Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
Subscribe to RSS - ایران
ایران

مقالات و گزارش هایی درباره ایران


فواد نيک زاد

وقتى صحبت از مترو به ميان مى آيد، شايد ذكر اولين نمونه آن يعنى متروى لندن كه نخستين خط اش در سال ۱۸۶۳ ميلادى شروع به كار كرده اجتناب ناپذير باشد.  امروز متروى لندن با ۴۰۸ كيلومتر طول و ۲۷۵ ايستگاه روزانه حدود ۳ ميليون مسافر را جا به جا مى كند.

اما زمانى كه گفتگو بر سر زيبايى معمارى و كار هاى هنرى در مترو باشد احتمالا نمى توان از نام متروى مسكو چشم پوشيد .اين سيستم بزرگ ترابرى علاوه بر اين كه دومين نمونه پر مصرف اين گونه حمل و نقل در دنياست نمايشگاه بسيار عظيمى از هنر "رئاليستى سوسياليستى" هم محسوب مى شود.

اين نوع هنر بيشتر پس از انقلاب كمونيستى روسيه در اكتبر ۱۹۱۷ و كم كم به طور عمده در شوروى سابق رشد کرد. اين جنبش هنرى مى خواست هدف ها و ايدئولوژى هاى سوسياليستى و كمونيستى را به شيوه اى واقع گرايانه به نمايش بگذارد و براى آنها تبليغ كند و از همين رو برخى از هنر شناسان ارزش هاى هنرى بسيارى از اين آثار را مورد سؤال قرار مى دهند و آنها را بيشتر شعار و تبليغ سياسى مى دانند.

با ين همه اما اكنون متروى مسكو (بنا شده از سال۱۹۳۵) به عنوان موزه اى از بهترين هاى اين نوع هنر در سراسر دنيا مطرح است.

متروى تهران

در تهران اولين خط آهن رو زمينى در حدود ۱۱۰ سال پيش در زمان ناصرالدين شاه قاجار بين دروازه شهر رى  و ميدان باغ شاه ساخته شد.  اما اولين برنامه ريزى ها براى مترو يا قطار زير زمينى اين کلان شهر به سال ۱۳۵۰ خورشيدى باز مى گردد كه كار اجرايش در سال  ۱۳۵۶شروع شد.

اولين خط متروى تهران در سال ۱۳۷۷ آغاز به كار كرد. متروى تهران با طول شبكهٔ ۹۰ كيلومتر رتبهٔ بيستم را در بين قطارهاى شهرى كشورهاى جهان دارد و با وجود اين كه از نظر تعداد جابه جايى مسافر در روز در بين متروهاى بالاى يك ميليون مسافر در روز قرار دارد، وضعيت آن از نظر تعداد ايستگاه ها مطلوب نيست.

اما در بررسى مترو از نظر ويژگى هاى هنرى بايد گفت كه نکته مهم در انتخاب و نصب كارهاى هنرى دراين مكان ها اين است که اولا دكوراسيون فضاى مترو به گونه اى مستقل از محيط شهرى است و با تزيين فضاهاى داخلى هم متفاوت است.

 به عبارتى فضاى مترو چيزى ميان اين دو است. فضاى پيرامون آن بسته است در نتيجه فضائى داخلى ست اما نمايشگاه، موزه ويا خانه نيست. هرچند مردم زيادى در آنجا رفت و آمد دارند اما  قصد و فرصت ديدار كارهاى هنرى را ندارند. حتى شايد بتوان گفت كه آدم ها در مترو بيشتر از روى شهر عجله دارند  چون تنها هدفشان عبور است در حالى كه سطح شهر گردشگر هم دارد .

به همين خاطر بايد كار هنرى كه در مترو نصب مى شود هم بر بيننده اثر خوبى بگذارد و هم ديدن آن وقت گير نباشد و مهم تر از آن با توجه به شلوغى و ويژگى هاى مترو جنس و ساخت آن  طورى باشد كه در صورت بروز حادثه  براى كسى ايجاد خطر نكند و در عين حال به سادگي آسيب پذير نباشد.

آوا-نماى اين صفحه نمايشى است از برخى كارهاى هنرى و تصويرهايى از متروى تهران همراه با صحبت هاى پرويز تناولى و كورش گلنارى مجسمه سازانى از دو نسل و حرف هاى چند دانشجوى مجسمه سازى از نسل سوم تنديس گران نوگراى ايران.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

شهاب میرزائى 

یک سالن کوچک درجنوبى ترین نقطه تهران، چند سالى است که مرکزى براى اشتغال زنان شده، زنانى که همه بار زندگى بر دوش آنان است و اگرهم مردى کنارشان هست باید هم پاى او کار کنند، تا چرخ هاى زندگى بگردد.

تعاونى زنان نیک اندیش سبز، از سال ۱۳۸۲ در شهرک ۱۳ آبان آغاز به کار کرده و با ارائه خدماتى هم چون پاک کردن و خشک کردن سبزیجات، درست کردن ترشى و مربا و بسته بندى مواد غذایى براى زنان منطقه، ایجاد شغل کرده است.

 سرمایه اولیه تعاونى یک میلیون و دویست هزار تومان بود و با فروش سهم هایى که حالا به ۸۵ برگ رسیده است کارش را آغاز کرد. قیمت هر سهم ۳۰ هزار تومان بوده که خیلى از اعضا، همان را هم در ۴ یا ۵ قسط خریده اند.

بیشتر زنان شاغل دراین تعاونى سوادشان در حد خواندن و نوشتن است. همه آنها متاهل اند و از زنان ۳۵ ساله گرفته تا زنان ۷۵ ساله با کار در این تعاونى خرج زندگى شان را درمى آورند.

درآمد این کار خیلى زیاد نیست اما آنقدرهست که کفاف زندگى جمع و جورشان را بدهد. بیشترشان یا شوهر ندارند و خودشان نان آور خانه اند و یا شوهرانشان به تنهایى از پس مخارج برنمى آیند.

شاغلین در تعاونى به طور متوسط  ده نفر هستند، اما  تعداد آنها بیشتر بستگى به سفارش کار دارد و گاه به ۳۰ نفر هم مى رسد. مشکل تعاونى نیک اندیشان سبز اما، نبود بازار مناسب براى فروش محصولات است.

بیشتر مشترى ها کسانى هستند که در بازارچه هاى خیریه با تعاونى آشنا شده اند و عده اى هم از طریق دوستان و آشنایان. سفارش ها اما زیاد نیست و فقط کفاف حقوق اندک اعضاى تعاونى را مى دهد، حقوقى که اغلب به ماهى ۵۰ هزار تومان هم نمى رسد.

به گفته فرخنده گوهرى مدیر این تعاونى، برگزارى نمایشگاه و بازارچه براى ارائه محصولات درآمد را خیلى بالا مى برد، اما متاسفانه بازارچه ها خیلى کم هستند. بزرگ ترین مشکل هم این است که هیچ دستگاه و نهادى در فکر راه اندازى بازارچه براى تعاونى ها نیست. 

کار تعاونى البته محدود به اشتغال زایى و کسب درآمد نیست و در کنار این ها یک کتابخانه نیز براى اعضاى تعاونى و اهل محل راه اندازى شده است. کتابخانه اى که از سال ۷۸ به همت فرخنده گوهرى در منزل شخصى او تاسیس شده بود و حالا در دفتر تعاونى مستقر است.

