Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
Subscribe to RSS - ایران
ایران

مقالات و گزارش هایی درباره ایران


کيومرث درم بخش مستند ساز ايرانی در تاريخ ۴ دی ۱۳۲۴ مصادف با ۲۵ دسامبر ۱۹۴۵ درست در پايان جنگ جهانی دوم به دنيا آمد.

آشنائى او با فيلم هاى مستند از کودکى و در دبستان سن لوئى تهران آغاز شد. در همان سال ها  با نام شخصيت هائی مانند صادق هدايت و نيما يوشيج، که آنها نيز مانند وی در همين مدرسه تحصيل کرده بودند، آشنا شد و همين آشنائی باعث شد که بعدها وی فيلم بوف کور صادق هدايت با بازيگری پرويز فنی زاده و فيلم فضاها و طبيعت، بر اساس شعری از نيما يوشيج، را تهيه  کند.

درم بخش عکاسی را از ۹ سالگی شروع کرد و در سن ۱۳ سالگی عکاس حرفه ای شد و با مجلات سپيد و سياه، زن روز، روشنفکر، ترقی، آسيای جوان و صبح امروز همکاری می کرد.

معمولا نيمی از روز را در مدرسه سن لوئی تحصيل و مابقی را به کار روزنامه نگارى اختصاص می داد. اين تجربه او را با  تصوير و قاب بندی و نور پردازی و ترکيب رنگ آشنا کرد.

درم بخش بعد از گرفتن ديپلم به فرانسه رفت و در مدرسه سينمائی وژيرار مشغول به تحصيل شد و پس از اتمام تحصيلات به ايران بازگشت.

کار مستند سازی را با فيلم ساربانان کوير آغاز کرد و تا به امروز در طى ۳۵ سال کار سينمائى اش بيش از ۱۰۰ فيلم مستند  تهيه و کارگردانی کرده است.

خود او درباره فيلم هايش می گويد : من در طول ۳۵ سال مستند سازی ۵ شاخه فيلم سازی در زمينه مستند را دنبال کرده ام.

يک بخش شامل مردم شناسی است که علاقه بسيار زيادی به آن دارم و اقوام ايرانی را در بر مى گيرد.

بخش ديگر در ارتباط با اديان است که چگونه اديان مختلف توانسته اند در کنار هم در يک کشور و در طی هزاران سال با تعامل دوستی و صلح زندگی کنند.

در بخش ديگر به زير زمين پرداختم. حدود يک سال و نيم زير زمين زندگی کردم و نتيجه آن فيلمی از کار کارگران در معدن فيروزه نيشابور و همچنين کار و تلاش و زندگی کارگران در معدن ذغال سنگ زيرآب ساری بود.

يکی از شاخه هائی که بخش قابل توجهی از کارهای من را شامل مى شود محيط زيست است که البته علاقه شخصی من به اين بخش بسيار زياد است.

بخش ديگری نيز در ارتباط با ميراث فرهنگی ايران است. فيلم « قلبم، بَم » از اين قبيل است.

در اين فيلم دوربين را دستم گرفتم و در قلعه دويدم، صدای قلبم را در فيلم می شنويد. ٦ ماه بعد اين بنای ۲۲۰۰ ساله فرو ريخت، مقبره کوروش که مانند يک زيگورات است ، رازهای پل خواجو و يا چهار فيلمی که رازهای تخت جمشيد را برملا مى کند و فيلم های بسيار ديگری که در مجموع، صد فيلم مرا تشکيل می دهند.

به پاس ۳۵ سال تلاش بی وقفه اين هنرمند در عرصه سينما در روزهای ۲۰ و ۲۱ خرداد ماه مراسمی تحت عنوان "صد فيلم از کيومرث درم بخش به پاس ۳۵ سال مستند سازی" در خانه هنرمندان ايران در تهران برگزار و از وی تجليل  بعمل می آيد که در اين برنامه مجموعه اى از فيلم های او از جمله "جَرَس"، "بوف کور"، "سنگ افراشت ها"، "باغ های مقدس سنگی" ،"سنگ نگاره های جادوئی"، "انسان و شبان"، "WARNING  " و" کسوف" به نمايش در می آيند.

در گزارش مصورى که شوکا صحرائى فراهم کرده کيومرث درم بخش از خودش و کارهايش مى گويد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
امید آرام

از کارت هوشمند بنزین تا کارت اعتباری بانک

همزمان با سهمیه بندی بنزین  این سئوال پیش آمده که کارت هوشمند چه خاصیتی دارد و چرا دولت اصرار دارد که همه صاحبان خودروها و موتورسیکلت ها از این کارت ها داشته باشند.

مجلس ایران سه سال پیش به دلیل افزایش مصرف بنزین، دولت را موظف کرد تا برای کنترل مصرف بنزین، کارت های ویژه ای طراحی و آن را در اختیار صاحبان خودروها بگذارد. وزارت نفت به عنوان مجری طرح کارت هوشمند انتخاب و کار آغاز شد. به دلیل پیچیدگی فنی، تولید کارت و نصب کارتخوان سه سال طول کشید.

