آنان اين چنين توضيح می دهد:
در ايران اصولا الگوی رفتار جوانان يک الگوی طغيانگراست که اين طغيانگری را در بزهکاری جوانان( البته بايد گفت اگر بزه اعتياد را به دلايل بسيار جدا کنيم بزهکاری در ميان جوانان ايرانی از حد توقع بسيار کمتر است) اعتقادات مذهبی آنها، انتخاب شغل، آرايش جوانان و ... می توان به وضوح ديد. در اين شکل از آرايش نوعی مقاومت مدنی و هويت يابی ديده می شود.
آقای وکيلی به جنبش" پانک" در آمريکا و اروپا اشاره می کند که جنبش طبقات پايين جامعه بود و چون اين طبقه بهترين و در دسترس ترين وسيله را بدنشان می دانستند به آرايش و پوشش های پر زرق و برق و خال کوبی های عجيب و غريب روی آوردند. وی در مورد جوانان ايرانی به اين نکته اشاره می کند که:
در ايران به نظر می رسد اين اشخاص بيشتر از گروه سنی جوان – نوجوان هستند و از طبقات پايين جامعه يا حاشيه ای بيرون می آيند. اشخاص تحصيل کرده در ميان آنان بسيار کم هستند بيشتر می توان گفت اين يک بازتعريف هويت در شرايطی اعتراض آميز است چون با الگوهايی که در رسانه های دولتی ترويج می شود کاملا فرق می کند و مجرای بروز آن بدن و آرايش چهره و سر است و با توجه به زمان و هزينه ای که برای آن صرف می کنند و الگوهای زيبا شناسی غيرعادی آن که البته کاملا سليقه ای است به نظر می آيد در علوم اجتماعی جزو رده هويت يابی در اوقات فراغت بشمار می آيد. در ايران برخلاف کشورهای ديگر اين آرايش ها به معنی عضويت در حزب، دسته و يا گروه خاصی نيست.
شروين وکيلی در مورد نظر همين جوانان در رابطه با نوع آرايششان می گويد:
بسيار جالب است که خود اين جوانان به اين خودآگاهی رسيده اند که مثلا اين کاررا برای سرگرمی يا جلب توجه ويا ... انجام می دهند در صورتی که در کشورهای ديگر کسانی که از اين نوع آرايش استفاده می کنند معمولان يا به اين خودآگاهی نرسيده اند و يا آن را بيان نمی کنند.
در گزارش مصوری که در اين صفحه می بينيد مديا مصور در گفتگو با چند جوان تهرانی از انگيزه آنها برای آرايش خاص موهايشان پرسيده است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۲۷ جولای ۲۰۰۷ - ۵ مرداد ۱۳۸۶
به گفته ثریا درم بخش "سال ها پيش يک زيست بوم شناس با شگفتى از اين نکته پرده برداشته بود که ايلات در ایران از بسيارى جهات شبيه درناها اين پرندگان مرموز کوچنده هستند. همچون آنها کوچ مى کنند، همچون آنها آزاد و رها هستند و تن به هيچ ماندگارى و اسارتى نمى دهند، همچون آنها در نيمه شب هاى مهتابى گرداگرد هم مى نشينند و خيره در آسمان بى انتها، پرده از رازهاى مگو وا مى شکافند، و حتى رقصى همچون آنها دارند، حلقه اى بزرگ که مى چرخد و مى چرخد و دستهايى که همچون دو بال آماده پرواز بالا مى روند و پايين مى آيند و شگفت اين است که بدين سان درناها نيز در شب هاى مهتابى دور هم مى چرخند و بال مى کوبند."
"ولى شايد بزرگترين شباهت آنها اين باشد که هر دو جزئى از طبيعت پيرامون خود هستند و بى آنها، طبيعت هميشه چيزى کم دارد. اما روزگار نو با عشاير سر سازگارى ندارد و دير نيست روزى که شايد آخرين خانوار ايل نيز بار بر زمين گذاشته، کوچ را رها کرده و ديگر آن ايل که مي شناسيم نباشد."