کتابخانه کارش را با صد و پنجاه کتاب و در یک اتاق شانزده مترى شروع کرد و حالا با نه هزار جلد کتاب، هزارعضو دارد. کارت ها به اسم زن خانواده صادر مى شود و با یک کارت عضویت، همه افراد خانواده مى توانند کتاب به امانت بگیرند.  

براى همین هاست که خانم گوهرى تاکید مى کند: "تعاونى  نیک اندیشان سبز، فقط منبع درآمد این زن ها نیست، بخشى اززندگى شان هم هست. در درجه اول این زن ها اعتماد به نفس پیدا مى کنند. چون زنى که خانه دار بوده و از لحاظ مادى در حد صفر، حالا دارد کار مى کند و پول در مى آورد."

"این پول هر قدرهم که کم باشد ارزش دارد، چون برایش زحمت کشیده اند و دسترنج خودشان است. از لحاظ روحى و روانى هم خیلى براى شان تاثیرگذار بوده، همین که اینجا با چند نفرمثل خودشان مى نشینند، کار مى کنند و در حین کار از مشکلات شان مى گویند و با هم مشورت مى کنند، به آنها کمک مى کند تا راحت تر با زندگى کنار بیایند."

 زن هایى که در این تعاونى کارمى کنند، گاهى با مشکلات ویژه اى هم درگیرهستند که فقط  کارو خارج شدن از محیط خانه به بهبود وضعیتشان کمک مى کند. زنى که شوهرش معتاد است و بچه هاى بزرگى دارد که باید خرج تحصیل شان را بدهد. زنى  که شوهرش رفته و زن دیگرى گرفته و خودش سرطان دارد. زنى که شوهرش از صبح تا شب او را کتک مى زند و بسیارى موارد دیگر...

شرایط زندگى برخى از این زن ها کاملاً دشوار است. کارکردن از سویى کمک مى کند تا چند ساعتى از خانه و فضاى متشنج آن بیرون بیایند و ازسوى دیگر به لحاظ درآمدزایى، موقعیت شان در خانه بهبود یابد.

 Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

ثمانه قدرخان

کانون دوستداران حیوانات در سال ۱۳۸۲ توسط فاطمه معتمدی با هدف حمایت از محیط زیست و حیوانات و انجام فعالیت های اجتماعی و فرهنگی تشکیل شد. همکاری با ارگان های دولتی و انجام مطالعات زیست محیطی و ارائه اطلاعات بدست آمده به مراجع مربوطه در مورد مسائل مربوط به حیوانات نیز در برنامه های این گروه قرار گرفت.

این کانون نخستین مرکز خیریه نگهداری از حیوانات بی سرپناه ایران را در سال ۱۳۸۳ در دشت های وسیع شرقی شهر جدید هشتگرد راه اندازی کرد.

در ابتدای شکل گیری این کانون توجه به حیوانات در راه مانده و آسیب پذیر به عنوان فعالیت نخست مورد توجه بود ولی به تدریج این هدف تغییر کرد.

 به دلیل زیاد بودن جمعیت سگ های این منطقه و آسیب پذیری آنها از جانب مردم، "کانون حمایت از حیوانات" شکل دیگری به خود گرفت و به محلی برای پناه دادن به سگ های آسیب دیده تبدیل شد.

"لیدا اثنی عشری" که هم اکنون مدیریت این مجموعه را به عهده دارد سگ هایی را به این مجموعه راه داده که در تصادف های جاده ای آسیب فراوان دیده اند: "فراوانی جمعیت سگ در منطقه هشتگرد و آمار بالای تصادفات جاده ای این حیوان، باعث شد مرکز ما برای سامان دهی به وضعیت این حیوانات تجهیز شود. چون این سگ ها در تصادف جاده های اطراف هشتگرد به شدت آسیب می دیدند و با عفونت های فراوان کنار جاده می ماندند تا بمیرند. بعد از این که تعداد سگ ها در مجموعه افزایش یافت نام "وفا" برایش انتخاب شد و تمام سگ های بی خانه به این خانه آمدند."

 کانون حمایت از حیوانات در تاریخ یازدهم مرداد ۱۳۸۴ از وزارت کشور پروانه تاسیس دریافت کرد و با کمک مردم به اداره امور خود پرداخت.

وفا پیش از این که مرکزی ویژه نگهداری سگ ها باشد میزبان پرندگان به ویژه چندین کبوتر و یک الاغ آسیب دیده و چند گربه بود که بعدا هر کدام برای نگهداری به شخصی واگذار شدند.

تمام این سگ ها امکان واگذاری به افراد متقاضی را دارند و پس از اطمینان از این که از طرف متقاضیان مورد آزار و اذیت قرار نمی گیرند به آنها واگذار می شوند. اعضای انجمن پس از واگذاری حیوانات به طور مرتب به محل نگهداری آنها سر می زنند تا از راحتی حیوان اطمینان حاصل کنند.

هومن ملوک پور دامپزشک این مجموعه ، بیش از ۸۵ درصد سگ های موجود در "وفا" را ولگرد می داند: "این سگ ها یا توسط اعضای انجمن دیده شده یا زنده گیری می شوند. در برخی موارد هم مردم از حضور آنها به ما خبر می دهند که با ماشین می رویم و آنها را می آوریم. بعضی از این سگ ها هم آنقدر پیر شده اند که صاحبان آنها از نگهداری شان خودداری می کنند و به ما تحویل می دهند."

افراد بسیاری به "وفا" کمک می کنند و در واقع اعضای این پناهگاه محسوب می شوند. از گروه هنرمندان می توان این نام ها را به خاطر سپرد: سیمین بهبهانی، هدیه تهرانی، بهرام رادان، رضا عطاران و پژمان بازغی. جالب است در میان این افراد هدیه تهرانی عضو بسیار فعالی است چون از ۱۵ گربه در محل زندگی اش نگهداری می کند و به همین دلیل بیش از سایرین به این پناهگاه سر می زند.

در این مجموعه امکاناتی همچون؛ اتاق جراحی، اتاق بعد از عمل، محوطه خاکی جهت قرنطینه سگ های تازه و محوطه سیمانی محصور و حدود چهل لانه در اطراف آن برای نگهداری سگ ها وجود دارد.

هر کدام از افراد خانواده "وفا" داستان خودش را دارد. یکی را مثل نوزادان سر راه گذاشته اند، یکی را شوخی شوخی برای همیشه کور کرده اند. و یکی هم چند ماهی است که دیگر راه نمی رود و محتاج کمک شده است.

در تهيه گزارش مصور اين صفحه دکتر ملوک پور عکس هائى را از وبلاگ شخصى خودش در اختيار من قرار داد. از ايشان و از اميد صالحى که اين عکس ها را گرفته تشکر مى کنم.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

شوکا صحرائى

نى گیاه خاصى ست که به دلیل قابلیت تولید صدایش شاید از قدیمى ترین ابزارهائى باشد که انسان پس از شناخت اصوات موسیقائى براى خود ساخته است. شاخ بریده این گیاه صحرائى با افزودن چند سوراخ روى بدنه آن به ساده ترین و ابتدائى ترین ابزار تولید صداهاى موزون تبدیل مى شود.