نصب کارتخوان نیاز به یک شبکه انتقال اطلاعات دارد. ساده ترین شکل ارتباط یک خط تلفن مخصوص برای انتقال داده هاست که در بسیاری از پمپ بنزین های بین راهی و جاده ای ایران چنین امکان ندارد. بیشتر از ٢٢٠٠ پمپ بنزین در ایران وجود دارد که بخشی از آنها در نقاط دور افتاده قرار دارند و امکانات ارتباطی آنها محدود است.

با وجود مشکلاتی که در مرحله آماده سازی طرح وجود داشت سرانجام بعد از فراز و فرود بسیار کارت ها آماده و توزیع آن در زمستان سال گذشته شروع شد.

همزمان با شروع مرحله توزیع کارت ها، مجلس تصمیم گرفت تا بنزین از خرداد سال ٨٦ سهمیه بندی شود. یکی از مهمترین ابزارهای سهمیه بندی نیز کارت هوشمند بنزین در نظر گرفته شد که بر اساس آن می توان حجم معینی بنزین را به هر خودرو اختصاص داد.

با رسیدن خرداد هنوز یک میلیون خودرو و دو میلیون موتور سیکلت کارت هوشمند بنزین ندارند.

آخرین آمارها نشان می دهد که هشت میلیون خودرو و نزدیک به همین تعداد موتور سیکلت در ایران وجود دارد و هر کدام از این وسایل نقلیه به یک کارت هوشمند بنزین نیاز دارد.

برای راه اندازی کارت هوشمند بنزین نزدیک به ٧٠ میلیارد تومان هزینه شده است.

سوای مشکلاتی که سهمیه بندی بنزین و محدویت های مصرف ممکن است ایجاد کند، کارت هوشمند سوخت می تواند تا حدودى جلوی قاچاق بنزین را بگیرد.

مصرف روزانه بنزین در ایران بیشتر از ٧٣ میلیون لیتر است که ٣٠ میلیون لیتر آن از طریق واردات تامین می شود. ایران سال گذشته بیشتر از ٥ میلیارد دلار برای وارد کردن بنزین هزینه کرد. هر لیتر بنزین ١٠٠ تومان است و به دلیل ارزان بودن این ماده سوختی، قاچاق آن به شدت رواج دارد و میزان قاچاق این محصول روزانه یک میلیون لیتر برآورد شده است.

عرضه میزان معینی سوخت یکی از ویژگی های کارت هوشمند بنزین است و پیش بینی شده است تا از این کارتها برای نقل و انتقال وجه نقد نیز استفاده شود.

کارت بانکی 

سرنوشت کارت هوشمند بنزین با مشکلاتی گره خورده که پیش بینی آینده این کارت ها را دشوار کرده است، ولی حتی اگر این کارتها بتواند به کنترل مصرف بنزین کمک کند، به هدفش رسیده است.

چون انتقال وجه نقد با کارت های بانکی به اندازه کافی مسئله دار هست و به نظر نمی رسد کارت های سوخت با گرفتاری های که پیش رو دارد، در این عرصه موفقیتی به دست آورد.

در ایران بیشتر از ٢٠ میلیون کارت بانکی وجود دارد اما هنوز این کارت ها جایگزینی برای پول نقد به حساب نمی آید و بیشتر مردم ترجیح می دهند براى خريد، سفر و کارهاى ديگرشان از پول نقد استفاده کنند.

بر اساس گزارش بانک مرکزی ایران، بیشتر از هفت هزار دستگاه خودپرداز(عابربانک) در ایران نصب شده است و تعداد پایانه های فروش کالا به حدود ١٤٠هزار دستگاه رسیده است.

با وجود این، هنوز حجم استفاده از اسکناس به شدت بالاست و بر اساس آمار بانک مرکزی هفت میلیارد و ٦٠٠ میلیون برگ در ایران در جریان است.

سرانه اسکناس در ایران ١١١ برگ برآورد شده است در حالی که میانگین سرانه اسکناس در کشورهای پیشرفته ١٢ برگ و در کشورهای همسایه نظیر پاکستان ٥٠ برگ بیشتر نیست.

به دلیل استفاده زیاد از اسکناس، عمر اسکناس در ایران بسیار پائین است و هر ساله برای جمع آوری اسکناس های فرسوده بیشتر از ١٢ میلیارد تومان هزینه می شود.

سالانه حدود یک میلیارد و ٢٠٠ میلیون برگ اسکناس فرسوده جمع آوری و سوزانده می شود.

کارت های بانکی موجود در ایران به "کارت پول" معروف است، وسیله ای برای نقل و انتقال پول است و کارکرد اعتباری ندارد. به این معنی که اکثر دارندگان این کارت ها، فقط از آنها برای برداشت پول از حساب بانکی شان استفاده می کنند.