ثريا درم بخش پس از بيست سال اقامت در فرانسه و بازگشت به ايران مشغول عکاسى در زمينه مردم شناسى ( قوم شناسى ) شد و در کنار همسرش کيومرث درم بخش به کار پرداخت.
او از معدود افرادى است که توانسته چندين سال با ايلات مختلف ايران زندگى کند و با آداب و رسوم و فرهنگ آنها از نزديک آشنا شود. در اين مدت او با دوربينش لحظاتى را ثبت کرده است که براى هر بيننده اى بسيار جذاب و ديدنى است.
ثريا درم بخش مى گويد:" آن چه واقعيت فرهنگ و زندگى شان بود، همان را تصوير کردم. اين عکس ها عين زندگى است. ما بايد اقوام ايرانى را حمايت کنيم تا از ريشه خود و از فرهنگ و سنت خود جدا نشوند."
"هويت ايرانى، عشاير هستند. اقوام و عشاير هستند که به تنهايى ريشه و بن اين جامعه را تشکيل مى دهند و معتقديم که اينها نبايد فراموش شوند. من فکر مى کنم شناخت اقوام ايرانى ما را به ريشه هاى ملى باز مى گرداند و به ايرانى بودن".
"عکس هايم را به تمام زنان ايل، که رنگ و بوى حيات ايل زن ايل است که پاسدار فرهنگ قومى و جامعه اش و سند زنده تاريخ ايل است، تقديم مى کنم. تا رود هرگز از حرکت باز نماند."
عکس هاى ثريا درم بخش شاهدى بر زيبايى و شور زيستن ايل هاى ايران است. گزارش مصور شوکا صحرائى از گفتگو با ثريا درم بخش به همراه نمونه اى از کارهاى او را در بالاى اين صفحه مى بينيد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۲۶ جولای ۲۰۰۷ - ۴ مرداد ۱۳۸۶
اميد آرام
معظمه بانوزاده در روستايی در حوالی بيرجند سی و چند سال است که يک قوطی حاوی زعفران را در اتاقش نگهداری می کند که مادرش هنگام عروسی به او داده است.
اين زعفران بعد از سه دهه هنوز سالم مانده و رنگ و بوی تازه ای دارد که خاطرات گذشته را زنده می کند. زمانی که روستای محل زندگيش معدن زعفران بود و گل های ارغوانی آن پائيز را چون بهار زيبا می کرد.
در طول اين سال ها برخی از کشاورزان بيرجندی به دليل خشکسالی و افزايش قيمت زرشک در مقايسه با زعفران، کاشت زعفران را کنار گذاشته و به جای آن زرشک کاشته اند.
با اين حال کشاورزان قديمی منطقه می گويند زعفران را ترجيح می دهند چون توليد آن دردسرهای کمتری دارد.
زعفران در مناطق نيمه گرمسيری که تابستان های گرم و خشک دارد مثل گناباد، قائن، فردوس، تربت حيدريه و بيرجند به خوبی می رويد. در برخی از جاهای ديگر هم آن را می کارند.
پياز زعفران را که به اندازه فندق يا گردو است کشاورزان چند تا چند تا در فاصله ۲۵ سانتی متری از همديگر در رديف های منظم می کارند. اين پيازها معمولا شش تا هفت سال عمر مفيد دارند و محصول مرغوبی می دهند اما بعد از آن محصول کم می شود و کيفيت آن افت می کند.
فصل برداشت زعفران مهر و آبان است و معمولا از شروع تا پايان فصل برداشت حدود ۲۰ روز طول می کشد. در اين مدت زنهای روستايی هر روز صبح قبل از طلوع خورشيد گل های زعفران را می چنيند. بهترين وقت برداشت همين صبح زود است که کيفيت و عطرزعفران حفظ می شود.