این ساز در میان اقوام و ملت های جهان به شیوه ها و شکل هاى گوناگون ساخته و نواخته می شود. تنوع ساختاری نی که تقریبا در اکثر کشورهای جهان به شکلى وجود دارد متاثر از زبان، گویش، شرایط جغرافیایی و فرهنگ موسیقایی آن هاست.

چوب نى در سرزمین های مختلف از لحاظ ساختاری و صدا دهی متفاوت است مثلا نی هایی که در مناطق گرم، خشک و کویری می رویند نسبت به نى هایی که در مناطق مرطوب و باتلاقی روییده می شوند  دارای جنس و صدای به مراتب مرغوب تری هستند.

در ایران هم که اقوام مختلف با زبان و گویش های گوناگون و شرایط جغرافیائى متفاوتى زندگى مى کنند انواع نى و گونه هاى نواختن متنوعى رواج دارد. اما در میان اشکال مختلف نی که در ایران دیده می شود تنها نی هفت بند است که جزء سازهای ملی و رسمی ایرانیان به شمار می آید.

نی هفت بند در اندازه های مختلف ساخته می شود. طول آن شامل هفت بند، شش گره و شش سوراخ است که پنج سوراخ آن در قسمت جلو و یک سوراخ در قسمت پشت نی قرار دارد.

بسیاری از سازندگان این ساز برای زیباتر شدن شکل ظاهری آن پنج گره را با پوست نازک و دباغی شده گوسفند که بر روی دف نیز به کار می رود می بندند و با رنگ آمیزی های زیبا آن را آراسته می کنند.

نی هفت بند ایرانی از سازهای بادی بی زبانه است و شیوه نواختن آن صرفا مختص ایرانیان است. تصور عمومى این است که نواختن نى فقط در چارچوب دستگاه های موسیقی سنتی ایران ممکن است اما طی چند سال گذشته تلاش برای شکستن این چارچوب ها، و یا به نوعی محدودیت ها، توسط بعضی از اساتید و موسیقی دانان بزرگ آغاز شده است.  برای مثال، می توان به نی نوا اثر استاد حسین علیزاده اشاره کرد.

در میان نوازندگان نی که تلاش فراوانی برای نوآوری در ساخت قطعات جدید برای ساز نی نموده اند می توان از مسعود جاهد نیز نام برد.

او که متولد سال ۱۳۴۲ در روستای ساروکلاى شهرستان قائم شهر است می گوید: "به دلیل نبود امکانات مناسب آموزشی محیط پیرامون از یک طرف و علاقه زیاد به موسیقی سنتی از طرف دیگر به صورت خودآموخته ساز نی را فراگرفتم و بعدها در اواسط دهه شصت در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی نزد محمدعلی کیانی نژاد آموزش را دنبال کردم. البته طولی نکشید که کلاس را رها کرده و به مطالعه مبانی تئوریک موسیقی پرداختم و به موازات آن به یادگیری آثار استاد حسن کسایی پرداختم."

مسعود جاهد در سال ۱۳۷۴ اولین تجربه خود در زمینه اجرا و آهنگ سازی را با ساختن قطعاتی در قالب ارکستر برای ویلن و نی تحت عنوان آلبوم مهرگان به بازار ارائه داد و از سال ۱۳۷۵ تا به امروز نیز به فعالیت اش ادامه داده که ثمره آن انتشار چندین آلبوم و تالیف دو کتاب در زمینه آموزش نی نوازی است.

آخرین اثر مسعود جاهد که در سال ۱۳۸۷ ارائه شد، گیتار و نی نام دارد. او می گوید:"مدت ها بود که به فکر ساخت قطعاتی جدید برای نی بودم. نی را در کنار گیتار قرار دادم. البته ابتدا اجرای بعضی قطعات توسط این دو ساز کنار هم کمی بعید و دور از ذهن بود اما بالاخره موفق به اجراى این قطعات شدم و فکر کنم  آلبوم گیتار و نی تجربه ای نو و تازه در این حوزه بود."

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

على عطار

دوستان را یاد کردن عار نیست
یک "اس ام اس" کمتر از دیدار نیست

این نمونه ای از پیامک یا "اس ام اس" است که با کاربرد جدید ترین تکنولوژی در قالب سنت های ایرانی تدوین شده و بومی شدن آن می تواند توجه مخاطب ایرانی را جلب کند.

با تعداد حدود نه میلیون در روز تعداد متوسط اس ام اس یا پیامک رد و بدل شده در ایران از تعداد آن در کشور انگلستان که محل اختراع آن است (نزدیک به شش میلیون پیام در روز)  بیشتر است. اس ام اس که مخفف سه واژه Short Message Service و به معنی "سرویس پیام کوتاه" است از اواخر سال ۱۳۸۱ در ایران فعال شد.

در حال حاضراین سرویس در فعالیت های تبلیغاتی، اطلاع رسانی، رادیو و تلویزیون، انجام امور بانکی همچون پرداخت قبوض آب و برق و تلفن، تجارت الکترونیکی و خدمات شهری از قبیل "موبایل پارک" مورد استفاده قرار می گیرد. 

بسیاری ازایرانی ها، بخصوص جوانان برای تماس با دوستان و آشنایان خود از این امکان سریع تکنیکی استفاده می کنند تا آنها را در جریان اخبار گوناگون قراردهند یا بطریقی موجب شادی آنها شوند.

از موارد دیگر استفاده از پیامک، ارسال پیام  برای مناسبت های سیاسی-اجتماعی و فردی است که در صدر آنها بعضی اعیاد ملی و مذهبی قرار دارند. مراکز اقتصادی نیز ازاین پدیده به عنوان ابزاری برای تبلیغ و آگاهی رسانی محصولات خود استفاده می کنند. در این راستا مؤسساتی ایجاد شده اند که ارسال پیام های دسته جمعی را عهده دار هستند.

بنا به تحقیقات "دکتر محمود اکرامی" بیشترین تعداد پیامهای رد و بدل شده در ایران بمناسبت اعیادی مانند قربان، غدیر، فطر و پیش از همه عید نوروز ارسال شده است. 

در نوروز گذشته  بیش از صد و هجده میلیون پیامک ارسال شد و تعداد پیامکی که به مناسبت عید غدیر فرستاده شد، هفتاد و دو میلیون بود. درهمین زمان،  تعداد تلفن همراه درایران بالغ بر ۱۵ میلیون و پانصد هزار بوده است.

به نظر می رسد این پیام ها امروزه  جایگزین کارت تبریک هایی شده اند که در دهه های گذشته رد و بدل می شده اند:

امروز دو نفر شمارتو ازم گرفتن. یکیشون خوشبختی بود، اون یکی موفقیت. امسال دو تاشون می یان سراغت. سال نو مبارک.
آبروی آب ها را برکه ای کوچک خرید/هفت دریا ناگهان افتاد در پای غدیر

محتوای پیام های ارسالی، گاه پند و اندرز است، گاه هجو و طنز و گاه جنبه برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی را دارد: 

بن لادن تهدید کرده تا فردا دو جا را بزنه: ریش و زیر بغل.
می دونی فرق سازمان آب با صدا و سیما چیه؟ سازمان آب به مردم آب می ده، صدا و سیما برنامه های آبکی.
مهم نیست که یک دیونه نگاهت می کنه، مواظب باش که یک نگاه دیونه ات نکنه.