تازه همین کار ساده هم با مشکلاتی همراه است. اکثر اوقات عابر بانک ها خراب است و صاحبان کارت های بانکی نمی توانند از آن استفاده کنند و گاه ناچارند به چند عابر بانک مراجعه کنند تا شاید موفق شوند مبلغی پول از حسابشان بردارند.

به تازگی برخی بانک ها امکانات تازه ای برای مشتریان خود در نظر گرفته اند که از طریق آن می توان با "کارت پول"، به حساب کسی پول واریز و از برخی مراکز خرید کرد.

این وضعیت نشان می دهد که بانکداری ایران هنوز به شدت سنتی است و تا رسیدن به دنیای بانکداری الکترونیک و استفاده گسترده از کارت های اعتباری راه دشواری در پیش دارد.

به هرحال دلیل سهمیه بندی هرچه که باشد،  اگر مایه کاهش مصرف بنزین شود  دست کم تا حدی از آلودگی هوا که گریبان گیر شهرها ی بزرگ است خواهد کاست.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

حاجى فيروزها با صورت و دست هاى سياه، لباس سرخ و كلاه مقوائى كه به سر دارند با صداى دايره زنگى ها و شعر و آوازشان بشارت رسيدن نوروز و بهار را در شهرها پركرده اند. حاجى فيروزها اگرچه تنها قاصدان جشن هاى بهاره نيستند اما شناخته ترين و مردمى ترين آنها هستند.

حاجى فيروز شخصيتى قديمى در فرهنگ ايرانی است. در روستاهاى خراسان ننه خانوم بوده، در خمين و اراك به ننه نوروز معروف بوده، در آذربايجان ننه مريم، در گيلان عروس گله و در جاهاى ديگر به اسم هاى ديگرى مثل بابانوروز، عمو نوروز و گله خان خوانده مى شده است. هنوز هم در گوشه و كنار ايران بعضى از اين اسم ها متداول اند.

به روايتى صورت سياه حاجى فيروز نشانه به سررسيدن سياهى زمستان و سرما و لباس سرخ و دايره زنگى اش دعوت به شادى و رفع كينه هاست.

بسيارى معتقدند كه صورت سياه، لهجه مخصوص و تكيه بر كلمه ارباب كه از مشخصه هاى شخصيت حاجى فيروز هستند با حضور برده هاى سياه در ايران و نقش احتمالى آنها در سرگرم كردن ارباب هايشان در جشن نوروز ارتباط دارد. ادامه اين سنت با آزاد شدن برده ها شخصيت حاجى فيروز را به كوچه و بازار كشاند و باعث مردمى تر و فراگيرتر شدن رقص و نمايش شادمانه آنها شد. امروز در خيابان ها و معابر هر شهر بزرگ و كوچكى در ايران حاجى فيروزها بشير نوروز اند.

گزارش عليرضا واصفى و نازنين معتمدى از يك گروه جوان و نوجوان حاجى فيروز را در بالاى اين صفحه ببينيد. 

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

هر تهرانی ای که به کارهای هنری یا لوازم قدیمی علاقه داشته باشد، گذرش چند باری به جمعه بازار چهارراه استانبول که در پارکینگ طبقاتی پروانه برپا می شود افتاده است. پارکینگی که جمعه ها تردد اتومبیل ها بسیار کمتر از آدم هاست.

از شیر مرغ تا جان آدمیزاد

از چهارراه استانبول چند قدمى به سمت بهارستان بروید، پاركينگ و ازدحام اتومبیل ها و آدم ها خودنمایی می کند. پاركينگ شبيه يك نمايشگاه بزرگ است كه در آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می شود. فقط کافی است حوصله داشته باشید و از هر بساطی که روی زمین پهن شده به سادگی عبور نکنید.  خریداران و فروشندگانی از هر ملیت و نژادی در آنجا پیدا می شوند. بیشتر توریست هایی که به تهران می آیند سری هم به این بازار می زنند. در بین فروشندگان هم از قومیت های مختلف ایران ترک، کرد، ترکمن، جنوبی گرفته تا افغان، قفقازی، پاکستانی و غیره یافت می شود.

البته خیلی از فروشندگان این بازار عتیقه فروش ها و مغازه داران ناصرخسرو هستند که جمعه ها را از دست نمی دهند و جنس هایشان را برای فروش به اینجا می کشانند. بعضی از خریدارها که هر جمعه اینجا پرسه می زنند مجموعه داران صفحه، رادیو، گرامافون، عکس های قدیمی، انگشتر، تمبر و چیزهای دیگر هستند که به امید پیدا کردن شیئی قيمتى به اینجا می آیند.

طبقه اول بیشتر ظروف، تمبر، کتاب و صفحه های قدیمی است. طبقه دوم فرش، میز، صندلی های لهستانی و ظروف مسی. طبقه سوم پارچه و لباس های هندی، افغانی و ترکمنی كه فروشندگانشان غالبا از راه های دوری به اینجا می آیند.