بعد از چيدن گل های بنفش زعفران، سه کلاله قرمز رنگ ميله ای شکل و سه خامه زرد رنگ را که در وسط گل قرار گرفته از گلبرگ ها جدا می کنند و در محيطی دور از رطوبت و نور مستقيم به مرور خشک می کنند تا برای عرضه به بازار آماده شود. اين همان زعفرانی است که در خراسان جنوبی آن را "با ريشه" می نامند و در دنيا خريداران بسياری دارد.
برخی کشاورزان اين دو قسمت را از هم جدا می کنند و کلاله های قرمز را که بعد از خشک شدن به رنگ تيره در می آيد به نام زعفران "بی ريشه" يا "سرقلم" با قيمت بالاتری می فروشند.
در ايران حدود ۵۰هزار هکتار زمين به کاشت زعفران اختصاص دارد و حدود ۵۰۰ هزار کشاورز از اين طريق زندگی می کنند.
زعفران درجه يک هم اکنون در بازار کيلويی ۵۷۰ هزار تومان معامله می شود ولی کشاورزان زعفران را کمتر از ۴۰۰ هزارتومان می فروشند.
رقبای ايران
زعفران علاوه بر مصارف غذايی، در صنايع دارويی و آرايشی مصرف دارد و رنگ و طعم منحصر به فردش شاخص ترين ويژگی آن است و برای همين زعفران گرانترين ادويه جهان است.
ايران بزرگترين توليد کننده زعفران در جهان است و نزديک به ۸۰ درصد زعفران دنيا را توليد می کند اما کشاورزان ايرانی سود چندانی از اين محصول نمی برند.
ايران سال گذشته نزديک به ۲۳۰ تن زعفران توليد کرده بود اما امسال به دليل خشکسالی توليد زعفران تا حدود ۲۵ درصد کاهش يافته و توليد آن به حدود ۱۹۰ تن رسيده است.
اسپانيا مهمترين رقيب ايران در توليد زعفران است و ميگويند بخشی از زعفران توليد شده در ايران به اسپانيا منتقل می شود و بعد از بسته بندی به نام زعفران اسپانيا در بازار عرضه می شود.
بسته بندی مشکل اصلی زعفران ايران است و نزديک به ۷۵ درصد زعفران توليد شده به صورت فله ای صادر می شود.
کشورهای ايتاليا و يونان نيز از توليد کنندگان زعفران به شمار می روند و به همراه اسپانيا بازار اروپا را در دست دارند. قيمت زعفران اين سه کشور در مقايسه با زعفران توليد ايران بسيار بالاست و اين کشورها سعی دارند با استفاده از تکنيک های جديد بازاريابی با زعفران ايران رقابت کنند.
ايران نيز می کوشد با افزايش کيفيت و عرضه زعفران در بسته بندی های مناسب ضمن گسترش نفوذ خود در بازارهای اروپايی، بازارهای تازه ای در شرق آسيا پيدا کند.
ظاهرا افغانستان و چين هم در سالهای اخير شروع به توليد زعفران کرده اند، و چون به نيروی کار ارزان دسترسی دارند، توليد کنندگان ايرانی نگرانند که بازار صادرات زعفران ايرانی را کساد کنند.
اين گروه می گويند برای حفظ صادرات زعفران بايد در زمينه توليد و فرآوری تلاش های بيشتری صورت گيرد و بازارهای تازه ای برای عرضه اين محصول شناسايی شود.
قيمت زعفران در يک سال گذشته بسيار بالا رفته که عمده ترين دليل ان کاهش توليد بوده است. کشاورزان که در سال های گذشته مدام با کاهش قيمت رو به رو بودند اميدوارند بخشی از کاهش توليد با قيمت های جديد جبران شود تا آنها مجبور نشوند زعفران را به اميد به دست آوردن درآمد بيشتر با کشت محصولی ديگر عوض کنند.