غیرمستقیم بودن پیامک نیز موجب پیدا شدن ویژگی های خاصی برای آن شده است و گاهی به خطوط قرمز اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی نزدیک می شود. محتوای بسیاری ازپیام های ارسالی چه بصورت نوشته، چه به صورت صوتی، فیلم یا عکس با تخیل همراه است:

•  درسته که امروز روز سرشماریه ولی نترس تو رو قراره آخر پاییز بشمارن.
•  این روزها مواظب خودت باش، جونت در خطره، عید قربان مبارک.

•  با در نظر گرفتن قیمت جدید سکه، دیه از مهریه ارزان تر تمام می شه. تصمیم با خودتونه.

پیامک ها گاهی نیز محتوایی جدی و ادبی دارند:

•  خورشید باش که اگر خواستی بر کسی نتابی نتوانی.
•  خوشبختی مثل پروانه است که اگه دنبالش بری پرواز می کنه ولی اگه بایستی و حرکت نکنی میاد و روی سرت می شینه. برات یک دنیا پروانه آرزو می کنم.     

استفاده از اس ام اس برای رساندن پیام های فردی، خبری یا مناسبتی پدیده ای عمومی است، اما استفاده از این امکان تکنولوژیک، بخصوص با تعدادی که در ایران امروز گزارش می شود، برای ارسال خبرها یا نظراتی که امکان بازتاب درمجامع عمومی را نمی یابند، پدیده ای است که در چارچوب محدودیت های رسانه ای در ایران امروز قابل بررسی است.

بسیاری از پیام ها نکاتی را در بر دارند که طرح آنها از نظر اجتماعی یا سیاسی با محدودیت روبرو می شود. به نظر می رسد که اگرامکان بازتاب بسیاری از مسائل مطرح شده در پیام ها در رسانه ها وجود داشت، استفاده از پیامک در این حد و با محتوای فعلی اهمیت خود را از دست می داد.

در کنار این مسئله تحولات در جامعه معاصر ایران و گرایش به استفاده از تکنیک و امکانات مدرن در سنت های اجتماعی نیز قابل توجه است. علاوه براین بر اثر تحولات و شتاب جامعه که امکان رعایت سنت ها را محدود می کند، بخشی از جامعه پیامک را به عنوان ابزارى براى انجام آداب اجتماعى از جمله تبریک و تسلیت به کار مى گیرند.

در زندگی جوانان امروز ایرانی که مسائل تکنیکی را بطور جدی تری دنبال می کنند، پیامک های نوشتاری، صوتی و تصویری نقش مهمی دارند. در گزارش مصور حاضر چند تن از آنان علل و موارد استفاده از این پدیده را توضیح داده و پیام ها و عکس های دریافتی خود را برای ساختن این گزارش در اختیار ما قرار داده اند.

در نوشتن این متن از پژوهش های دکتر محمود اکرامی در کتاب "مردم شناسی ارتباطات خودمانی"* استفاده شده است.
 

* دکتر محمود اکرامی، مردم شناسی ارتباطات خودمانی، پژوهشی در پدیده اس ام اس، نشر ایوار

 Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

جواد منتظری

اولین نمایشگاه نقاشی مکرمه که در گالری سیحون برپا شد خودش حضور داشت. وقتی پا به نمایشگاه گذاشت به پسرش گفت: "اینها کارهای منه؟ پسر جان، اگه می خواستی اینجا بگذاری چرا نگفتی من بهتر بکشم."

شهرت مکرمه قنبری زنی روستایی که خواندن و نوشتن نیز نمی دانست از مرزهای ایران فراتر رفته است و نقاشی هایش در آمریکا و اروپا به نمایش در آمده اند. برخی او را با مارک شاگال مقایسه کرده اند.

مکرمه قنبری در سال ۱۳۰۷ در روستای دِریکَنده در بابل به دنیا آمد. در کودکی مادر خود را از دست داد و زندگی بسیار سختی را گذراند. بازتاب این سختی زندگی را در بسیاری از نقاشی های او می توان دید.

در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. ازدواجی که به خواسته اش نبود. اما چون خواستگار برادر ارباب محل بود به زور کتک و شلاق بر پدر مکرمه و خود او توانست مکرمه را به چنگ آورد. مکرمه سومین زنی بود که او به خانه اش می برد.

مکرمه اما دل در جایی دیگر داشت. جوانی که از شهر آمده بود و از طرف دولت برای کارهای اداری به آن سو سر می کشید. علی بلبلی فرزند مکرمه از مادر نقل می کند که آن دو به یکدیگر علاقه داشتند، اما وقتی برادر ارباب برایش پا پیش گذاشت، او دیگر هیچوقت پیدایش نشد، حتما فراری اش دادند یا شاید هم او را کشتند.

برخی بر این عقیده اند تصویر های خشنی که مکرمه در نقاشی هایش از مرد به دست می دهد تاثیر اتفاقاتی است که در نوجوانی و جوانی بر او رفته است. مرد هایی که علی بلبلی و احمد نصرالهی نقاش معاصر به آن لقب "دیومرد" داده اند.

مکرمه قنبری به شیوه بسیاری از روستاییان زندگی می کرد با گاو و مزرعه. وقتى کهولت و هجوم بیماری توان نگهداری گاو ها را از او گرفت فرزندانش تصمیم گرفتند گاو ها را بفروشند.

مکرمه در بازگشت از بیمارستان از نبودن گاوها عصبانی شد و فرزندانش را مجبور کرد گاو ها را برگردانند. اما بعد از دو بار تکرار ماجرا، فرزندان تصمیم جدی گرفتند و گاو ها را فروختند.

مکرمه این بار متأثر از این اتفاق شروع به به نقاشی کرد. در این وقت او نزدیک به هفتاد سال داشت. نخستین کسى که ارزش نقاشی او را دریافت فرزندش علی است که می توان اورا کاشف استعداد مکرمه و مشوق او دانست.

علی بلبلی می گوید: «رفتم از بابل یک بسته گواش ایرانی و ۵۰ برگ کاغذ خریدم، مادر نگاه کرد و تمایلی به آنها نشان نداد. من بعد از ۲۰ روز برگشتم به روستا و دیدم تمام کاغذها نقاشی شده. چون حیفش می آمد کاغذ ها را دور بریزد، به عنوان زیر دیگی از آنها استفاده می کرد. کارهاش آنقدر خوب بود که من تحت تاثیر قرار گرفتم، اما حرف مرا قبول نداشت و می گفت تو الکی تعریف می کنی. مقداری کاغذ دیگر برایش گرفتم. بعد از مدتی که برگشتم باز هم دیدم همه آنها نقاشی شده و چون کاغذ کم داشت پشت آنها را هم نقاشی کرده بود.»

در سفر بعدى علی بلبلی، که خودش در آن زمان دانشجوى نقاشى بود، کارهای مادرش را با خودش برد و به نقاش معاصر احمد نصرالهی نشان داد. نصرالهی شیفته کارهاى مکرمه شد و با معصومه سیحون، مدیر گالری سیحون، براى برگزارى یک نمایشکاه از این آثار تماس گرفت. نصرالهی یکی از تابلوهای خود را هم به مکرمه هدیه داد.