کریم پیلتن که در بندر ترکمن زندگی می کند ماهی یک بار به ترکمنستان می رود و از آنجا لباس های سنتی و قدیمی ترکمن ها را برای فروش به جمعه بازار تهران می آورد. او هر پنجشنبه از بندر ترکمن راهی تهران می شود و جمعه شب باز می گردد.

بيشتر لباس ها و روسرى ها رنگ هاى شاد دارند. قرمز، زرد، نارنجى. اکثرا راهروهاى اين طبقه تقريباً شلوغ تر هستند و هجوم رنگ ها آدم را غافلگير مى كند.

طبقه بعدی بیشتر صنایع دستی، گلیم و فرش هایی است که عمر زیادی ندارد و توسط هنرمندان جوان ساخته شده است. در این طبقه چشمتان به صندوقچه ها و سبدهای چینی و لباس های دیگر کشورهای آسیای شرقی هم می خورد. حتى جمعه بازار هم نتوانسته از تولیدات آنها در امان باشد.

اگر جيب آدم پر از پول باشد، حتى اگر قصد خريد هم نداشته باشد، خواه ناخواه چيزى يا چيزهايى براى خريدن در جمعه بازار پيدا مى كند. در هر صورت در جمعه بازار بايد حواس جمعى داشت و چانه زنى را نيز فراموش نكرد. چون فروشندگان اكثرا قیمت های گزافى می گویند كه بعدا با کمی تخفیف آن را به مشترى بفروشند.

جمعه بازار از ساعت ٩ صبح تا ٥ بعد از طهر فعال است. کباب کوبیده با نان و دیزی که بویش همه پارکینگ را برداشته هم به عنوان غذا در رستوران موقت طبقه دوم برای خریدارانی که می خواهند جمعه را با یک غذای ایرانی بگذرانند، آماده است.

مشتری هایی شبیه اجناس

مشترى هاى جمعه بازار هم مثل اجناس اين نمايشگاه عجيب و غريب، متنوع و متفاوت هستند. همه جور آدمى را در آنجا مى توان ديد. با لباس های قديمی یا قومى و با زیورآلات و انگشترهای قدیمی و عجیب و غریب.  ديدن بعضى از چهره ها در جمعه بازار به اندازه ديدن اجناس مى تواند جالب باشد. اگر كمى دقيق باشید، ممكن است به بعضى چهره هاى آشنا هم بر بخوريد. از جمله خيلى از  هنرمندان، هنرپيشه ها، کارگردان های تئاتر و سینما.

جمعه بازار يكى از پاتوق هاى اساسى اهل هنر است. چه به عنوان فروشنده و چه به عنوان خريدار. سپهر، يكى از فارغ التحصيلان دانشكده هنرهاى زيباست. او طراحى صنعتى خوانده و كار هايش را براى فروش آورده. قاب های چوبی و وسایل تزئینی.  علاوه بر فروشنده هاى دانشجوى هنر يا فارغ التحصيل رشته هاى مختلف هنرى، تعداد زيادى از بازديد كننده ها هم دانشجو يا فارغ التحصيل اين رشته ها هستند. بيشتر آنها بچه هاى معمارى، عكاسى يا طراحى صنعتى هستند.

بعضی از فروشنده ها زندگی و داستان های جالبی دارند. یکی از آنها از فروشندگان  ناصرخسرو است با یک کلاه گیس طلایی و یک کلاه قدیمی و لباس هایی عجیب.  بعضی ها پیر مردهایی هستند که هنوز فکر می کنند نان دانه ای یک تومان است. بعضی از آنها اجناسی دارند که نمی فروشند حتی به بالاترین قیمت اما آنها را هر هفته تا اینجا می آورند.

یکی از فروشنده هاى جمعه بازار علی آقاست. ناشری که سال ها پیش کتاب هاى زیادی منتشر کرده است. اما از بد روزگار بعد از آن ناچار به پرتقال و هندوانه فروشی شده است. حالا هم سر از جمعه بازار در آورده است. او حالا به جای چاپ کتاب،  مجسمه و ظرف های برنزی می سازد و هر جمعه آنها را به همراه اشیاء دیگری که در مغازه دارد به جمعه بازار می آورد.

شهاب آزاده با على آقا گفتگوئى كرده كه همراه با مجموعه اى از عكس ها در گزارش مصور اين صفحه مى توانيد ببينيد.

 

 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

بنا به اطلاعاتى كه در سايت اينترنتى اداره كل حفاظت محيط زيست خراسان جنوبى آمده، آسبادها از قديمى ترين نمونه هاى استفاده از نيروى طبيعت در خدمت انسان هستند كه در ايران دوهزار و هشتصد سال قدمت دارند. مشابه آسبادهاى ايران در هلند و جاهاى ديگر اروپا هم وجود دارد و عده اى معتقدند اين فناورى در دوران جنگ هاى صليبى از ايران به اروپا رفته است.