اگر چه توليد و قيمت زعفران ایران در اين سالها کم و زياد شده اما کيفيت آن همچنان عالی و در جهان بی رقيب است.
معظمه بانوزاده هم امسال برای عروسی دخترش يک قوطی زعفران اعلای بيرجندی به او هديه داده که سی سال بعد همين رنگ وبوی تازه امروز را خواهد داشت.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۲۳ جولای ۲۰۰۷ - ۱ مرداد ۱۳۸۶
زنان ايرانی که می کوشند در پهنه های نوينی گام بردارند، اکنون به زمينه نگارگری و تزيين کتاب هم وارد شده اند. برگزاری نمايشگاه نگارگران جوان در موزه نگارستان در مجموعه فرهنگی تاريخی سعد آباد در تهران نشانی از اين تلاش است. در اين نمايشگاه کارهای چهار زن هنرمند به نامهای لوزا شريف، سونا خليل زاده، سحر سيد نژاد، و مهری فيناستيان را به نمايش گذاشته اند.
برای ايرانيان هنر نفاشی و مينياتور و تزيين کتاب، هنری است بومی و بسياری پيشينيه آن را به نقاشيها و نگارگريهای مانی در کتاب ارژنگ دراوائل قرن سوم ميلادی می رسانند.
گرچه با آمدن اسلام به ايران، هنرهای تصويرگری و مجسمه سازی از بين رفت، اما جلوه های هنر نقاشی در آرايش کتابها و خطاطيها در متون ايرانی و اسلامی خود را نشان داد و ايرانيان کوشيدند بار ديگر هنرهای ملی خود را زنده کنند. هنر تذهيب و آرايش کتابها با سبک و شيوه های گوناگون نماينده هنر ايرانی در عصرهای گوناگون شد. در قرن چهارم سادگی تذهيب نمايان است و در قرن پنجم و ششم متانت و انسجام در تذهيبها وارد شد. قرن هشتم نمايشگر قدرت و شکوه هنری است. در قرن دهم ظرافت هنری همراه با تجمل و تزيين وارد نگارگری می شود.
با آمدن صنعت چاپ، تزيين کتاب از رونق افتاد و نگارگری و مينياتورها به حاشيه ديوانهای شعر و برخی از کتابها رانده شد.
سيد محمود افتخاری در کتاب "نگارگری ايران" می نويسد: "نزديک به يک قرن است که هنرشناسان غربی واژه مينياتور را برای توصيف نگاره های پر رمز راز و دل فريب موجود در نسخه های خطی، مرقعات و ديگر آثار مصور ايرانی مصطلح کرده اند و به فرهنگ لغات ما راه يافته است. محافل هنری آن را به صورت گسترده ای در گفته ها و نوشته های خود به کار گرفته اند."
اما سازمان دهندگان نمايشگاه نگارگری در موزه نگارستان ترجيح داده اند اين هنر را همانا "نگارگری" بنامند، چون به گفته آنها، نگارگری يک هنر سنتی ايرانی است که از دوران ساسانيان و از کتاب ارژنگ مانی به ما رسيده است.
لوزا شريف، يکی از چهار هنرمندی که در اين نمايشگاه آثارشان را به نمايش گذاشته اند، می گويد: با ظهور اسلام نگارگری متوقف شد و پس از مدتی دوباره رواج پيدا کرد. حالا اين هنر خيلی کمرنگ شده و هدف سازمان دهندگان اين نمايشگاه دوباره پررنگ کردن آن و ترويج نگارگری است.
در اين نمايشگاه می توان نمونه هايی را از تذهيب و تشعير ديد که در آنها از تصاوير پرنده ها و جانوران افسانه ای استفاده شده است. معمولا، تذهيب و تشعير برای آرايش حواشی نگاره ها و جلد و صفحات کتاب به کار می رود.