"وقتی کار استاد نصرالهی را به مادر دادم، تحت تاثیر قرار گرفت و بیشتر تشویق شد، چون وقتی متوجه شد که استاد نقاشی من از او تعریف می کند و قبولش می کند فهمید که این دیگر اتفاقی نیست."

در جریان دومین نمایشگاه در گالری سیحون تشکیل بود که ابراهیم مختاری کارگردان مشهور سینمای مستند ایران تصمیم گرفت در باره او فیلمى بسازد. مختاری نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ ساعت از مکرمه فیلمبرداری کرد که ماحصل آن فیلمی ۴۹ دقیقه ای با نام "مکرمه، خاطرات و رویاها" است. این فیلم در بیش از ۱۰ جشنواره به نمایش درآمده و جایزه هایی را نیز برده است.

اما مکرمه علیرغم شهرت اش در روستای خود با مشکلات زیادى مواجه بود. اهالی روستا با او سر سازگاری نداشتند و نقاشی کشیدن او حتی در خانواده اش نیز کاملا پذیرفته نشده بود.

علی بلبلی می گوید: "مادر تابلوی بسیار بزرگی با موضوع امام رضا کشیده بود و به مسجد محل هدیه داده بود، بعد از مدتی متوجه شدیم تابلو نیست شده، مطمئن هستم آن تابلو دزدیده نشده چون برای کسی ارزشی نداشت ولی احتمالا آن را پاره کردند و دور ریختند."

"یک بار در مراجعه ام به روستا متوجه شدم که خواهر و برادرهایم خانه را تمیز کردنه اند و صندوق قدیمی مادر را به عنوان زباله و وسیله اضافی آتش زده اند. صندوقی که مکرمه روی آن نقاشی کرده بود. متاسفانه من آنقدر دیر رسیدم که دیگر نمی شد آن را نجات داد."

مکرمه قنبری در ادامه نمایشگاه هایش در سال ۲۰۰۱ از سوی بنیاد پژوهش های زنان آمریکا به کنفرانس پژوهشی زنان در دانشگاه استکهلم سوئد دعوت شد و همزمان با افتتاح نمایشگاهش در آن کشور به عنوان زن برگزیده سال انتخاب گردید.

بريده هائى از فيلم 'مکرمه, خاطرات و روياها' ساخته ابراهیم مختارى

علی بلبلی از سفر سوئد به همراه مادرش این خاطره را نقل مى کند: "مادر خیلی دوست داشت کلیسای محل را ببیند، به کلیسا رفتیم و وقتی برگشتیم پرسید ممکن است یکی از تابلوهای مسیح ام را به کلیسا هدیه کنم؟ مادر تابلو را به دست خودش در کلیسا نصب کرد."

 

مکرمه قنبری زنی روستایی که روزی از ترس هم ولایتی هایش مخفیانه نقاشی می کرد،  اکنون شهره آفاق شده است. خانه اش جزء میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده و به موزه تبدیل شده و هر ساله در سالگرد مرگش کارگاه های نقاشی در روستایش برگزار می شود.

مکرمه قنبری در سحرگاه ۲ آبان ۱۳۸۴ از دنیا رفت و به پیشنهاد فرزندش علی بلبلی در حیاط خانه اش به خاک سپرده شد.

گزارش مصور این صفحه را با کمک هاى علی بلبلی تهیه کرده ام که از او هم برای همراهی و همدلی اش در تهیه این گزارش، و هم به خاطر اجازه اى که براى استفاده از بخش هائى از آلبوم تازه اش به نام "۶ جهت و برون۶" در این آوا-نما داد، صمیمانه تشکر مى کنم.

بخش کوتاهى از فیلم "مکرمه، خاطرات و رویاها"، که توسط "ابراهیم مختاری"، کارگردان سرشناس سینمای مستند ایران ساخته شده، را نیز در همین صفحه مى توانید ببینید. از "ابراهیم مختاری" نیز که اجازه استفاده از دقایقی از این فیلم در این گزارش را داد بسیار سپاسگزارم.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید

 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

فواد نیک زاد

مجموعه عکس

معمولا در بحث هاى نظرى آثار هنرهاى دیدارى را به دو بخش واقع گرا و انتزاعى تقسیم مى کنند. اما اگر بخواهیم دراین میان به حجم سازى نگاه نزدیک ترى بیندازیم چاره اى نداریم جز آنکه در این شاخه تقسیم بندى اساسى دیگرى را نیز قبول کنیم و آن عبارت است از کار فیگوراتیو یا پیکرنما و کار غیر فیگوراتیو.

در  شاخه رئالیستى یا واقع گرایانه مجسمه سازى معمولا تنها کار هاى فیگوراتیو و بیشتر باز سازى پیکر انسان مورد توجه است که دلیل هایش را شاید بتوان در ریشه داشتن تندیس گرى امروز در شیوه هاى نگرش و ساخت کار هاى هنرى بوسیله یونانیان انسان گراى دوران باستان و همینطور جذب کنندگى و جادویى بودن چهره و پیکر انسان براى خودش جستجو کرد .

به هر شکل در حجم سازى واقع گرا کمتر دیده مى شود که هنرمندى  مثلا منظره ساز باشد.  اما در گرایش انتزاعى هر دو شیوه فیگوراتیو و غیر آن به  چشم مى خورد، در ساخت فیگور انتزاعى دست هنرمند باز است که تصور ذهنى اش از سوژه مورد نظر را بدون در نظر گرفتن تناسب هاى واقعى آن سوژه به وجود  بیاورد و در بخش غیر فیگوراتیو هم مى تواند هر ماده اى را که سه بعدى باشد و حجمى داشته باشد کار هنرى بداند بى آن که کار لزوما از تکنیکى برخوردار باشد.

ايرج محمدى، مجسمه ساز شرکت کننده در بى ينال
درادامه حرکت هایى که از سال ۱۳۸۵ با سمپوزیوم مجسمه سازى تهران و ۱۳۸۶ دوسالانه پنجم تهران در کارحجم سازى ایران پدیدار شده، اکنون سازمان زیبا سازى شهر تهران با همکارى فرهنگستان هنر، خانه هنرمندان و انجمن مجسمه سازان ایران نخستین دوسالانه مجسمه سازى براى فضاهاى شهرى را در نگار خانه برگ در تهران برگزار کرده که شوراى انتخاب ۱۱۲ اثر از ۸۷ هنرمند را برگزیده و به نمایش گذاشته است. 

اکثریت قاطع کار ها (به جز ۲ یا سه مجسمه، با قدرى تفاوت دیدگاه تقسیم بندى) انتزاعى هستند. مى توان  این گرایش بسیار زیاد به کار آبستره را به عوامل بسیارى از جمله نوگرایى در هنر نسبت داد ولى یکى از نکته هایى که در این باب به نظر مى رسد و خانم زهرا رهنورد، عضو هیات داوران بى ینال، هم در مصاحبه با مجله تندیس به آن اشاره مى کند کمبود توان ساخت کار هاى واقع گرا به دلیل نبودن برنامه آموزشى لازم در دانشگاه ها و مرکزهاى آموزشى  است.