با توجه به بادهاى معروف به صد و بيست روزه سيستان ايرانى ها با ساخت آسباد بيشترين استفاده را از اين نيروى طبيعى مى برده اند.  آسباد از دو طبقه ساخته شده است. در بخش فوقانى يا آس خانه ديوارهاى منحنى كنارى باد را به طرف پره هائى كه بر تير ثابت آسباد و محور و بازو و بالاخره سنگ آسباد تكيه دارند هدايت مى كنند. طبقه همكف اين مجموعه جاى انباشت گندم و آرد و ابزار ديگر كار است. در استان هاى خراسان، سيستان و بلوچستان بيش از دو هزار آسباد وجود دارد كه اكثرا در آستانه ويرانى هستند.

شهاب آزاده مجموعه اى از عكس ها و يادداشتى از دو سفر خودش در جستجوى آسبادها فراهم كرده كه در اين صفحه مى بينيد.

آسباد چیه؟ اى بلند بالا تر از هر بلند بالا!
شهاب آزاده

سالها پيش در فيلم مغول های پرويز کيمياوی وقتی کاراکترها پشت دری قرار گرفتند  تا از گدار بپرسند 'سينما چيه' ذهن من درگير چند نمای پيش از آن بود که آنها از جلوی اشکال عظيم الجثه‌ای رد شدند که تا حدودی شبيه آسيابی بود که تصويرش را در کتاب دوران کودکيم ديده بودم. در دون کيشوت سروانتس وقتى که او برای رهايی شاهزاده به مبارزه با آنها می‌رفت.

بعدها تصوير آسياب را درفيلم خبرنگار خارجی آلفرد هيچکاک  بر صفحه تلويزيون هم ديدم. نمونه فرنگی را بارها و بارها درکتاب ها و فيلم ها ديدم اما از آن موجودات محير العقول وطنی ديگر  خبری نشد. مگر نه اين که در اين زمان ها بارها با سوپرمن و اسپايدرمن همزاد پنداری کرده بودم اما سياوش و فرود را  در پس پشت ذهنم گم کرده بودم.

تا آنکه عکسهای آنها را در کنای ميراث فرهنگی و جاذبه‌های گردشگری خراسان ديدم. تازه فهميدم اسمشان آسباد است و در خراسان و سيستان و بلوچستان يافت می‌شوند.

امسال برای تهيه گزارش راهی خراسان شدم. از مرتضی پورصمدی فيلمبردار سينما که بيش از شصت هزار کيلومتر خاک ايران را طی کرده سراغ  آسباد ها را گرفتم. گفت طبس مسينا و نهبندان در جنوب خراسان و نشتيقان در شمال خراسان از جمله جاهايی هستند که مى توانی آسباد ها را پيدا کنی. گرچه در پايان صحبت هايش گفت امکان اين که آنها هنوز سالم باشند و کار کنند بسيار کم است.

از بيرجند به اسديه رفتم و از آنجا راهی روستايی  دربن بست جاده به نام طبس مسينا. چشمان تنگ صورت ها برای پذيرايی مهربانانه گشاد شدند. مردم با دستان بی رمقشان آسبادها را نشانم دادند.

خشکسالی و گرما نه تنها آدم ها را از روستاها راهی شهرها کرده و مزارع را از بين برده حتی قلعه‌ها و آسبادها را هم متروک و مهجور ساخته. از قلعه‌های اسماعيلی منطقه به نام مسلمانان و کافران و کل حسن صباح جز تلی خاک هيچ نمانده و آسبادهای طبس مسينا نيز در زير غبار فقر و فراموشی محو شده‌اند.

آسبادها را در طول خط افق ديدم که همچون آدم هايی بيمار و نزاردر انتهای سرنوشتشان صف کشيده اند و تابش نور خورشيد ازلی ابدی از رمقشان انداخته. سال هاست که ديگر کار نمی‌کنند و حتی عکس گرفتن از آنها خطر ناک است. وقتی نزديکشان شدم خشتهای پوک زير پايم را خالی می‌کردند. سی کيلومتر آن طرف تر افغانستان است و کمی پايين تر هامون. زيرلب شعر مولانا را با خود زمزمه می‌کنم : چو اين تبديلها آمد نه هامون ماند و نه دريا. با دست و ذهنی خالی برمی‌گردم بيرجند.

در سفر ديگرم به خراسان ازقطار تهران- مشهد که پياده می‌شوم به طرف تربت حيدريه حرکت می‌کنم و از آنجا به خواف. سواربر موتور يک خوافی  راهی نشتيقان می‌شوم. نرسيده به روستا تابلويی دعوتم می‌کند به ديدن آسبادها.

بر بلندای تپه‌ای بالاخره آسبادها هويدا می‌شوند. بلند بالاتر از هر بلند بالايی با هيبتی عظيم به دوردست ها خيره شده‌اند.  گويی آدم هايی هستند که به نوبت در صفی بی پايان ايستاده‌اند با زلف هايی پريشان و دستانی در حال دعا برای ريزش بارانی که سالهاست خداوند از آنها دريغ کرده است.