نگارگران برای انجام يک قطعه تذهيب معمولا پاره ای از طرحشان را روی يک کاغذ پوستی ترسيم می کنند، سپس آن طرح را روی يک مقوا منتقل می کنند، تا با استفاده از مرکب قهوه ای يا آبرنگ تصوير را زنده تر کنند. بعد از آن گل ها با رنگ های آبی و صورتی و سبز و نارنجی کمرنگ منقش می شود و در پی آن رنگ طلايی به کار می رود. و اما مهمترين بخش کار نگارگری همانی است که در مراحل پايانی انجام می شود: قلمگيری سياه که هر چه ظريفتر باشد، ارزش کار بيشتر است. پردازش يک نگاره مذهب با آبرنگ انجام می گيرد.
در هر حال نگارگران و نقاشان مينياتور بيشتر مردان بوده اند. اکنون چند تن از زنان ايرانی در اين پهنه هم مردان را به چالش کشيده اند و نمايشگاهی از کارهای خود را در موزه نگارستان در مجموعه هنری سعدآباد به نمايش گذاشته اند. اين نمايشگاه از ۲۹ تير تا ۴ مرداد ماه ادامه دارد.
شوکا صحرايی در گزارش مصور بالا با اين هنرمندان جوان گفتگو کرده است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۸ جولای ۲۰۰۷ - ۲۷ تیر ۱۳۸۶
تصور کنيد در جمعی نشسته باشيد که همه با هم می گويند و می خندند و شما اندک چيزی را از صحبت ها و شوخی های جمع متوجه می شويد. و اگر خدای نکرده، در اين ميان از شما سوالی را با لحنی سريع بپرسند و شما باز هم نفهميد، حس تلخ خجالت توام با سرخوردگی برای مدتی طولانی رهايتان نخواهد کرد.
بسياری از ايرانی های مقيم کانادا می گويند که بطور روزمره با مشکلات ناشی از خوب ندانستن زبان انگليسی دست و پنجه نرم می کنند. فرضا اگر هم شما هنگام خريد به نحوی منظورتان را برسانيد و منظور فروشنده را بفهميد، اما وضعيت در مطب پزشک کاملا متفاوت است. چون در آنجا مجبوريد يا از دانش به مراتب بهتر فرزندان جوان خود استفاده کنيد يا اصلا از خير پزشک و درمانش بگذريد.
به گفته مهاجران ايرانی، معمولا افرادی که بدون آمادگی مقدماتی برای آموزش زبان انگليسی و در سنينی بالاتر از ۱۵ و ۱۶ سال وارد کانادا شده اند، با مشکل بيان مواجه اند و دست به دامان اعضای جوانتر خانواده می شوند.
مسلما، کانادا هم به مانند ديگر کشور های مهاجر پذير دوره های آموزش زبان ويژه مهاجران برگزار می کند. اما يک دختر ايرانی تبار کانادايی می گويد که از آن دوره ها راضی نبوده، چون آموزگارش يک بانوی چينی بوده و زبان انگليسی را با لهجه چينی به او تدريس کرده است!
اکثر مهاجران در اين مورد اتفاق نظر دارند که قرار گرفتن در محيط زبان انگليسی راه آموزش آن را هموارتر می کند، اما باز هم به گفته برخی از اين مهاجران، زبان را به گونه ای فرا نمی گيريد که بتوان با استفاده از آن با مردم بومی دوستی پايداری برقرار کرد. يک دختر ايرانی ديگر در کانادا می گويد، لذتی که از معاشرت با دوستان فارسی زبانش حاصل می شود، در گفتگو با دوستان انگليسی زبانش محسوس نيست؛ در نتيجه نمی توان به دوستی با افراد انگليسی زبان اميدوار شد.
اما يک پسر ايرانی در کانادا معتقد است که عمدتا تفاوت های فرهنگی است که مانع از ايجاد ارتباط محکم با مردم محلی می شود، نه مشکل زبان. به عبارتی ديگر، همدلی از همزبانی بهتر است.