شاید همین کمبود هاى تکنیکى (حتى دربرخى از  کارهاى آبستره) سبب مى شود که آقاى سعید شهلا پور عضو شوراى انتخاب آثار و هیات داوران در مصاحبه با همان مجله تندیس به صراحت نکته عجیبى را در داورى کار ها بیان کند. او مى گوید یکى از معیارهایش براى انتخاب "سابقه اى است که از افراد(شرکت کننده)(در ذهن) دارد."

طاهر شيخ الحکمائى، مجسمه ساز و داور بى ينال
این گفته شاید از یک سو اشاره اى به برخى ضعف هاى تکنیکى در پاره اى از آثار ارائه شده باشد اما از سوى دیگر نشان دهنده دشوارى ارزیابى یک کار انتزاعى است و این واقعیت که هنوز پذیرفته شدن یک اثر انتزاعى از جانب محافل هنرى نیازمند پشتوانه توانائى هاى هنرمند در عرصه کلاسیک هنر خودش است.

به هر شکل داورى کار هنرى همیشه مسئله اى بحث انگیز و پیچیده است و نشانه هاى این دشوارى را در گزینش آثار ارائه شده در دوسالانه مجسمه سازى براى فضاهاى شهرى  نیز مى توان دید.

اما نکته بسیار مهمى که تقریبا تمامى هنرمندان، داوران و منتقدان را در ارتباط با این رویداد شادمان کرده مجموعه حرکت ها و پویایى هایى است که با اتفاق هاى اخیر در جامعه هنرى ایران به وقوع پیوسته و بسیارى را امیدوار کرده که با پایدارى و ادامه یافتن این جریان ها، کاستى ها به تدریج  برطرف شوند و ما به فضاى هنرى ایده آل تر و قابل رقابت ترى با فضاهاى هنرى جهانى دست پیداکنیم.

بهروز دارش، مجسمه ساز شرکت کننده در بى ينال
در آلبوم عکس هائى که در این صفحه آمده گزیده اى از گزیدۂ داوران نمایشگاه را مى بینید.

در بخش هاى صوتى این گزارش طاهر شیخ الحکمایى، مجسمه ساز و داور دوسالانه، درباره داورى و مقایسه اولین دوسالانه مجسمه هاى شهرى با بى ینال پنجم تهران وسایر بى ینال ها صحبت مى کند.

ایرج محمدى، مجسمه ساز شرکت کننده در بى ینال، درباره  چرایى بوجود آمدن این جریان هاى اخیر مجسمه سازى و به طور کلى اهمیت مجسمه سازى حرف مى زند.

و بالاخره بهروز دارش، مجسمه سازى که دو کار در نمایشگاه دارد، درباره فضاى نمایشگاه  که ساختمانى قدیمى مربوط به دوره قاجاریه است و کیفیت کار ها از دید خودش سخن مى گوید.

  Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
حمیدرضا حسینی

زلزله خرداد ماه ١٣٦٩ خورشیدى در رودبار و منجیل استان گیلان، با همه مصایبى که به بار آورد، یک فرزند فرخنده داشت: موزه روستایى گیلان.

پس از زمین لرزه، روند تخریب بناهاى سنتى گیلان شدت یافت و آن چه تحت نام پرطمطراق "توسعه" انجام مى گرفت، واپسین نشانه هاى فرهنگ و معمارى گیلان را در معرض زوال قرار داد. در این اوضاع و احوال، فکر بنیاد موزه روستایى گیلان و گردآوردن یادگارهاى گذشته در آن نضج گرفت و جدى شد.

گرچه تا آن زمان، موزه روستایى در ایران نه ساخته و نه چندان شناخته شده بود، اما در اروپا پیشینه اى دیرینه داشت. سوئد نخستین کشورى بود که حدود صدسال پیش نخستین موزه هاى روستایى را برپا کرد. پس از جنگ جهانى دوم، سایر کشورهاى اروپایى نیز با تماشاى زوال یادگارهاى روستایى خود، راه این کشور را در پیش گرفتند و موزه هاى مشابهى را بنیان نهادند.

دکتر "محمود طالقانى" استاد دانشگاه تهران که سال هاى زیادى را در فرانسه به تحصیل و تحقیق و تدریس جامعه شناسى گذرانده بود، با این تجربه از نزدیک آشنا بود و مقام هاى محلى گیلان را به برپایى موزه روستایى تشویق کرد.

گرچه ایده او از همان ابتدا پذیرفته شد، اما تا راه اندازى موزه راهى دور و دراز در پیش بود. ابتدا چندى جابجایى مدیران و پیچ و خم هاى ادارى کار را به کندى کشاند و سپس، تحقیق درباره وجوه فرهنگ و معمارى گیلان و نمودهاى مردم شناختى آن به طول انجامید.

پس از مطالعات دامنه دار، روشن شد که گیلان را مى توان به ۹ حوزه فرهنگى تقسیم کرد. به گفته آقاى طالقانى  گیلان شمال و جنوب ندارد. شرق و غرب دارد. سفید رود چون خطى میان شرق و غرب، این سرزمین را به سه بخش شرقى و غربى و مرکزى تقسیم کرده است و چون در هر بخش، جلگه و کوه و کوهپایه مقتضیات خاصى را براى زندگى رقم زده اند، ۹ حوزه فرهنگى را مى توان از یکدیگر تشخیص داد؛ ۹ حوزه اى که در آن  گیلک و طالش و گالش و ترک و کرد کنار هم روزگار مى گذرانند و تنوع فرهنگى خلاقانه اى را به نمایش مى گذارند.

تصمیم گرفته شد که موزه روستایى گیلان در ۹ مرحله سامان بگیرد و هر مرحله به یکى از این حوزه هاى فرهنگى اختصاص داده شود. وقتى تکلیف معلوم شد، گردآورى اسناد فرهنگى در دستور کار قرار گرفت. این اسناد گاه یک آفتابه لگن قدیمى و لباسى متعلق به مادربزرگ بود و گاه خانه اى روستایى با ۲۲ متر ارتفاع!

وقتى دست اندرکاران موزه، روستاهاى گیلان را یک به یک زیر پا نهادند و خانه هاى قدیمى و ارزشمند را نشان کردند، تازه به دنبال آموختن فن واچینى و دوباره چینى بناهاى قدیمى رفتند. آن گاه تجربه اى را که از اروپا گرفته بودند، به قول طالقانى "ابتدا ایرانى و سپس گیلانى" کردند و به کار بستند.

خانه ها از کیلومترها آن سوتر به محل موزه که زمینى به وسعت ۲۶۰ هکتار در جنگل هاى سراوان (۱۸ کیلومترى جاده رشت – تهران) بود، منتقل شدند و به مثابه برگه هاى هویت و افتخار میان شاخ و برگ درختان جنگل جا گرفتند. اما خانه و روستا بى آدم ها چه محلى از اعراب دارد؟

پس موزه به گونه اى طراحى شد که خانه هاى سنتى پذیراى اسباب و ابزار سنتى باشند و آدم ها لباس هاى اجدادى را به تن کنند و فضا را مثل روزگار اجدادى سر و صورت دهند؛ شیوه پدران خود در کشاورزى و باغدارى و دامدارى و نوغاندارى و خوردن و پوشیدن و راه رفتن و بازى کردن و جشن گرفتن و... را نمایش دهند و خلاصه چنان کنند که آمدن به موزه روستایى قدم گذاردن از جایى به جاى دیگر نباشد، سفر از روزگارى به روزگار دیگر باشد.

سرانجام نوزادى که نطفه اش روز بعد از زلزله بسته شده بود، در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ خورشیدى، متولد شد و فاز اول موزه روستایى گیلان با ۶ مجموعه مسکونى شامل ۲۷ سازه مربوط به حوزه فرهنگى و معمارى جلگه شرقى سفید رود پا به عرصه وجود نهاد.

فاز دوم با ۴ مجموعه مسکونى شامل ۱۴ سازه از حوزه جلگه مرکزى در فروردین ۱۳۸۷ راه اندازى شد و امید مى رود که  تا چند سال دیگر همه فازها به بهره بردارى برسند.

پروژه موزه روستایى گیلان توسط  سازمان میراث فرهنگى، صنایع دستى و گردشگرى ایران، با همکارى استاندارى گیلان و دانشگاه تهران، با مشاوره مؤسساتى از چند دانشگاه اروپایى، زیر نظر سازمان علمى، فرهنگى و تربیتى ملل متحد (یونسکو) در حال انجام است.

 Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

بابک اخوان*

نیاکان ما با استفاده از منابع گوناگون گياهى و حيوانى مثل پنبه، کتان، کنف، پشم و ابریشم (تاری که از بزاق کرم ابریشم تنیده می شود) الياف فراهم می آوردند و با استفاده از رنگ هاى طبیعى، دست بافته هایى خلق مى کردند که تفاوت زیادى با بافته هاى ماشینى امروزى داشت؛ تفاوت هایى که چه بسا گوشه اى از احساس بى قرارى انسان امروز را بتوان در آن ها جستجو کرد.

امروزه الیاف پلى استر و نایلونى به دلیل قابلیت تولید انبوه، فرآورى ارزان، استحکام، یکنواختى و نظم مقاطع رشته ها، عدم چروک شدن و نیز برق و جلا و لطافت هاى مختلفى که مى توان از کار در آورد، بیشترین تولیدات صنایع ریسندگى و نساجى را تشکیل می دهند.

کارخانه هاى رنگرزى با استفاده از رنگ هاى شیمیایى بسیار ساده تر و سریع تر از رنگ هاى طبیعى، و بدون دخالت دست انسان، تولیدات خود را به میزان قابل توجهى افزایش داده اند. صنایع عظیم بافندگى فرش و موکت با به کارگیرى الیاف آکریلیک که جاى پشم را گرفته اند، تولیداتى ارائه مى کنند که در طرح ها و رنگ هاى متنوع حتى در روستاها هم جاى گلیم و جاجیم و قالى دستباف را گرفته اند.

تولیدکنندگان پوشاک هم به تأثیر از بازار تولید پارچه اکثر تولیدات شان غیرطبیعى و نایلونى شده است. همه این تحولات شگرف در صد و پنجاه سال اخیر، با ضرب آهنگى تصاعدى رخ نموده است. و این گونه است که امروزه در صد بالایى از منسوجات و بافته هاى مورد نیاز زندگى، با فرآورى هاى شیمیایى و اغلب از مشتقات نفتى، در کنار ما، بر بدن ما و زیر پاى ما نشسته اند. محصولاتى که از نظرزیست شناختی بدن ما با آنها ناآشناست.

الیاف گیاهى مثل پنبه، کتان و کنف به دلیل دارا بودن خاصیت موئینگى، به راحتى عرق و رطوبت هاى سطحى بدن را به خود کشیده و در طول الیاف پخش مى کنند. با این کار اول از ایجاد بوى نامطبوع بدن که در اثر جمع شدن عرق روى پوست به وجود مى آید جلوگیرى مى شود و دوم در اثر تبخیر این رطوبت ها فضاى بین بدن و لباس خنک باقى مى ماند. چیزى شبیه مکانیزم کولرهاى آبى، که در آن آب پخش شده روى پوشال ها با جذب حرارت درون محفظه کولر تبخیر مى شود و دماى درون کولر پایین تر از محیط باقى مى ماند.

عکس این وضعیت در الیاف حیوانى مشاهده مى شود. پشم حیوانات به خاطر دارا بودن مقدارى چربى آب را به خود جذب نمى کند. حتى روى سطح خود نگاه نمى دارد و به همين خاطر با خیس شدن سمتى از این الیاف رطوبت به طرف دیگر منتقل نمى شود.

پشم با طبیعت گرم خود مناسب ترین اختراع طبیعت براى پوشش پستانداران و حتى خود انسان در سرما بوده است. پوشش هاى پشمى حیوانات به دلیل تراکم بالا این امکان را به وجود مى آورد که هوا را در خود محبوس کند. این هواى محبوس عایق بسیار خوبى است در مقابل تبادل حرارت و نفوذ تشعشعات اضافى تابشى.

ضخیم شدن این عایق با افزون شدن مقدار پشم مکانیزمى طبیعى است براى نگهدارى بهتر حرارت بدن در فصول سرما و ریختن پشم ها در فصل گرما نیزعکس آن. استفاده از لباس هاى پشمى ، شبیه سازى مناسبى است از این مکانیزم.

 در کلاه هاى نمدى با همین عایق هوایى از نفوذ تشعشعات تابشى اضافى جلوگیرى مى شده است.

متأسفانه در زندگى مدرن دیگر جایى براى پشم و بافته هاى پشمى نمانده است و در بسیارى، حتی نوعی احساس پرهیز از پشم به وجود آمده. احساسى که شاید دلیلش عادت به تماس دایمى با الیاف نرم، لطیف و صیقلى باشد. در کل، تمایل جوامع مدرن امروزى نه تنها در زمینه پوشاک که در انتخاب تمام لوازم زندگى به سمت چیزهای براق، جلادار و صیقلى کشیده شده است.

رنگ هاى گیاهى، حیوانى و معدنى در فرآیند رنگرزى، آلودگى براى آب، خاک و هوا ایجاد نمى کنند حتى تفاله هاى آنها به صورت کود قابل استفاده است و بر خلاف رنگ هاى شیمیایى که در مقابل آفتاب کمرنگ مى شوند این رنگ ها در برابر نور خورشید بسیار پردوام اند ؛ حساسیت هاى پوستى ایجاد نمى کنند و درخشش و نور خاص خود را دارند.

کسانى که به دلایل مختلف از حساسیت هاى پوستى رنج مى برند، تنها با استفاده از لباس هاى نخى و طبیعى مى توانند آن را کنترل کنند. الیاف طبیعى قابلیت ذخیره الکتریسیته ساکن را درخود ندارند. بنابراین به هنگام پوشیدن و درآوردن لباس، بار الکتریکى تخلیه نمى کنند و در تعادل الکتریکى و مغناطیسى بدن خللى ایجاد نمى شود.

تبادل انرژى هاى ماورایى بین بدن و منابع مرجع انرژى ها با پوشش هاى الیاف طبیعى مختل نمى شود و به عبارتى اين پوشش ها سدى بین بدن و محیط پیرامون نیستند.

مطلب دیگری که شاید فقط بصورت حسى و تجربى بتوان به آن اشاره کرد احساس سبکى است که در پوشش هاى طبیعى وجود دارد. نمونه محسوسى از این تفاوت را شاید در پوشیدن جوراب نایلونى و نخى بتوان درک کرد.

 

* بابک اخوان توليدکننده پوشاک با الياف طبيعى است که در گزارش تصويرى اين صفحه نيز حرف هاى او را در اين زمينه مى شنويد.

  Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
ثمانه قدرخان

فرمان همایونی که صادر شد یکی از معروف ترین باغ های تهران را نامزد اجرای حکم کردند. شاه می خواست خیابانی مثل شانزلیزه پاریس در تهران ایجاد شود، آخر او در سفرش به فرنگ از دیدنی های شانزه لیزه خیلی لذت برده بود.

لاله زار باغی مصفا در خارج تهران بود که به خاطر داشتن لاله های خودرو، تفرجگاهی بی بدلیل برای شاهان قاجار شده بود. آن لاله زاری که ناصرالدین شاه با فرمانی شاهانه درختانش را برید، نرده های چوبی اش را از جا درآورد و خیابانی از میانش گستراند ارثیه به جا مانده از فتحعلی شاه بود که اتفاقا شهرتی هم داشت. اما لاله زار بی ورثه امروز خیابانی بی شکل و هویت شده است که انگار محصول هوسی یک شبه است.

آن باغ را که تکه تکه کردند، اول شاهزاده ها سر سفره نشستند هرکس لقمه ای گرفت و آخر، قواره های دیگر به تجار و متمولین شهر فروخته شد: "هر ذرع (یک متر و چهار صدم متر) یک تومان تا شش هفت ریال ."

در قطعه زمینی مرغوب، متعلق به نوه های فتحعلی شاه اولین هتل مجلل و مدرن ایرانی به نام" گراند هتل"  ساخته شد که امروز مرد میان سالى در ورودی آن سیم و پیچ و مفتول فروشی دارد.

ناصرالدین شاه با آوردن اسباب مدرنیته از فرنگ کم کم شانزلیزه ای برای خودش ساخت. لاله زار مهد فرهنگ شد از معماری گرفته تا کافه ها و تئاترها و فروشگاه های مدرن. عبور اولین واگن اسبی از این خیابان، راه افتادن برق و رد شدن اولین تراموای برقی موجب ترقی بیشتر لاله‌زار شد. حتی نخستین خط تلگراف هم یادگاری از این خیابان است.

"منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و بشکر اندرش مزید نعمت" این اولین پیامی بود که دراسفندماه سال ۱۲۳۶ شمسی، یعنی ۱۴ سال پس از ارسال اولین پیام تلگرافی جهان توسط ساموئل مورس ، به وسیله کرشش (یکی ازمعلمان اتریشی دارالفنون) بین کاخ گلستان و لاله زار با موفقیت مخابره شد.

یادگارهای شانزلیزه تهران

یکی از زیباترین یادگارهای لاله زار باغ میرزا ابراهیم خان امین السلطان قهوه چی ناصرالدین شاه و پدر علی اصغر خان اتابک امین السلطان است که اکنون فقط ٩٠٠٠ هزار مترمربع از آن باقی مانده و چون در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده از گزند حوادث مصون است. این عمارت با شکوه ، ته بن بست اتحادیه با در دو لنگه سبز رنگ زمانی لوکیشن سریال معروف "دائی جان ناپلئون" نوشته ایرج پزشک زاد بود که ناصر تقوایی آن را ساخت.

ساختمان سینماهای سارا، ایران، رکس (که به لاله تغییر نام داده)، جهان، شهرزاد و نادر و تئاتر نصرو پارس با گراند هتل و بخشی از باغ باشکوه و تنها عمارت باغ میرزا ابراهیم خان امین السلطان آخرین یادگارهای شانزه لیزه تهرانند.

ولی هنوز روی برخی عمارت های مرده؛ کاشیکاری ها، آجرنماهای بی بدیل و گچ بری های استادانه،  ردى از معروف ترین خیابان تهران به جا مانده است.

شروع لاله زار

دراواخرسلطنت فتحعلی شاه قاجار و اوایل دوره محمد شاه لاله زار فعلی خارج از شهر تهران قرار داشت. چون ارگ سلطنتی منتهی الیه شهر بود فتحعلی شاه و محمد شاه سواره از ارگ برای گردش به باغ لاله زار می رفتند. و هر وقت سفیری یا نماینده ای ازطرف دولت های خارجی به تهران وارد می شد، باغ لاله زار پذیراى آنها بود.

در سال ١٢٨٤ هجری قمری قرار بر این شد که شهر تهران را از چهار طرف بزرگ کنند ناصرالدین شاه دستور داد دوازده دروازه برای تهران بسازند که یکی دروازه دولت بود، با ساختن دروازه دولت باغ لاله زار داخل شهر تهران افتاد.

چون خانه میرزا اصغر خان اتابک در لاله زار واقع شده بود برای تسهیل آمد و رفت او یک خط واگون اسبی از میدان توپخانه تا لاله زار کشیده شد. مدتی هم با آوردن چند حیوان وحشی لاله زار به باغ وحش تبدیل شد. ولی در تاریخ آمده "به خاطر کندن دست یک بچه توسط یک پلنگ ناصرالدین شاه دستور داد باغ وحش را از آنجا به بیرون ببرند".

از وقایع تاسف انگیزی که در خیابان لاله زار قدیم رخ داد ترور صنیع الدوله هدایت وزیر مالیه وقت است، که در عصر روز ششم صفر ١٣٢٩ هجری قمری در سر چهار راه لاله زار بدست چند قفقازی تبعه روسیه تزاری اتفاق افتاد.

بعداز ظهرهای جمعه لاله زار غلغله ای بود. کوچه ها را آب پاشی می کردند و آنها که خوش سلیقگی داشتند ریسه هایی از نورهای رنگی در کوچه ها می آویختند. نزدیک غروب صدای محمدرضا میرزاده عشقی، عارف قزوینی، عبدالحسین نوشین و دیگر هنرمندان چون قمرالملوک وزیری و بعدها هنرمندانی از نسل هاى دیگر چون سوسن، نعمت الله آغاسی و دیگران از گراند هتل و کافه ها به گوش می رسید. مردم برای دیدن سینماهایی که جای "شهرفرنگ" آمده بود سرو دستی می شکستند. سینماهای ٣ فیلمه با یک بلیط.

لاله زار اسطوره ای بود؛ اولین فیلم صامت ایران"آبی و رابی" در یکی از عمارت های لاله زار ساخته شد و در سینما مایاک  روی پرده رفت. اولین فیلم ناطق ایرانی"دختر لر" هم در سینما خورشید همین خیابان نمایش داده شد.

اما لاله زار امروز انبارى است از سیم، کابل، صدای موتور،زباله های مغازه ها و حسرت ٧٠- ٨٠ ساله های تهرانی.نه از  تهرانهشت ضلعی عصرناصری چیزى مانده. و نه از کافه هاى روشنفکر نشین عصر پهلوى. نسل لاله زار که رفت لاله زار هم قصه شد؛ قصه اى بی سرو ته!


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2025 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.