وقتی نزديک می‌شوم عظمتشان مرعوبم می‌کند. از هزارتوی آسباد ها می‌گذرم. اهالی روستای نشتيقان سنی مذهب هستند و سنگهای قبرهايشان را عمودی می‌گذارند.  گورستانی در پس پشت آسبادها انتزاعی بودن محيط را دو چندان می‌کند.

آسبادها سال هاست که ديگر کار نمی‌کنند و بچه‌های روستا هم مثل  بزرگسالان غريبه و مسافر به آنها سرک می‌کشند  تا کنجکاويشان را ارضا می‌کنند. اهالی می‌گويند خشکسالی دهه اخيراجازه رويش به گندمی نداده تا ساقه‌های تردش در آسيای آسباد خرد شود.

از نشتيقان در حالى که هوا تاريک شده بيرون می‌زنم. حالا آسبادها را نه در عکسها که در ذهنم به همه‌جای دنيا می‌برم. در ميان راه به عظمت کار پيشينيانم  فکر می‌کنم که در اين گوشه خراسان بزرگ با ترفندی چنين جالب بادهای صد و بيست روزه را در دندانه‌های آسبادها برای مدتی هم که شده مشغول مى ساختند تا دست از سر مردم بينوا بردارند. اما حالا  از آسباد، از گندم، از باران و به قول يکی از اهالی از باد هم خبری نيست. اينجا زمين و زمان متوقف شده است.

چند ماه بعد عکاسی از من آدرس آسباد ها را می‌پرسد. می‌رود و می آيد. شبی که به پایتخت می‌رسد سراسيمه و پريشان می‌پرسم بالاخره آنجا باران آمد. می‌گويد مگر برايت مهم است. می‌گويم برايم مهم است که قطره‌‌های آب پلک های نگران مردم آن ديار را آرام کرده باشد. می‌گويد  آنجا که بودم درهای آسمان به روی زمينيان باز شد.

شب راحت می‌خوابم. می‌گويم حالا ديگر دعای حاج قربان بخشی که می‌گفت "نه برای  آدميان که آبروی تو را بر روی خاک برده‌اند بلکه برای گياهان و جانوران هم که شده بباران" مستجاب شده است.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

گروه همکاران جديد آنلاين فرارسيدن نوروز و بهار سال ١٣٨٦ خورشيدی را به فارسی زبانان وهمه کسانی که در سراسر جهان اين جشن بهاره را برپا می کنند، شادباش می گويند. آرزو می کنيم که سال نو سالی پر از شادمانی، سلامت و صلح برای همه مردم جهان باشد.

تبريک نوروزی را که عليرضا واصفی و نازنين معتمدی به همراه ترانه های نوروزی از اطراف ايران فراهم کرده اند تماشا کنيد.
Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

کیفیت و زیبایی فرش ایرانی شهرت جهانی دارد و فرشهای قم از بهترین هاست. چهار روايت از زنان روستایی، که بیشتر بافندگان این فرشهایند، در باره زندگی شان را در اين صفحه مى بينيد.

 

 

همان گزارش ها با سرعت پایین:

قالی باف اول                                  

قالی باف دوم                               

قالی باف سوم                                  

قالی باف چهارم  

 

 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

در ایران پایانه های گل به زمین های بزرگی گفته می شود که با سوله هایی تقسیم بندی و هر کدام از سوله ها به یک نوع گل اختصاص داده شده، از گل های شاخه بریده (گل هایی که به صورت شاخه شاخه در مغازه ها به فروش می رسند) گرفته تا گل هاى مصنوعی و گیاهان آپارتمانی.


قسمت بیرونی سوله ها نیز به گیاهانی که در باغ و باغچه کاشته می شوند اختصاص دارد.

هر روز پيش از طلوع آفتاب يعنی حدود ساعت ٣:٣٠ تا ٤ صبح وانت بارها و کاميون هايی که از شهرهای مختلف ايران گل بار زده اند به پايانه ها می رسند و انواع گلدان ها و گل های ساقه بريده را به خريداران عمده در بازارهای گل می رسانند.

معمولا در کشورهای ديگر گل های ساقه بريده را با ماشين های مجهز به يخچال و در حالی که تمامی شاخه ها در آب قرار گرفته اند  جابجا می کنند اما در ايران اين نوع گل به صورت فله ای و گاه بعد از يک روز در راه ماندن به پايانه های تهران می رسد تا از آنجا در کل کشور پخش شود.

در حال حاضر تهران مجهز به دو پايانه گل است. اولی بازار گل امام رضا واقعه در جاده خاوران است که از آنجا بيشتر گل به صورت عمده فروشی برای شهرستان ها فرستاده می شود.
 
دومی بازار گل محلات است که در اتوبان شهيد محلاتی قرار گرفته است. از اين پايانه علاوه بر بنکداران (کسانی که گل را به صورت عمده خريداری می کنند) مغازه داران تهرانی و بعضی مصرف کنندگان خصوصی نيز خريد می کنند.

آقای بهروز سلطان محمدی مدير بازار گل امام رضا در مورد مشکلات توليد گل در ايران می گويد:

"مشکلات توليد گل در ايران بسيار زياد است مثلا  هنوز توليد کنندگان از گلخانه های نايلونی استفاده می کنند، بيشتر گل توليدی به دليل نداشتن بازار مناسب و به دليل اين که در ايران گل در سبد خريد خانواده جايی ندارد روی دست گلکار می ماند."
 
اما با همه مشکلاتی که گلکارها با آن مواجه اند و عليرغم خستگی ناشی از نبود تأمين های شغلی و اجتماعی وقتی در پايانه گل به آنها نزديک می شويد سعی می کنند خستگی شان را پشت لبخندی مخفی کنند وبا لحنی که از لطافت گل کاشتن نشان دارد تخم محبتی در دلتان می کارند و می گويند 'گل باشيد اما عمرتان مثل گل نباشد.'

مديا مصور از کار در پايانه های گل تهران گزارش مصوری تهيه کرده که در اين صفحه می بينيد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

هر ساله از ابتدای اردیبهشت ماه با باز شدن غنچه های گل محمدی، گلاب گیری در روستا های اطراف کاشان به صورت سنتی شروع می شود که اغلب تا اوایل خرداد ماه نیز ادامه دارد. البته امسال به علت بارش باران وسردی هوا، گل ها دیر به ثمر رسیدند و گلاب گیری دوهفته به تعویق افتاد.

يکی از مهمترين اين روستا ها نياسر است. نياسر که حدود ٣٥ کيلومتر با کاشان فاصله دارد در منطقه ای کوهستانی با آب و هوايی معتدل در ارتفاعات کرکس واقع شده است. اماکن تاريخی بسياری مانند باغ تالار، آتشکده، غار رئيس، آبشار و غيره از ديدنی های نياسر هستند.

مردم اين روستا از گذشته های دور زندگی خود را بيشتر از راه پرورش گل محمدی می گذراندند. در گذشته به دليل نبودن کارگاه های گلاب گيری، گل های اين روستا به روستا های اطراف برده می شد. اما چندين سال است که با راه اندازی کارگاه های سنتی توسط اغلب باغدارها گلاب گيری نيز در همين روستا انجام می شود

توليد سالانه گلاب در نياسر به بيش از دو هزار تن در سال می رسد که البته يکی از مرغوب ترين انواع گلاب نيز هست.

مهمترين زمان برای چيدن گل، که معمولا به صورت خانوادگی انجام می شود، قبل از طلوع آفتاب است چرا که روستاييان معتقد هستند طلوع آفتاب و تابش آن به گل ها از يک طرف باعث کمرنگ شدن گل و از طرف ديگر باعث از بين رفتن شبنم روی گل می شود که در هر دو صورت عطر گل به شدت کاهش پيدا می کند. به همين دليل سعی می شود در ساعات اوليه صبح کار گل چينی تمام و گل ها برای گلاب گيری به کارگاه ها منتقل شوند.

در کارگاه ها که همگی به صورت سنتی فعاليت می کنند اغلب دو يا سه ديگ وجود دارد معمولا در يک ديگ حدود ٢٥ کيلو گل و در بعضی موارد ٣٠ کيلو گل می ريزند. گلابی که از ٣٠ کيلو گل گرفته می شود را گلاب 'دوآتشه' می گويند.

به گفته يکی از روستايی ها گلاب نيز مانند برنج شمال است که هر چه بماند بهتر می شود. به همين خاطر معمولا گلاب امسال را سال بعد می فروشند.

بعد از چند ساعت کار گلاب گيری، در پارچ های مسی که گلاب را در آن جمع می کنند جدار نازکی از چربی روی گلاب جمع می شود که همان عطر گل يا عطر گلاب است. البته مقدار عطر گل در مقايسه با گلاب  بسيار ناچيز و طبيعتا گران تر است.

از تفاله های گل باقی مانده در ديگ ها نيز به عنوان کود در باغ های گل استفاده می شود. روش تهيه اغلب عرق های گياهی نيز مانند گلاب است.

معمولا در فصل گلاب گيری روستاهای اطراف کاشان به خصوص نياسر پذيرای بسياری از مشتاقان گل و گلاب گيری هستند.

شوکا صحرائی در گفتگو با گلکارها و گلاب گيرهای نياسر گزارش مصوری در اين باره تهيه کرده که در اين صفحه می بينيد.

 

 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

امروزه در همه جاى جهان نان هاى ماشينى به خاطر توليد وسيع تر و ارزان تر و دوام بيشترى كه دارند پر مشترى هستند. اما انواع اين نان ها هرچند به تقليد و با استفاده از همان مواد اوليه نان سنتى طبخ مى شوند از نظر كيفى با نان هاى تنورى دستپخت شاطرهاى پرتجربه قابل مقايسه نيستند.

در جوامعى مثل ايران، افغانستان يا تاجيكستان كه اكثرا نان بخش اصلى و غير قابل تغيير سفره شان است كيفيت و تازگى اين نان از اهميت زيادى برخوردار است تا جائى كه در بسيارى از شهرهاى كوچك و روستاها هنوز پختن نان روزانه بخشى از تدارك غذاست. 

امروز حتى در كشورهاى غربى هم كه مردم بيشتر با خوردن نان هاى ماشينى خو داشته اند توليد و مصرف نان هاى تازه متداول شده و در شهرهاى بزرگ هر روز بر تعداد نانوائى هاى كوچك محلى افزوده مى شود.

دو گزارش تصويرى كه در اين صفحه مى بينيد يكى به آداب پختن نان سنگك و محبوبيت آن در بين ايرانى ها و ديگرى به نان هاى سنتى در تاجيكستان پرداخته است. اين گزارش ها را مديا مصور در ايران و پروانه فيروز در تاجيكستان فراهم كرده اند.

متن زير هم يك بررسى مختصر در باره نان هاى نقش دار تاجيكى است.

نان های نقش دار تاجيکی
پروانه فيروز

نان در فرهنگ خانوادگی تاجيکان از ارج و حرمت ويژه ای برخوردار است و جزء مقدسات عرفی است. از اين جاست که تا نوزادی به دنيا می آيد، پاره ای نان را زير بالين وی درون گهواره می گذارند. يا مهمانی که از راه می رسد، در فرودگاه با نان و نمک استقبال می شود، به گونه ای که چندين نان با اندازه های مختلف روی هم خوابيده است و کوچک ترين آن بر فراز هرم است که رويش يک مشت نمک دارد. تکليف مهمان اين است که يک پاره نان را به نمک بزند و بخورد. اين هرم نان را می توان در سفره های نوروزی تاجيک ها هم ديد که جزو لوازم سفره های نوروزی است.

شايد همين احترام ويژه باعث شده است که تاجيک ها به نحوه پختن نان هم توجهی خاص مبذول می کنند و هنر نانوايی در ميان تاجيک ها شگرد های پيچيده و متفاوتی دارد. هر خانواده از شيوه اى خاص در نان پزی استفاده مى كند و می توان گفت در هر خانواده تاجيک در اين زمينه هنرمندانی چيره دست وجود دارند. اما اين حقيقت مانع موجوديت حرفه خاص نان پزی يا نانوايی نمی شود.

نان تاجيکی با انواع مختلفی که دارد، در سراسر کشور های آسيای ميانه و حتا بيرون از آن محبوب است. دليل اين محبوبيت اصول و شيوه های خاص پختن نان است. تاجيک ها ترجيح می دهند نان را بر فراز آتش تنور های دست  ساز کلالگران (سفالگران) بپزند.

تحولات اجتماعی اخير باعث شده که تعداد هر چه بيشتر مردم به تاون (فر) های برقی رو آورند. اما نانوايی ها همچنان تنور های سنتی خود را حفظ کرده اند و می گويند که بدون آن تنور نان تاجيکی هم آن نانی نيست که بايد باشد.

يک کلالگر (سفالگر) تاجيک می گويد که تنورهايش بيشتر از هر فرآورده ديگرش خريدار دارد چون در واقع، شيوه های سنتی خاص نانوايی تاجيکی را می توان تنها در همين تنور ها به کار برد. همين تنورهاست که نان روزانه بيش از هشتاد درصد مردم تاجيکستان را تامين می کند، يعنی نان تاجيکی محبوب تر از نان های قرصی و مستطيل روسی است.

در نان تاجيکی رنگ هم نقش عمده ای دارد: ميزان سرخی روی نان بيانگر کيفيت آن است، هر چه سرخ تر، بهتر. نانواهای تاجيک می گويند که نحوه آميختن شير و روغن ميزان سرخی نان را تعيين می کند.

نان تاجيکی را می توان بنا به مناطق مختلف تاجيک نشين نيز دسته بندی کرد. نان های معمولی روغنی که در اکثر نانوايی ها تهيه می شود، معروف به فطير است. در اين ميان فطير سمرقندی از ساير فطير ها متمايز است و وجه تمايز آن گياه سياهدانه و زيره و بزرک است که روی آن می پاشند و می مالند.

گروه ديگر نان پزها برای افزودن بر مزه آن روی نان دانه های گردو را هم خرد می کنند. از لحاظ حجم نان های مسچاهی (در شمال تاجيکستان) بزرگتر از ساير نان های تاجيکی اند و به گفته نانواهای مسچاهی، برای تهيه يک نان مسچاهی حدود ده کيلو آرد مصرف می شود. نان های تاجيکی همچنين شامل انواع کلوچه، شيرمال، چپّاتی، بازاری، پيازی، جزّگی و غيره می شود که هر کدام از شگرد ويژه تهيه و در نتيجه، طعمی خاص برخوردار اند.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2025 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.