با وجود اين، همه بدون استثنا بر اين باور اند که زبان محل اقامت تازه شان را بايد به هر نحوی که شده، فرا بگيرند. برای رسيدن به اين هدف شماری به دوره های آموزشی می روند، عده ای هم خودشان را در ميان جمع انگليسی زبان می افکنند، با اين اميد که محيط انگليسی کمکشان کند و عده ای هم ساعت ها تلويزيون تماشا می کنند و زيرنويسش را روشن می گذارند. برخی تلاش می کنند از زبان مادری شان کمتر کار بگيرند و انگليسی را تمرين کنند که در نتيجه واژگان بيگانه به راحتی در زبان مادری شان برای خود جا پيدا می کند.
برخی از اين مهاجران می گويند که سيستم آموزش انگليسی در ايران با موازين انگليسی رايج در کانادا سازگار نيست و اين هم بر مشکلات تطبيقشان با جامعه کانادا افزوده است.
پوپک راد و هیلدا هاشم پور در گزارش مصور بالا با چند تن از ایرانیان ساکن کانادا گفتگو کرده اند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۲ جولای ۲۰۰۷ - ۲۱ تیر ۱۳۸۶
اميد آرام
شهر قم از مهم ترين شهرهای مذهبی ايران به دليل قرار گرفتن در نزديکی کوير مرکزی ايران، با مشکل کم آبی مواجه است. اين مشکل منحصر به شهر قم نيست و اکثر شهرهای مناطق مرکزی ايران نظير کاشان، يزد و کرمان نيز با کم آبی مواجه اند. خشکسالی چند سال اخير نيز مسئله کمبود آب را در اين منطقه ايران شدت بخشيده است.
عمده آب شهر قم از منابع زير زمينی و سد پانزده خرداد تامين می شود که بر روی رودخانه قم رود احداث شده است.
در سال های اخير برنامه هائی برای برطرف کردن کمبود آب آشاميدنی شهر قم انجام شده اما به دليل گسترش شهر و افزايش جمعيت، فقط برای مدت کوتاهی جوابگوی نيازهای شهروندان قمی بوده است.
بخشی از آب اين شهر تا سال های پيش از انقلاب از چاه های عميق اطرف رودخانه قم رود تامين می شد. بعدها با افزايش مصرف، بر تعداد چاه ها افزوده شد اما منابع آب اين منطقه جوابگوی نيازهای روزافزون شهر نبود.
در سال های اول انقلاب چاه هايی در منطقه دشت علی آباد حفر شد که ذخيره آبی قابل توجهی داشت. انتقال آب دشت علی آباد به شبکه آب شهر قم تا مدتی مشکل کم آبی را برطرف کرد اما دوام چندانی نياورد.
در پی آن دولت تصميم گرفت سدی بر روی رودخانه قم رود بسازد که در سال ۱۳۷۳ به بهره برداری رسيد. اکنون بخشی از آب شهر از اين سد تامين می شود اما اين سد نيز نتوانسته معضل آب آشاميدنی شهر قم را برطرف کند.
در حال حاضر طرحی برای انتقال آب رودخانه دز به شهر قم در دست اجراست. اجرای اين طرح از چند سال پيش آغاز شده اما پيشرفت چندانی نداشته و بر اساس برخی گزارش ها تنها يک چهارم آن انجام شده است.
از آنجا که آب های زير زمينی و آب های جاری شهرقم مناسب نوشيدن نيست يکی از دغدغه های روزانه ی مردم تهيه آب آشاميدنی است. بدين ترتيب بنظر می رسد با آنکه برای آبادانی اين شهر به خاطر اهميت مذهبی و سياسی روز افزون آن تلاش بسيارشده، اما مشکل آبی که بتوان نوشيد هنوز حل نشده است.
شوکا صحرائی در گزارش مصور بالا با عده ای از شهروندان قم در اين مورد گفتگو کرده است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب